علم دینی
آنچه در این پرونده میخوانید دیدگاه صاحب نظران فرهنگستان علوم اسلامی قم در رابطه ی دین و علم می باشد.
 
 
 
کد مطلب: 349
ارکان و ثمرات بکاء بر مصیبت سیدالشهداء(ع)
حسین مهدی زاده(برگرفته از مباحث استاد سید محمد مهدی میرباقری)
تاریخ انتشار : چهارشنبه ۱ آذر ۱۳۹۱ ساعت ۱۲:۳۶
 
انسان با عمل کردن به افعالی که محبوبش آنها را دوست میدارد، در چشم او محبوب تر می شود و هر چه در این مسیر رشد کند، در نزد محبوب، محبوبیت بیشتری پیدا می کند.
ارکان و ثمرات بکاء بر مصیبت سیدالشهداء(ع)
 

قَالَ قَالَ الرِّضَا ع:‏ مَنْ تَذَكَّرَ مُصَابَنَا وَ بَكَى لِمَا ارْتُكِبَ مِنَّا كَانَ‏ مَعَنَا فِي‏ دَرَجَتِنَا يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ مَنْ ذُكِّرَ بِمُصَابِنَا فَبَكَى وَ أَبْكَى لَمْ تَبْكِ عَيْنُهُ يَوْمَ تَبْكِي الْعُيُونُ وَ مَنْ جَلَسَ مَجْلِساً يُحْيَا فِيهِ أَمْرُنَا لَمْ يَمُتْ قَلْبُهُ يَوْمَ تَمُوتُ الْقُلُوبُ (امالی صدوق، مجلس ۱۷، حدیث ۴)

اول: بکاء برای سیدالشهداء از غیر مومن سر نمیزند. مومن کسی است که اگر هم گناه کند، گناه او از عمق وجودش نیست، بلکه گناهانش کف روی آب است: «اما الذبد فیذهب جفاءً(رعد۱۷)»

در گریه و مصیبت زدگی، این کلمات نیستند که ما را به این حال می رسانند بلکه ارتباطی که بین انسان با آن منشاء مصیبت برقرار می شود، باعث این مصیبت زدگی است. مثل تألم و ناراحتی مادر در بیماری فرزندش، که حتی اگر بیماری به ظاهر بزرگ هم نباشد واطرافیان همه آرام باشند، همه تألم مادر را که محصول ارتباط خاص مادر با فرزند می پذیرند.

روایات نیز بر این نکته اشاره دارند که شاد شدن در شادی اهل بیت و حزن در حزن اهل بیت از خصوصیات شیعیان است – که به تعبیر روایات مومنین حقیقی ایشان هستند- : إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى اطَّلَعَ إِلَى الْأَرْضِ فَاخْتَارَنَا وَ اخْتَارَ لَنَا شِيعَةً يَنْصُرُونَنَا وَ يَفْرَحُونَ‏ لِفَرَحِنَا وَ يَحْزَنُونَ لِحُزْنِنَا (شیخ صدوق، الخصال، ج‏۲، باب مما يصلح للمسلم في دينه و دنياه)

از طرف دیگر در روایات ما آمده است که: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِعَلِيٍّ ع يَا عَلِي‏... وَ شِيعَتُكَ خُلِقُوا مِنْ فَاضِلِ‏ طِينَتِنَا(ابن طاووس، بناء المقالة الفاطمية، ص۵۳)
بنابراین علت حزن به حزن ایشان و فرح به فرح ایشان، بخاطر اتصالی است که بین سرشت شیعیان با امامانشان وجود دارد. مسئله بکاء بر سیدالشهداء که مصیبت زدگی خود حضرات معصومین است از همین زاویه قابل تحلیل است.
وقتی امام معصوم(ع) اینچنین در مصیبت سیدالشهداء محزون است که او را اینگونه خطاب می دارد که: سَلَامَ مَنْ قَلْبُهُ بِمُصَابِكَ مَقْرُوحٌ وَ دَمْعُهُ عِنْدَ ذِكْرِكَ مَسْفُوحٌ سَلَامَ الْمَفْجُوعِ الْحَزِينِ الْوَالِهِ الْمُسْتَكِين(سلام امام معصوم بر سیدالشهداء در زیارت ناحیه مقدسه)

