علم دینی
آنچه در این پرونده میخوانید دیدگاه صاحب نظران فرهنگستان علوم اسلامی قم در رابطه ی دین و علم می باشد.
 
 
 
 
کد مطلب: 862
حجت الاسلام غلامسخی رضوانی
بازتبیین مفهوم دین خاتم؛مأموریت نخست عصر حاضر
تاریخ انتشار : چهارشنبه ۲۷ ارديبهشت ۱۳۹۶ ساعت ۰۹:۰۰
 
آنچه در این نوشتار منظور نظر است ضروت بازتعریف از مفهوم دین حداکثری از منظر های مختلف می باشد. چراکه اولا جبهه حق در مواجهه تمدنی آخرالزمانی با جبهه کفر قرار گرفته است، از این روی برای سرپرستی تکامل حیات اجتماعی بشر نیازمند بدست دادن نظام جامع تکاملی است که در آن، نظام ماموریتهای اجتماعی عباد در این مقیاس از مواجهه را ترسیم نماید. ثانیا تعاریف رایج نه تنها ضامن فراگیری دین خاتم نسبت به همه شئون به ویژه مواجهه آخرالزمانی نیست چه بسا هم ترازی با تفاریف کلمات نورانی وحی نیز ندارد.
 
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی فرهنگستان علوم اسلامی قم، حجت الاسلام غلامسخی رضوانی، پژوهشگر گروه اصول تفقه فرهنگستان علوم اسلامی قم در مقاله ای به بررسی اهداف و وظایف علما در عصر غیبت پرداختند. در این مقاله بازخوانی و تبیین دوباره دین جامع و کامل اسلام از اهم مأموریت های این عصر توصیف شده است.



***




مقدمه

عصری که ما در آن زندگی می کنیم، جریان شرک و کفر تبدیل گشته به یک تمدن و نظام جهانی حاکم و مسلط؛ تمدنی که به تعبیر معارف الهی عالم را به نقطه امتلاء از شرک و کفر رسانیده است؛ تمدنی که داعیه رهبری توسعه جامع پایدار در مقیاس جهانی یعنی ایجاد یک تحول عمیق و همه جانبه تا مقیاس تغییر تمدنی و تبدیل عالم به یک دهکده را در سر می پروراند؛ تمدنی که تمام سازکارهای سخت و نرم خودش را تولید نموده و به عنوان یک تمدن مسلط جهانی عمل می کند. این تمدن به ظاهر غالب، مدعی تفکیک زندگی از بندگی و به شکل جسورانه دنبال حذف و تحریف مفاهیم قدسی از ساحت حیات اجتماعی بشر است. تمدنی که آشکارا دیوانه وار ساز سر داده اند یا خدا یا توسعه! و با قاطعیت مدعی اند آنگونه که می خواهیم عالم را می سازیم! آیا این همان ندای «انا ربکم علی» زمانه از زبان طواغیت زمانه نیست؟
حال در چنین عصری سوال اساسی این است که چگونه می توان با این جریانی که خود را کد خدای دهکده جهانی می دانند مواجهه نمود؟ ماموریتهای اساسی ما از قبل این مواجهه – که اصلی ترین عهد و ماموریت کنونی ماست – کدامند؟
به نظر می رسد اولین ماموریت ما در این موجهه آخرالزمانی (درگیری آخرالزمانی) بازخوانی اعتقادات و ارتقاء آنها از منزلت سرپرستی تکامل فردی و خرد به منزلت سرپرستی تکامل حیات اجتماعی در مقیاس مواجهه تمدنی آخرالزمانی است.


۱. ضرورت بازتبیین مفهوم دین حد اکثری

آنچه در این نوشتار منظور نظر است ضروت بازتعریف از مفهوم دین حداکثری از منظر های مختلف می باشد. چراکه اولا جبهه حق در مواجهه تمدنی آخرالزمانی با جبهه کفر قرار گرفته است، از این روی برای سرپرستی تکامل حیات اجتماعی بشر نیازمند بدست دادن نظام جامع تکاملی است که در آن، نظام ماموریتهای اجتماعی عباد در این مقیاس از مواجهه را ترسیم نماید.
ثانیا تعاریف رایج نه تنها ضامن فراگیری دین خاتم نسبت به همه شئون به ویژه مواجهه آخرالزمانی نیست چه بسا هم ترازی با تفاریف کلمات نورانی وحی نیز ندارد.

