علم دینی
آنچه در این پرونده میخوانید دیدگاه صاحب نظران فرهنگستان علوم اسلامی قم در رابطه ی دین و علم می باشد.
 
 
 
کد مطلب: 364
حجت الاسلام والمسلمین علیرضا پیروزمند:
بررسی چگونگی مهندسی فرهنگ عاشورا
تاریخ انتشار : دوشنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۱ ساعت ۱۵:۰۵
 
ما برای فرهنگ عاشورا تأثیرگذاری جهانی را قایل هستیم و معتقدیم در ظرفیت مهندسی فرهنگی نه تنها جهان تشیع، بلکه جهان اسلام و بالاتر از آن کل عالم تأثیر پذیرفتند.
 
بی تردید، قیام عاشورا تنها یک قیام انقلابی مصلحانه برای تغییر در ساختار قدرت نبوده، بلکه آنچه امام حسین(ع)در نهضت خود به دنبال آن بودند، تغییر در ساختار سیاسی و فرهنگی جامعه اسلامی نیز بوده است. نگرش فرهنگی که در تک تک سخنان حسین بن علی(ع) و پس از ایشان در خطابه های بازماندگانشان دیده می شود، در واقع همین اصلاح و بازسازی فرهنگ اسلامی بوده است؛ و این آن چیزی است که امروز هم به آن نیازمندیم.

تأسی به فرهنگ عاشورا و نیاز به بازخوانی آن در راستای «مهندسی فرهنگی و اجتماعی» ضرورتی انکارناپذیر است.

حجت الاسلام والمسلمین دکتر علیرضا پیروزمند، قائم مقام فرهنگستان علوم اسلامی قم در گفتگوی پیش رو به بیان راهکارهای «مهندسی فرهنگی» در مکتب عاشورا پرداخته است.

آقای پیروزمند؛ اگر مایل باشید، بحث را با شباهت بحرانهای فرهنگی معاصر و دوره امام حسین(ع) شروع کنیم...

بهتر است قبل از پرداختن به این موضوع، به بررسی مهندسی فرهنگی از زاویه فرهنگ عاشورا بپردازیم تا بتوانیم دستاورد کامل تری در اختیار خوانندگان قرار دهیم.

مهندسی فرهنگی بدین معنا مورد نظر است که می توان برای ساختن یک تمدن، اجزای مختلف پیکره جامعه را مبتنی بر یک فرهنگ بازسازی کرد و بلکه پویایی یک جامعه را مبتنی بر آن فرهنگ شکل داد و تغییر و تحولات تمدنی را بر محور را آن فرهنگ مشخص کرد. مبتنی بر این تعریف سؤال مهم این است که آیا فرهنگ عاشورا می تواند الهام بخش و بلکه مبدأ مهندسی فرهنگی جامعه در عصر حاضر باشد یا نه؟

پاسخ مثبت است زیرا حادثه عاشورا مبتنی بر شناخت ناهنجاریهای فرهنگی جامعه مسلمین و واکنش مثبت جامعه حسینی بر محور ولی خدا برای دفع مفاسد و بالاتر از آن، احیای ارزشها رقم خورد به گونه ای که آرایش اجتماعی را نه تنها در آن زمان بلکه در طول تاریخ به نفع جبهه حق تغییر داد، از این زاویه می توان بررسی نمود که چه مشابهت و مقایسه ای با زمان امام حسین(ع) و فرهنگ آن موقع می تواند وجود داشته باشد. طبعاً در این زمینه، تشابهات و تفاوتهایی وجود دارد. تا بتوان از فرهنگ عاشورا به عنوان نماد مواجهه فرهنگ اصیل اسلامی با فرهنگ انحرافی برای مهندسی فرهنگ جامعه معاصر بهره برداری کرد.