این مصیبت به روح شیعیانش نیز منتقل خواهد شد بطوری که آنها نیز به سیدالشهداء(ع) بگویند: الرَّزَايَا الْجَلِيلَةِ النَّازِلَةِ بِسَاحَتِكُمُ الَّتِي أَثْبَتَتْ فِي قُلُوبِ شِيعَتِكُمُ الْقُرُوحَ‏ وَ أَوْرَثَتْ أَكْبَادَهُمُ الْجُرُوحَ وَ زَرَعَتْ فِي صُدُورِهِمُ الْغُصَص‏(ملحقات مفاتیح الجنان، زیارت جامعه ائمه المومنین)

اقامه عزای امام حسین(ع) نیز امری نیست که دیگران بتوانند آن را انجام دهند، شاهدش هم اینکه حتی اگر هم کسی بخواهد نمی تواند قبل یا بعد از دهه اول محرم، آن شور را در جامعه القاء کند. علت این امر آن است که برای اقامه این عزا نیاز به آن است که آن محور حزن و فرح، اقامه این عزا را طلب کند.

باب اقامه عزای سیدالشهداء(ع)، امام سجاد(ع) هستند و ایشان از طریق تحول حال طولانی سالها بعد از عاشورا داشتند محقق نمودند و توجه و تألم و حزن به عاشورا را به کل عالم القاء کردند. رزق خاص مؤمنین در مصیبت سیدالشهداء(ع) را هم ایشان القاء کرده اند که در اصل تنزل حال خودشان می باشد.

بر این اساس اگر کسی هیچ ربط و انسی با امام نداشته باشد، چگونه می تواند این حال را که نازله حال ولی الله است در خود ایجاد کند؟ لذا روشن می شود که کسی که گناه او از عمق وجود اوست و نمی تواند از عمق جان اهل انس و ارتباط با معصوم باشد، نخواهد توانست اهل بکاء بر سیدالشهداء هم باشد.

تنها کسی می تواند بر این مصیبت آنچنان متوجه باشد که او را به حزن در آورد که اگر هم گناه می کند، این گناه ریشه در اعماق وجود او نداشته باشد، بلکه گناه او کف روی آب باشد.
در تفاوت گناهی که از عمق وجود است با گناهی که کف روی آب است باید گفت که اساسا گناه، تولی و ارتباط با ولایت باطل است. اگر کسی در عمق وجودش تولی به ولایت باطل داشته باشد، دیگر نمی تواند در عمق وجود تولی به ولایت معصوم نیز داشته باشد چرا که باطن انسان تنها می تواند به یک جهت تولی داشته باشد. کسی که عمق وجودش رابطه با اولیاء باطل دارد، دیگر نمی تواند با ائمه معصومین ارتباط باطنی برقرار کند و حالات ایشان را از طریق روابط باطنی دریافت کند.

دوم: بکاء بر سیدالشهداء معیت با ائمه را به ارمغان می آورد: مَنْ تَذَكَّرَ مُصَابَنَا وَ بَكَى لِمَا ارْتُكِبَ مِنَّا كَانَ‏ مَعَنَا فِي‏ دَرَجَتِنَا يَوْمَ الْقِيَامَة. چرا بکاء بر سیدالشهداء(ع) منشاء چنین مقامی است؟

خدا با همه مخلوقات خود هست. معیت از سوی خداوند ضرورت خلقت است یعنی معیت خداوند با خلقت، معیت قیومیه است و اگر معیت او با عالم مخلوقات برداشته شود ما همه نابود خواهیم شد. آنگاه بر طبق مسلمات شیعه ائمه(ع) مجرای الوهیت خداوند هستند و اسماء حسنی الهی و اسم اعظم الهی هستند، پس معیت خداوند از طریق معیت ائمه(ع) در عالم جاری می شود.