۱/۱. ضرورت ارتقاء و بالندگی تعاریف رایج از دین حداکثری در تراز معارف وحیانی

مجموع تعاریفی که تاکنون به وسیله اندیشمندان اسلامی ارایه گردیده بازگشت به تعریف گزاره ای از دین می کند. هرچند این سطح از تعریف ضرورت دارد امام اکتفاء به آن اولا برابر است با نگرش خرد گرایانه به دین و تعریف آن، و می دانیم که نگرش خرد به دین الزامات و تبعات منفی فراوانی بدنبال دارد از جمله موجب حد اقلی شدن دین و انزوای دینداران می گردد. ثانیا گرفتار دوگانگی آشکار با مصرحات معارف وحیانی می گردد که در همین قسمت و نیز در بحث نگرش ولایی به دین مورد اشاره قرار خواهیم داد.
اعتقاد به حداکثری بودن دین خاتم، اعتقاد بسیار نورانی و مبارکی است که علماء و اندیشمندان متعهد همواره ضمن تلاش در محافظت از این نگرش نورانی، کوشیده اند تا ابعاد مختلف آن را به گونه ای تبیین و تفسیر نمایند تا رابطه دین خاتم را با همه شئون زندگی و بندگی انسان برقرار و قاعده مند نمایند.
اما به نظر می رسد به دلیل حاکمیت یک سلسله مبانی، این گونه تلاشها چندان ثمر بخش نبوده است. چرا که ضمن تفاوت فاحش این تعریف ها با کلمات نورانی وحی، سرانجام به استقلال و استغنای بسیاری از حوزه ها از گستره و قلمرو سرپرستی دین حقه انجامیده است. تنها کاری که در ارتباط با این نقیصه بزرگ شده انجام پذیرفته آن است که خود این حوزه ها را هم جزو دین برشمرده اند. به نظر می رسد این راه حل نه تنها صواب نیست چه بسا تعارض و دوگانگی با معارف نورانی وحی را آشکارتر می کند.

