علم دینی
آنچه در این پرونده میخوانید دیدگاه صاحب نظران فرهنگستان علوم اسلامی قم در رابطه ی دین و علم می باشد.
 
 
 
کد مطلب: 444
۱
حجت الاسلام والمسلمین علی اصغر نصرتی
موانع و آسیب های تولید علوم انسانی اسلامی
تاریخ انتشار : پنجشنبه ۲۲ فروردين ۱۳۹۲ ساعت ۱۱:۰۲
 
نگاه ابزارگرایانه به علم، هویت متعالی و قدسی آن را زائل و دامنه تردید را افزایش می دهد. حقیقت، اولین قربانی این نگاه تنگ به چنین عرصه ای است. در واقع همچنان که افراط در تقدیس علم و عامل، مانع تولید علم می گردند، نگاه ابزارگرایانه به علم نیز هویت آن را، تهی و ساحت حقیقت را خدشه دار می کند.
 
یکی از پایه های اساسی توسعه هر جامعه، رشد و توسعه علمی است. بدین معنا که محوریت دانش در نظام توسعه جامعه سبب می شود نقش عوامل فردی، وهمی و غیرقاعده مند در فرآیند رشد جامعه کاهش یافته و توسعه اجتماعی، هرچه بیشتر با عقالانیت، استدلال و قاعده مندی همراه باشد. در نظام عملی، علوم انسانی نقش پایه ای برای سایر علوم داشته و تعیین کننده جهت، چهارچوب علمی و معیارهای کارآمدی و سودمندی آنهاست. با شکل گیری جامه اسلامی و پیدایش نهادهای اجتماعی و سیاسی لازم، انتظار این بود و هست که علوم انسانی اسلامی نیز شکل گیرد تا نظام علمی، همپای دیگر نظام های اجتماعی، نقش خود را در تأمین نرم افزار مورد نیاز جامعه اسلامی، و در مقیاس کلان تر تمدن اسلام، ایفا نماید. موانع و عواملی، ناشی از شرایط تحمیلی بیرونی وضعف ها و نارسائی های داخلی، موجب شده اند که این اتفاق نیفتند و همچنان خلأ علوم انسانی اسلامی بر جبین جامعه اسلامی خودنمایی کند؛ از این رو این مقاله در تلاش است به واکاوی این موانع و عوامل دست زند. موانع و آسیب ها در دو دسته نظری و عملی مدنظر قرار گرفته اند، که گزارشی از موانع عملی و مرتبط با زمینه های اجتماعی در پی خواهد آمد.

۱. ضعف تخصیص منابع
یکی از موانعی که زیاد تکرار می شود و درست هم هست، عدم تخصیص منابع مالی کافی به علوم انسانی است. در همه دنیا این گونه است که درصدی از تولید ناخالص ملی را به این مسئله اختصاص می دهند. در کشورهای توسعه یافته حدود سه درصد تولید ناخالص ملی به این مسئله اختصاص پیدا می کند؛ ولی در کشور ما این رقم تا سال های اخیر کمتر از دهم درصد تولید ناخالص ملی بوده است. علاوه بر این مشکل این است که از همان مقدار اعتباری که تخصیص پیدا می کند، استفاده مناسبت صورت نمی گیرد؛ از این رو باید حاکمیت؛ یعنی مجموعه تصمیم گیران به این بخش اهتمام بیشتری داشته باشند.

۲. جایگاه تحقیق و محقق
نسبت به جایگاه تحقیق و محقق می توان چند عامل مهم که مانع تولید علم می شود را بیان کرد.
الف) مدرک گرایی: یکی ازاین موانع، «مدرک گرایی» است. امروزه برای کسب شأن اجتماعی باید به دانشگاه رفت و مدرک گرفت. حال آنکه مدرک گرایی، یکی از موانع مهم تولید علم است؛ زیرا این نوع هدف گذاری، انسان را کور و کر می کند
اگر تولیدکنندگان علم به دنبال مریدپروری باشند، این یک آفت است، این مشکل شاید در محیط های حوزوی بیشتر امکان و زمینه رسوخ داشته باشد.
و استعداد جوانانی را که از پشتوانه فرهنگی بالایی برخوردارند و باید تمام تعاریف و مفاهیم را زیر سؤال ببرند زائل می کند.