از جمله اموری که در عالم بدون معیت الهی قابل تحقق نیست هر حال زیبا و خیری است که در مخلوقات ایجاد می شود. بنابراین باید گفت که هر حالت خوب و مستحسَنی که در موجودات پیش می آید، قائم به معیت امام(ع) است و نمی تواند قائم به مقام خود مخلوقات باشد. از جمله این حالات خوب، حال مصیبت زدگی در مصیبت اهل بیت است، پس خیمه این حالات اولا با معیت خود ایشان در وجود ما برپا می شود.

اما در طرف دیگر انسانی که خدا و ائمه(ع) دائما با او هستند، ممکن است خود با خدا نباشد چرا که: «الْمَرْءُ مَعَ‏ مَنْ‏ أَحَب»(کافی، کتاب ایمان و کفر، باب الحب فی الله و البغض فی الله، حدیث ۱۱). یعنی انسان با کسی است که به او محبت می ورزد! محبت تجلی محبوب در ظرف محب است، بنابراین کسی که محبوبی چون سیدالشهداء(ع) دارد و تا آن حد بر او عشق می ورزد که در مصیبت وارده بر این محبوب به مقام مصیبت زدگی می رسد، حتما به مقام معیت با این محبوب می رسد و کسی که محبوبهای کوچک و بزرگ دیگری را برای خود انتخاب کرده است، به همراهی و معیت با آنها دست خواهد یافت.

روشن است که معیت مراتبی دارد و معیت تامه اوصافی دارد که در جای خود باید بررسی شوند، تا معلوم شود که محبت تام که عامل اصلی معیت تام است چگونه دست یافتنی است، اما به طور خلاصه باید گفت که انسان با عمل کردن به افعالی که محبوبش آنها را دوست میدارد، در چشم او محبوب تر می شود و هر چه در این مسیر رشد کند، در نزد محبوب، محبوبیت بیشتری پیدا می کند.

سوم: در ادامه روایت امام رضا(ع) آمده بود که مَنْ ذُكِّرَ بِمُصَابِنَا فَبَكَى وَ أَبْكَى لَمْ تَبْكِ عَيْنُهُ يَوْمَ تَبْكِي الْعُيُونُ. یعنی چشم کسی که برای ما گریه کرده است یا دیگران را گریانیده است، در روز قیامت که همه چشم ها گریان است، گریان نخواهد شد. بر اساس این روایت، از آثار رسیدن به مقام مصیبت زدگی سیدالشهداء این است که در روز قیامتی که یوم الحسره، یوم الخوف و... است و از سنگینی بار این حسرتها و ندامت ها و خوف ها، همه انسانها گریان هستند، چنین کسی حسرت نمی خورد که گریان باشد، ترسی ندارد که از شدت ترس به گریه بیافتد و...! به دلیل همین دلیل است که در روایات از بکاء بر سیدالشهداء(ع) با عنوان وادی ایمن یاد شده است!

چهارم: وَ مَنْ جَلَسَ مَجْلِساً يُحْيَا فِيهِ أَمْرُنَا لَمْ يَمُتْ قَلْبُهُ يَوْمَ تَمُوتُ الْقُلُوبُ: عاشورا احیاء امر ولایت بوده است و اگر کسی محفل و مجلسی حول احیاء عاشورا برپا کند، این محفل، مرتبه نازله ای از همان احیاء عاشورا را در خود خواهد داشت.آنگاه اگر در وجود کسی امر ولایت احیاء گردید، به حیات قلب می رسد و حیات قلب با مرگ و موت سازگار نیست.

پنجم: کسی که به مقام محبت به اهل بیت رسیده است و امر ولایت در قلب او احیاء شده است، گناهان او کف روی آب است: « فاما الزبد فیذهب جفاءً(رعد۱۷)» این گناهان هستند که از وجود او رفتنی هستند نه امر احیاء شده در اعماق قلب او! لذا سختی ها و ابتلائات، این شرکها و پلیدی ها را از او جدا می کنند و گوهر او را نمایان می سازد.
مولف : حسین مهدی زاده
Share/Save/Bookmark