نکته ای که نباید از آن غافل ماند، این است که ما برای فرهنگ عاشورا تأثیرگذاری جهانی را قایل هستیم و معتقدیم در ظرفیت مهندسی فرهنگی نه تنها جهان تشیع، بلکه جهان اسلام و بالاتر از آن کل عالم تأثیر پذیرفتند و به همین دلیل در بررسی فرهنگ عاشورا علاوه بر بررسی چالشهای جامعه خود باید چالشهای جهان معاصر را مورد بررسی قرار دهیم تا الهام بخشی از پیام عاشورا به شکل دقیق تری مورد توجه قرار گیرد.در دنیای معاصر، مهمترین چالشی که وجود دارد و بیش از گذشته خود را نشان داده، مسأله ظلم و بی عدالتی، اسارت انسان در بند شهوات، معنویت گریزی و دنیامداری و لذت گرایی است. این مسایل مفاسد اخلاقی، ناهنجاریهای اجتماعی، بزهکاریها و بحران خانواده و مسایلی از این دست را از درون خودش متولد می کند.

اگر بخواهیم از پیام امام حسین(ع) در تفسیر وضعیت موجود استفاده کنیم، باید به کلام امام توجه کنیم. امام حسین(ع) در تفسیر وضعیت جامعه خود فرمودند: «آیا نمی بینید که به حق عمل نمی شود و از باطل روی گردانی نمی گردد.» در این صورت، وظیفه خود دیدند برای اقامه حق و افشای باطل حرکت جهادی را انجام دهند، حتی اگر به ریخته شدن خون عزیزانش تمام شود. باز ایشان کلام نورانی خود، علت ضعف دینداری مردم را پر شدن شکمهای مسلمانان از حرام و لذت گرایی به عنوان معضل فرهنگی می دانند.امام(ع)، امر به معروف و نهی از منکر را راه حلی برای رفع این مشکلات عنوان می کنند.
این توصیفی است که امام حسین(ع) از زمان خود دارند و همین نگرش ایشان باعث شد که حرکت عاشورا شکل گیرد. بنابراین از این دریچه، شباهت قابل توجهی بین عصر ما و عصر امام حسین(ع) وجود دارد.از جمله تقابل علنی جبهه حق و باطل، عدم توازن ظاهری دو جبهه، تفاوت راهبرد دو جبهه برای پیش برد مقاصد خود، تقابل صداقت و مظلومیت با تزویر و روزگویی.

البته، این مطلب را نباید از نظر دور داشت که به برکت انقلاب اسلامی، توانستیم شرایط نسبتاً متفاوتی را درون جامعه ایران ایجاد کنیم و این هم مرهون تبعیت از فرهنگ عاشوراست؛ تبعیتی که مردم ما از فرهنگ عاشورا داشتند، باعث شد که موج عدالت خواهی، آزادی خواهی، اسلام خواهی، ایثار، شجاعت و شهادت طلبی در جامعه شکل گیرد، بنابراین باید بگوییم، جامعه ما با این مفاهیم بیگانه نیست؛ گرچه نگرانیهایی از وضعیت فرهنگی بعد از دفاع مقدس وجود دارد و باید به دقت و حساسیت بیشتری پیگیری شود.

ولی به هر حال، برآیند وضعیت فرهنگی ایران به دلیل این که ایران مهد تشیع بوده و پیوند عمیقی بین فرهنگ ایرانی و عاشورا وجود دارد، مناسب تر از سایر ملل است.

با این که به گفته شما، فرهنگ ما با فرهنگ عاشورا عجین شده، اما بازهم کاستیهایی در فرهنگ ما دیده می شود...

بله کاستی وجود دارد و باید این کاستیها را شناخت. نکته ای که در بحث مهندسی فرهنگی و تأثیر چالشهای دنیای معاصر باید به آن توجه شود، این است که دنیای کفر و نفاق متناسب با ارزشهای خود، توانسته به یک بلوغ نسبی دست یابد، به حدی که داعیه جهانی سازی، تمدن سازی و صدور الگوهای زندگی را دارد و این معنایش این است که آنها بر اساس فرهنگ مادی خود توانسته اند جامعه را مهندسی کنند. متأسفانه این اتفاق افتاده و از حد نظریه پردازی و ساختارهای اجتماعی هم فراتر رفته و فناوریهای متناسب را در زمینه های مختلف رسانه، آموزش، پژوهش و صنعت تولید کرده و از حد فناوری هم فراتر رفته و به تولید محصولات متناسب با فرهنگ خود دست یافته اند.