قطعاً چنین جوانانی برای اینکه مدرک بگیرند باید قالب های علمی غرب را در جایگاه مرجعیت علمی بپذیرند. این امر، مدرک گرایی را تشدید می کند و این دور باطل به صورت گسترده تر، تکرار می شود؛ یعنی دقیقاً در همان سال هایی که دانش پژوهش باید سراغ مفاهیم عمیق فرهنگ برود عمر خود را صرفاً در پی کسب مفاهیم و اخذ مدرکی می گذراند که با هنجارهای جامعه خود کمتر تناسب دارد. حاکمیت علم و تکنولوژی غربی از یک سو و وجود اساتید قوی و احیاناً وابسته و نیز گرایش به مدرک از سوی دیگر، زمینه را برای تشبه روز افزون جوانان به معیارهای بیگانه فراهم تر می کند. فراگیر شدن این نوع معیارها باعث می شود حضور حوزویان در عرصه دانشگاه زمانی رسمیّت یابد که از سر تخاصم و چالش با این هنجارها در نیایند و این قالب را به تمامی بپذیرند. طبیعی است در چین فضایی، تا چه اندازه می توانند در ایجاد توسعه و نهضت علمی، موفق باشند.

ب) مقدس شمردن صاحب نظران: یکی دیگر از موانع تولید علم، مقدس شمردن نظریه ها و صاحب نظران است. عده ای می گویند اگر در حوزه علوم دینی، علم مقدس شمرده شود، در این صورت تولید علم متوقف خواهد شد؛ از این رو باید حریم «دین» را از حریم نظریه پردازی و علم جدا کرد. علم باید سکولار باشد، تا توسعه یابد. گاهی همین مسئله را در مورد اقتدار و حاکمیت نیز بیان می کنند که اگر حاکمیت، مقدس شد در این صورت نقدپذیر نخواهد بود. البته «مقدس شمردن صاحب نظران» به طور مطلق، یک مانع مطلق محسوب نمی شود، بلکه می توان این فضا برای تولید علم و توسعه آن نیز استفاده کرد؛ یعنی در عین احترام کامل به شخص عالم و زحماتی که تحمل کرده است، باید نقد علمی از آرای وی به عمل آید.

اگر تولیدکنندگان علم به دنبال مریدپروری باشند، این یک آفت است، این مشکل شاید در محیط های حوزوی بیشتر امکان و زمینه رسوخ داشته باشد. البته آنچه این زمینه را ایجاد می کند، یک زمینه اخلاقی مثبت است؛ به دلیل ارتباط عمیقی که بین استاد و شاگردان در محیط های حوزوی ایجاد می شود، قدرت مواجعه علمی با استاد کاهش می یابد. این مسئله برای تولید علمی یک آفت است. باید افراد محقق بشوند و اجازه ابداع احتمال جدید و طرح نظریات متفاوت را به خود بدهند، هر چند ممکن است این احتمالات از ابتدا ساده و پیش پا افتاده بوده و ضعیف باشد؛ ولی به تدریج تقویت خواهد شد.

ج) دشواری تولید علم و لزوم تحمل ابهام در آن: مانع دیگر آن است که اساساً مقوله تولید علم، یک مقوله دشواری است؛ یعنی مستلزم تحمل مرارت است و نیاز به تحمل ابهام دارد. پژوهشگر متناسب با موضعی که آن را بررسی می کند، خواه کوچک یا بزرگ باید تحمل ابهام داشته باشد؛ چون نمی داند که به چه نتیجه ای می رسد؛ چقدر کاربرد داشته و قابل استفاده
باید افراد محقق بشوند و اجازه ابداع احتمال جدید و طرح نظریات متفاوت را به خود بدهند، هر چند ممکن است این احتمالات از ابتدا ساده و پیش پا افتاده بوده و ضعیف باشد؛ ولی به تدریج تقویت خواهد شد.
خواهد بود؛ از این رو مجبور به ریسک پذیری است و مجبور است که سرمایه گذاری کند. تولید علم؛ یعنی تولید یک مفهوم جدید، یک نظریه جدید و یک راهکار عملی جدید و این، کار آسانی نیست؛ از این رو همین دشواری و لزوم تحمل ابهام باعث شده که خیلی از افراد به آن نزدیک نشوند و بگویند که بگذارید تا زندگی کنیم؛ حتی تحصیل کردگان دانشگاه ترجیح می دهند یک مقام مربیگری یا استادی داشته باشند یا اساتید حوزه، ترجیح می دهند که به عنوان یک استاد یک درسی را مرتب بگویند و کاری به مقوله تولید علم نداشته باشند؛ هرچند تدریس هم حائز اهمیت است و کار قابل تقدیری است و به اندازه نیاز کشور باید مدرس داشته باشیم و احترام و موقعیت اساتید، پاس داشته بشود؛ این روند ما را در جریان تولید علوم انسانی دچار مشکل می کند؛ به خیل عظیم نخبگان جامعه می توان نگاه کرد و متوجه شد که چند درصد از ایشان مسائل تولید علم جزو دغدغه زندگیشان شده است.