الزامات و پیامدهای تعریف گزاره ای از دین حداکثری

مبتنی بر مبانی اساسی نگرش رایج و مجموع بیانات اندیشمندان اسلامی؛ اولاً دین خاتم به منظور تأمین سعادت انسان و نیازهای مادی و معنوی، دنیوی و اخروی او از ناحیه خداوند متعال و از طریق اولیاء الهی نازل گردیده است. ثانیاً دین خاتم دین جامع و کامل و برای همه اقوام و ملل و برای همه مراحل تاریخ رشد بشر نازل شده است. بر اساس این دو نکته؛ ضرورت دارد بشر برای نیل به سعادت در همه شئون فردی و اجتماعی خود بر اساس گزاره و آموزه های دین خاتم عمل نماید و الا راه به سوی کمال سعادت خود نخواهد برد.
ثالثاً این دین جامع و کامل عبارت است از مجموعه گزاره ها و آموزه های وحیانی و به تعبیر دیگر مجموعه احکام و دستورات الهی و به تعبیر آخر مجموعه قواعد و قوانین اخلاقی (ارزشی)، اعتقادی (توصیفی) و رفتاری (دستوری یا تکلیفی).
به نظر می رسد این نحوه نگرش و تعریف از دین خاتم با سوالات و ابهامات اساسی عدیده ای مواجه است که اجمالاً عبارتند از:
اول) آیا در مقام عمل تا کنون ملتزم به چنین تعریفی از دین بوده ایم؟
چرا که در مقام عمل معتقد به حوزه های مستقل و مستغنی از وحی الهی شده ایم و عقلانیت شهودی مستقل، عقلانیت نظری مستقل و عقلانیت تجربی با معیار صحت مستقل و مکتفی به خود را به رسمیت شناخته ایم. مگر عقلانیت انسان همان مخلوق نیازمندی نیست که محتاج ربوبیت و ولایت الهی بوده تا از دستبرد و تصرف ولایت شیطان در امان بماند. چراکه عقلانیت انسان قوه ای است تحت اختیار نه یک موجودی دربسته و منحاذ از دو جریان ولایت.
«فمن یکفر بالطاغوت و یومن بالله ... الله ولی الذین آمنوا ... و الذین کفروا اولیائهم الطاغوت ....» و یا «و لا تجعل للشیطان علی عقلی سبیلا».
حتی بر اساس این نگرش حکومت دینی و ولایت فقیه به صورت جدی محل تأمل قرار می گیرد مگر آنکه شأن ولایت فقیه و حکومت دینی را در حد تفسیر کلمات وحی، جعل قانون و اجرای احکام فرو بکاهیم که در این صورت نه تنها منزلت ولایت فقیه و حکومت دینی را بلکه منزلت و شأن دین خاتم را آن چنان تنزل داده ایم که در نهایت دین خاتم شانی جز پاسخگویی حوادث ایجاد شده از سوی نظام ولایت باطل و توجیه گری فرایند توسعه مادی را نخواهد داشت. که این امر در نهایت منتهی به انزوا و یا استحاله فرهنگ دین و دینداری در فرهنگ مدرن مادی خواهد شد.
به نظر می رسد این اشکال آنچنان جدی است که با رهیافت ها و طرح پیشنهاداتی همچون هماهنگی، مکملیت و یا حجت بیرونی دانستن عقلانیت بشر و یا حتی با داخل کردن حوزه های عقلانیت بشری و دستاوردهای آنها در دین نه تنها مسأله حل نمی گردد و قابل اثبات نیست بلکه به نظر مشکل دو چندان خواهد گردید. چرا که از یک سو دین خاتم نازل نگردیده مگر برای تهذیب و پرورش عقلانیت بشری، از سوی دیگر اصولاً ما به الانتزاع دو جریان ولایت حق و باطل چیزی نیست مگر دستگاه عقلانیت و قوای تفکر بشر به خصوص که برای انسان و جامعه، گریزی از دو جریان ولایت و سرپرستی حق و باطل و لشکریان آنها (عقل و جهل) نیست.
دوم) آیا این نحوه نگرش به دین و تعریف آن، موجب تنزل شأن پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله و امام علیه السلام صرفاً در حد پیام رسان و یا نامه رسان و یا نقشه رسان و حداکثر تبیین و اجرای دین نخواهد گردید؟
آیا این سخن بدین معنا نیست که حقیقت دین خاتم غیر از حقیقت پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله و سلم و امام علیه السلام است؟ پذیرش چنین نگرش و تعریف از دین را چگونه می توان با مشربهای فلسفی و عرفانی و کلامی جمع نمود که برای وجود مقدس نبی خاتم صلی الله علیه و آله و سلم و امام علیهم السلام مقامات سه گانه اساسی زیر را اثبات می کنند؛
۱. مبدأ و مصدر اصل خلقت
۲. علت بقا و حرکت خلقت
۳. هدف و مقصد خلقت
چه رسد به معارف نورانی وحی که علاوه بر بیان شئون فوق برای امام علیه السلام به روشنی تصویر شده «ولایتنا قطب القرآن و قطب جمیع الکتب» و یا «ان هذا القرآن یهدی للتی هی اقوم»، «انتم الصراط الاقوم» .
سوم) بر اساس این نگرش و تعریف از دین خاتم، دین خاتم می شود برابر با اصول و احکام کلی که این اصول و احکام کلی را می توان از سه جهت مورد توجه قرار داد و لوازم آن را برشمرد.
اولا این اصول و احکام کلی در قالب قضایای حقیقیه ای جعل شده اند که ناظر به حقایق نفس الامر می باشد؛ یعنی قضایایی که ملاک و معیار صدق آنها مطابقت با نفس الامر می باشد. اما اینکه نفس الامر (ظرف و فضا) و یا حقایق نفس الامریه چیست و کجاست، الله اعلم!
ثانیا این اصول و احکام کلی قابلیت فراگیری و انطباق سازی دارد نسبت به همه مبتلابه های عباد در همه ساحت ها در طول تاریخ!
ثالثا حداکثر و سقف نهایی تکلیف مأموریت امام و تبعا همه دینداران می شود انطباق سازی و عمل به آن احکام کلی که ضامن تأمین سعادت و کمال انسان است!
این نحوه نگرش به دین و تبعاً دینداری و تنزل و انحصار آن در مقیاس عمل نسبت به مبتلابه‌ها، الزامات عدیده ای را در پی دارد که برخی از آنها عبارتند از؛
اول) تنزل بندگی و دینداری در مقیاس بندگی و دینداری فردی و حال آنکه بندگی و دینداری اجتماعی و تاریخی مهم‌تر و اثر گذارتر و مقدم‌تر است و لذا نظام سازی و ایجاد مبتلا به جهت رهبری تکامل فردی و جمعی خروج موضوعی پیدا می‌کند از بندگی و دینداری.
دوم) تقلیل بندگی و دینداری در محدوده ارتکاب و عدم ارتکاب عملی و حال آنکه بندگی قلبی و بندگی ذهنی که جزو قوای اختیار است نیز موضوعیت و ضرورت دارد.
سوم) اطلاق دینداری به اهل خلاف اعم از ضالین و مغضوبین.
آنچه که در گام دوم ضرورت دارد و می بایست پی گیری شود، تحلیل و ریشه یابی این پیامدها و سپس اصلاح و ارتقاء آنها می باشد که امید است در نوشتارهای بعدی این مهم عملی شود.