بنابراین، ما باید این واقعیت را مورد توجه داشته باشیم که با یک جامعه مهندسی شده مبتنی بر فرهنگ مادی روبرو هستیم که دائم از طرق مختلف امواج فرهنگی خود را به جامعه ما صادر می کند. لذا نباید از شناخت ضعفهای درون جامعه خویش غافل بمانیم. متأسفانه دستگاه های فرهنگی با هوشمندی کامل عمل نکرده اند، فرصتها را از دست داده اند و از ظرفیت انسانی و فرهنگی نهفته در جامعه بهره کافی نبرده اند و خودباوری لازم را نداشته اند و این مسأله باعث شده که وابستگی به فرهنگ غرب در رفتار فرهنگی ما مجوز پیدا کند و ما با وجود این که فرهنگ غنی اسلام را در اختیار داشتیم، بلوغ علمی در فرهنگ منطقه ایجاد نکردیم.

اگر بخواهیم ساختارهای اجتماعی- مدیریتی جامعه را بر اساس فرهنگ عاشورا استوار کنیم، باید چه شکلی پیدا کند؟

مهم این است؛ این سؤال چقدر به صورت جدی در محافل علمی مطرح شده و بعد به صورت کاربردی به کار گرفته شده است. حتی متدینین هم فکر می کنند که محرم یعنی عزاداری و شور شخصی و ارتباط معنوی و انس باطنی با اباعبدا...(ع)، در حالی که ما باید پیرامون چرایی مبارزه فرهنگی امام حسین(ع) مطالعه کنیم و این که ایشان چگونه مواجهه خود را در صحنه نبرد مهندسی نمودند و میراث داران عاشورا چگونه عمل کردند و چگونه توانستند وقایع بعد از عاشورا (با وجود تسلط و احاطه فرهنگی حکومت) فرهنگ حسینی را به عنوان فرهنگ محوری در مهندسی برای جامعه مطرح نمایند.

مقصود شما ترسیم راهبرد فرهنگی برای درازمدت است؟

بله! امام(ع) با همین نگاه جامعه ای را ایجاد و مدیریت کردند که الگویی برای جامعه ولایی و عاشورایی در طولانی مدت شد. شما اکنون می بینید که این مدیریت در ایران، لبنان و... اثر کرده است؛ گرچه تأثیری که ما از پیام عاشورا دریافت کردیم، همه ظرفیت عاشورا نیست.

بنیان مهم فرهنگ عاشورا ظلم ستیزی و دفاع از حق همراه با جهاد و ایثار بر محور تبعیت از ولی خدا بود این بنیانی است که نه تنها ساختارهای فرهنگی که ساختارهای سیاسی و اقتصادی را نیز متحول می نماید.

در ساختارهای فرهنگی ما باید مبتنی بر تحلیل رفتار اباعبدا...(ع) جامعه پردازی کنیم، یعنی الگوی «به زیستن» به شکل اجتماعی را مهندسی نماییم. آن وقت خواهیم توانست مواجهه جدی تر و باصلابت تری با فرهنگ مادی جهانی داشته باشیم و طبعاً از تأثیرپذیری نسبت به امواج فرهنگی هم مصون خواهیم بود.

در فرمایش شما به نوعی بحث تعیین مرجعیت جامعه در مهندسی فرهنگی مد نظر است که آن هم مبتنی بر فرهنگ عاشوراست، در حالی که امروز شاهد ورود و عرض اندام مدیریت و مرجعیت مدرن هستیم. آیا با این وجود باز هم می توان به مؤلفه های فرهنگ عاشورا در این وادی تمسک جست؟

ما از دو زاویه باید فرهنگ عاشورا را مورد بررسی قرار دهیم و بتدریج آن را به یک الگو تبدیل کنیم: اول این که ارزشهای زیستن چیست؟ باید ارزشهای جامعه حسینی را شناخت. اینها بخشی از جلوه عاشوراست که می تواند بر زندگی ما و مهندسی جامعه ما تأثیر داشته باشد، زیرا مهندسی فرهنگی مبتنی بر هدف گذاری صحیح است. جامعه ای که فرهنگش بر پایه لیبرال دموکراسی بنا شود، نمی تواند از فرهنگ عاشورا بهره مند شود.از جمله مؤلفه هایی که می تواند در ساختن جامعه حسینی به ما کمک کند، بصیرت، زمان شناسی، استقامت، شهادت طلبی، شجاعت، ایثار و دوراندیشی است. ما باید خودمان را یک جریان ببینیم و جریان تشیع را تا زمان ظهور حضرت حجت بن الحسن(عج) مستمر بدانیم و نقش خود را در این حرکت جهانی به سمت مهدویت ارزیابی کنیم. این خصلتی بود که اصحاب امام حسین(ع) با توجه به پرورش و بلوغی که توسط امام پیدا کرده بودند به آن دست یافتند.