د) نبود زمینه جرئت برای طرح مسائل جدید: آفت دیگری که در جامعه علمی ما وجود دارد، عادت به استفاده از محصولات آماده و این باعث شده است که جرئت علمی در پژوهشگران ما کم شود؛ چون همیشه فاصله خودمان را با تولیدگران علم در غرب یا شرق زیاد دیده ایم و ترسیده ایم که اگر مطلبی بگوییم، فاصله زیادی با فضای علمی داشته باشد و یا اگر در وادی تولید علم وارد شویم، توفیق کمتری برایمان حاصل شود. به همین خاطر، ترجیح می دهیم که از نتایج کار دیگران استفاده کنیم و این باعث شده که جرئت، جسارت و شجاعت کافی در پژوهشگران ما ایجاد نشود، در حالی که باید این روحیه را در نخبگان جامعه در دانش پژوهان ایجاد کنند و به جای اینکه یک شخصیت اسطوره ای از اندیشمندان غرب یا حتی اسلامی در ذهن افراد بزرگ کنند، به جوانان بفهمانند که ایشان نیز افرادی مثل ما بوده اند، از آسمان نیامده اند و ما هم می توانیم در حد و ظرفیت خودمان و با تلاش بیشتر، بخشی از کار تحول علمی را به دوش بکشیم.

هـ) کمبود افراد خلاق و زمان مفید برای پژوهش: مشکل دیگر این است که تعداد افراد محدودی که معمولاً در جامعه قدرت خلاقیت و نوآوری دارند، نسبت به عموم تحصیل کردگان زیاد نیستند. البته همین تعداد کم نیز درست شناسایی نمی شوند، حتی اگر شناسایی هم شوند، غرق در مسائل جاری و جزئی زندگی خودشان می شوند و نیتجه این می شود که فراغت کافی را برای استفاده از خلاقیت و ظرفیت ذهنی خودشان پیدا نکنند آن چنان دغدغه هایی مختلف خانوادگی، اجرایی، زندگی آنها در محاصره می کند که آرامش خاطر نمی باشد تا در یک محیطی امن به تأمل و مطالعه و تدبیر بپردازند.

۳. زمینه نامساعد نوآوری های علمی
ریسک پذیری برای طرح مسائل جدید، احتیاج به شکستن سدهایی دارد. نباید طرح مسائل جدید، خیلی نیاز به استشهاد داشته باشد و طرف بگوید که من از همه چیز دست می شویم و این نظریه جدید را مطرح می کنم، این طوری نباشد که فرد حیثیت و هویت را کف دست بگیرد و برای بیان یک نظریه جدید هزینه بالا بپردازد.
یکی از مصادیق بارز این مسئله نبود سعه صدر در مقابل نظریه های رقیب است. اصولاً در فضای علمی، هر نظری که مطرح می شود می تواند زمینه ساز گفت و گو و توسعه علم باشد. البته
یکی دیگر از چالش های اساسی در مسیر تولید علوم انسانی، «ترجمه گرایی» است؛ بدین معنا که مرجعیت علم، صرفاً در دنیای غرب خلاصه می شود و محیط های علمی موظف باشند که علم و الگوی تولید علم ار از آن سوفرا گیرند!
باید سعی شود این نظریات در نزد صاحب نظران، مطرح و مورد نقد و بررسی قرار گیرد.

۴. تجاری شدن علم
پیوند علم و تجارت در جای خودش بسیار لازم است؛ یعنی نیازها، علم را کاربردی کرده و علم نیز به حل معظلات به عنوان یک نیاز راغب گردد.با نگاه ابزاری به علم، هر روز افرادی، ابزار خاصی را پدید می آورند و همگی نیز حقیقت را از آن خود می دانند! در این نگاه، علم با ساحت حقیقت و حقیقت، با ساحت علم، بیگانه می شود و نهایتاً این تردید جدی در حوزه معرفت شناسی پدید می آید که آیا علم، ما را به حقیقت می رساند یا صرفاً نقش ابزاری دارد؟

اصولاً نگاه ابزارگرایانه به علم، هویت متعالی و قدسی آن را زائل و دامنه تردید را افزایش می دهد. حقیقت، اولین قربانی این نگاه تنگ به چنین عرصه ای است. در واقع همچنان که افراط در تقدیس علم و عامل، مانع تولید علم می گردند، نگاه ابزارگرایانه به علم نیز هویت آن را، تهی و ساحت حقیقت را خدشه دار می کند.