۲/۱. ضرورت مواجهه تمدنی و ابتنای آن بر دین جامع و کامل با محوریت ولایت حقه

بر اساس معارف نورانی وحی، پذیرش و تحقق توحید در عالم، عهدی عمومی و همگانی و موضوع تکلیف همه انبیاء و اولیاء و مومنین در طول تاریخ است، تا آنجا که به قطعیت بیان شده همه کتب آسمانی چیزی نیستند جز تفصیل توحید و کلمه لا اله الا الله. وفای به این میثاق و عهد الهی یعنی نیل به توحید و تحقق آن (آنهم در دوره آخرالزمان) میسر نمی گردد مگر؛
اولاً با شناخت عمیق، همه جانبه و فرانگرانه جریان تفرعن و شرک به عنوان حقیقتی عینی و خارجی، اعراض و تبری، درگیری همه جانبه و از میان برداشتن آن
ثانیا شناخت جامع، واسع و عمیق جریان توحید به عنوان حقیقتی عینی جاری و ساری در عالم (که باب، سبیل، صراط، وجه دارد)، اقامه و بسط آن
ثالثا این دو مهم حاصل نمی گردد مگر در پر تو انوار امام (ع)؛ «لا اله الا الله حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی بشروطها و انا من شروطها».
این حقیقت در بیانهای نورانی فراوانی به وضوح تصریح شده از جمله؛
۱. خود کلمه توحید؛ لا اله الا الله. نیل به درک الوهیت خدای متعال منوط است به نفی همه جانبه الوهیت برای غیر و از میان برداشتن جریانی که مانع و حجاب درک توحید می گردد؛ و این امر خود درگیری های همه جانبه و گسترده تاریخی را به دنبال می آورد. چرا که این جریان بر اساس معارف نورانی وحی دارای شاخص های اساسی سه گانه زیر می باشد؛
اولا حی و فعال است.
ثانیا دارای نظام گسترده تاریخی است.
ثالثا دارای طراحی و برنامه ریزی همه جانبه تاریخی است.
۲. ادامه آیه الکرسی؛ «فمن یکفر بالطاغوت و یومن بالله ... الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور»
یعنی شرط اساسی نیل به وادی توحید، اعراض از جریان فراعنه و طواغیت و نفی همه جانبه آن بیان شده است.
۳. لذا در سوره مبارکه یاسین آمده؛ «الم اعهد الیکم یا بنی آدم ان لا تعبدوا الشیطان انه لکم عدو مبین و ان اعبدونی هذا صراط المستقیم».
باز می بینیم عهد و پیمانی که از عبادالله گرفته شده، نخست اعراض از جریان استکبار و طغیان و عدم تبعیت از آن است که خود گویای یک میدان درگیری بی امان است.