جنبه دیگری که از فرهنگ عاشورا می توانیم استفاده کنیم، این است که معادله این حرکت را پیدا کنیم و معیارها و شاخصهای حرکت حسینی را بشناسیم.اندیشمندان جامعه در حوزه علوم انسانی باید پیرامون مدیریت اجتماعی مبتنی بر این فرهنگ، نظریه پردازی کنند و تفاوت بین دو حیطه مدیریت مادی و عاشورایی را محور توجه قرار دهند.

در واقع، این طبقه نخبه جامعه است که باید این رابطه را بین توده مردم و فرهنگ عاشورا ایجاد کند؟

سطحی از ارتباط توده مردم و فرهنگ عاشورا، ریشه تاریخی دارد. این بلوغ مردم ما به صورت ریشه داری شکل گرفته، هر چند از دسیسه هایی که برای تحریف همین بخش هم در جامعه ما دارد اتفاق می افتد، نباید غافل بود؛ دسیسه هایی که می خواهد فرهنگ عزاداری را یک فرهنگ کهنه بی تأثیر و مبتنی بر جهالت و خرافه قلمداد کند، بی توجهی هایی که تحت تأثیر فرهنگ موجود جهانی اتفاق می افتد را باید پیشگیری کرد.

آنچه متوجه نخبگان است، این که باید فرهنگ عاشورا از حد ارتباط معنوی و حتی فکری و عاطفی گذشته مردم با امام حسین(ع) و اصحاب ایشان دارند، فراتر رود. باید معادله تغییر آرایش نیروها و موازنه قدرت از آن استخراج گردد. در این حالت حرکت عظیم جهانی امام حسین(ع) به عنوان یک الگو مورد توجه قرار می گیرد. می توانیم بر این اساس بر مهندسی فرهنگی جامعه مبتنی بر فرهنگ عاشورا دست یابیم.

با وجود پیوند عمیقی که بدان اشاره داشتید، اما باز هم نمی توان به بخشی از جوانانی که راه را گم کرده اند، بی توجه بود.

درست است، اما از برجستگیهای فرهنگ عاشورا این است که عقبه محکمی را در جامعه تشیع ایجاد کرد که حداقل تاکنون جامعه استکباری و کفرو نفاق نتوانسته آن را فتح کنند. بنابراین، مظهر آن را در رفتار جوانان می بینید. جوانانی که به ظاهر لاابالی به نظر می آیند، ارتباط قلبی خود را با امام حسین(ع) حفظ کرده اند. این پیوند، نقطه شروع و قابل اتکایی است برای این که حرکتهای بعدی را انجام داد.

تهاجم فرهنگی و هر پس رفت فرهنگی را می توان با فرهنگ عاشورا تطهیر و بازسازی کرد. گرچه نباید خود را به این پیوندهای ظاهری قانع کنیم، ولی نباید از ظرفیت آن غافل شد و به تلاش برای ایجاد پیوند عمیق تر همت گماشت. اما این که چگونه می توان این پیوند را تقویت کرد؟ عرضم این است که باید این شور حسینی را ایجاد کرد و پیوند قلبی و عاطفی را با امام حسین(ع) و عاشورا تشدید کرد و این مستلزم این است که قدمهای بعدی را برداریم و قدم بعدی یعنی این که «شور حسینی» به «شعور حسینی» منتهی شود و ارتباط عاطفی به رابطه فکری و عقیدتی و تحلیلی با فرهنگ عاشورا تبدیل شود. اگر این بصیرت و شعور به الگوگیری در زندگی فردی، خانوادگی و اجتماعی منجر شد در این صورت می توان پاسخ گفت، که چگونه الگوهای اجتماعی از فرهنگ عاشورا اتخاذ می شود و تمدن اسلامی مبتنی بر فرهنگ حسینی شکل می گیرد؟
Share/Save/Bookmark