۵. موانع حوزه سازمانی
موانعی که در حوزه سازمان ها و مراکز علمی می توانند جلوی تولید دانش را سد کرده یا رشد آن را کند نمایند عبارتند از:

الف) وجود فعالیت های موازی: از دیگر آسیب های تولید علم، وجود نهادهای هم عرض در عرصه پژوهش است. گاهی ده مرکز پژوهشی، متولی یک موضوع از پژوهش هستند که متأسفانه این موازی کاری فراوان به چشم می خورد؛ از این رو یکی از وظایف شورای عالی انقلاب فرهنگی ایجاد ارتباط و هماهنگ سازی بین این نهادهاست تا از آسیب های موازی کاری جلوگیری شود.

ب) روزمرگی در برنامه ریزی و مدیریت جریان تولید علم: مشکل دیگر، روزمرگی در تولید علم است. ما در تولید علم باید افق های بلندی را بنگریم و با برنامه ریزی حرکت کنیم؛ بر اساس یکسری سیاست ها و اهداف بلند مدت و راهبردی حرکت کنیم، اینکه هر پژوهشگری متناسب با دید شخصی خود یا هر دانشگاهی متناسب با سلیقه اساتید خودش، یا احیاناً متأثر از مسائل روز دنیای معاصر که توسط مراکز پژوهشی بیرون از مرزها مدیریت می شود؛ موضوعات پژوهشی را انتخاب کند، این یک آفت خواهد بود.

ج) جدایی نهادی و علمی بین حوزه و دانشگاه: بسیاری از آسیب ها به ارتباط دو حوزه یا ارتباط دو نهاد با هم مربوط می شود و باید این مشکلات ارتباطی را حل کرد تا آن آسیب ها برطرف شود. این دو مجموعه دارای ظرفیت های نظری و عملی مکمل هستند و در تعامل و ارتباط آنها سطح و افق دید به طور چشمگیری توسعه خواهد یافت.

۶. ترجمه گرایی
یکی دیگر از چالش های اساسی در مسیر تولید علوم انسانی، «ترجمه گرایی» است؛ بدین معنا که مرجعیت علم، صرفاً در دنیای غرب خلاصه می شود و محیط های علمی موظف باشند که علم و الگوی تولید علم را از آن سوفرا گیرند! در این نگاه، توسعه علمی زمانی معنا می دهد که تنها به زبان غرب ترجمه شود یا در آن محیط مقبول افتد. امروزه شاهدیم که اگر کسی بخواهد ارتقاء علمی پیدا کند، حتماً باید بر اساس ضوابط مربوط به «ISI» چند مقاله به زبان انگلیسی در نشریات انگلیسی زبان چاپ کند. پس ترجمه گرایی، حاصل از مرجعیت علمی دنیای غرب نسبت به مراکز علمی ما و دیگران است.
بر اساس آنچه گفته شد شناسایی، تأمل و تلاش برای رفع موانع علمی بیان شده می تواند در جامعه علمی بصیرت لازم در مدیریت جریان تولید و بهره بری از علم ایجاد نماید.
Share/Save/Bookmark
 


محمد باباحجیان
۱۳۹۲-۱۱-۱۹ ۱۸:۰۱:۳۹
سلام ضمن تشکر از شما بسیار عالی بود
شاید بتوان گفت این ضعف مدیریت در علوم انسانی در بقیه علوم دیگر را نیز در برمی گیرد یکی از بهترین راه های برون رفت از این شرایط ، ایجاد انگیزه در نیروهای خلاق و جوان است.
به نظر من باید قدر این ثروت را بدانیم ، جمعیت جامعه ایران رو به پیری می رود و همین نیروهای جوان هم جای خلاقیت و بروز تفکرات خود را ندارد و در برخی از موارد هم جهت گیری به سمت تنبلی این قشر می رود
وقتی می توان یک شبه پولدار شد دیگر تمامی مباحث علوم انسانی در زمینه توجیه فرد به راه حلال و حرام اگر بنیه فکری و اندیشه غربی داشته باشد غیر ممکن است.
به نظر من در سه بعد
الف - سخت افزاری فیزیکی
ب- سخت افزاری - شبکه ای
ج- سخت افزاری - اندیشه ای
د- نرم افزاری
باید کار شود (197)