مبتنی بر این نگرش، حال اساسی و ضرورت کنونی این است که آن جریان طغیان و حجاب اصلی ظهور توحید در عصر حاضر کدام است؟ چگونه می توان به شناسایی همه جانبه آن دست یافت و آن را از میان برداشت؟
جریان شرک و کفر عینی ای که ما باید آن را در ابتدا بشناسیم و سپس نفی کنیم و از میان برداریم تا به وادی توحید برسیم، تبدیل شده است به یک نظام مسلط جهانی و کفر آخرالزمانی (ملئت ظلما و جورا). چنانچه در آغاز این نوشتار اشاره شد اولا این تمدن مدعی رسیدن به توسعه و برنامه ریزی جامع و همه جانبه در مقیاس جامعه جهانی بر محور ارزشهای لیبرال دموکراسی (استکبار علی الله) و دنیاپر ستی است.
ثانیاً این تمدن بر آمده از دگرگونی های پی در پی پنج گانه ذیل است؛
۱. دگرگونی و انقلاب در ایدئولوژی؛زمینه ساز نگرش جدیدی به جهان و انسان و شکل گیری ایده های جدید (جهت گیری جدید)
۲. دگرگونی و انقلاب در تفکر و شکل گیری منظومه عقلانیت خود بنیاد جدید مادی در توصیف جهان و انسان (فلسفه ها و بینش های مادی مدرن یعنی اصول اعتقادات)
۳. دگرگونی در دانشهای کاربردی بشر (دانشهای مادی مدرن یعنی فروع و جزئیات)
۴. دگرگونی در فناوریها و ابزارهای تصرف و تسخیر طبیعت و فرم دهی امکانات (تکنولوژِی مدرن)
۵. دگرگونی در ساختارها و سبک زندگی جمعی (زندگی زمینی و دنیایی مدرن)
ثالثاً این تمدن یک مجموعه ای به هم پیوسته و در هم تنیده و یک سیستم هوشمند انسانی است. به تعبیری تمدن یک پارچه ای است که تجسد یافته همان روح خبیث شجره خبیثه و جریان جهل و ظلمانی است که در معارف نورانی وحی از آن به خوبی پرده برداری شده است.
حال سوال این است؛ آیا می توان این تمدن را به تمامیت پذیرفت و آن را سعادت بخش دانست؟ آیا می توان این تمدن را اسلامی کرد و اصلاً اسلامی شدنی است؟ آیا می توان برای در امان ماندن از استحاله در فرایند توسعه مادی این تمدن، مسیر انزوا را تنها راه پیش روی جامعه دانست؟
پاسخ این گونه سوالها و سوالات فراوان دیگر تنها و تنها در گرو تلقی صحیح از اسلام ناب مبتنی بر جریان و لایت الهیه در عالم است. اسلامی که ضمن ترسیمی روشن از دو جریان درگیر ایمان و کفر، مراحل درگیری و نقطه غلبه و ظهور دین حقه (ولایت حقه)، سه مرحله اساسی زیر (رویکرد استحاله فرهنگ کفر در فرهنگ اسلامی) در مواجهه تمام قد با جریان کفر را طراحی نموده است.
۱. احتراز و اعتراض
۲. تبری و درگیری
۳. طراحی نظامی جامع برای سرپرستی تکامل جمعی بشر تا قرب الهی (سعادت واقعی)، که این طرح خود دارای شاخص های اساسی زیر است؛
۱/۳. ناظر به اعماق فطرت انسان است.
۲/۳. ناظر به همه ساحت های انسان در پیوند با یکدیگر است.
۳/۳. ناظر به همه مراحل سیر انسان به ویژه سرانجام سرنوشت انسان است.
این مراحل اساسی سه گانه آنهم با شاخصهای سه گانه فوق، قابل دستیابی نیست مگر از طریق بازتبیین دین حد اکثری در تراز معارف وحیانی و مواجهه تمدنی آخر الزمانی از یک سو، و بدست گرفتن سرپرستی همه جانبه تکامل حیات اجتماعی بشر از سوی دیگر.

۳/۱. ضرورت نظام فکری ولایی و ابتنای آن بر دین جامع و کامل با محوریت ولایت حقه

ضرورت کنونی ما دستیابی به فرهنگ و تمدنی است که بتواند فرهنگ و تمدن مادی غرب را در جهاز هاضمه خود مستحیل نموده و زمینه ساز تمدن نوین الهی در عالم گردد. به نظر می رسد از دین گزاره ای چنین کاری ساخته نباشد. چرا که بر اساس چنین تعریفی از دین، اولاً نمی توان تصویری از دو جریان درگیر در موضوع سرپرستی تکامل حیات بشر ارایه داد تا در مرحله بعد بتوان فرهنگ و نظام فکری ولایی در این مقیاس را از آن استخراج نمود. ثانیاً نمی توان تصویری از شکل گیری دو نظام عقلانی سخن گفت تا در مرحله بعد بتوان نظام عقلانی ولایی را در این مقیاس پی ریزی نمود. در فرض عدم اعتقاد و یا عدم توانایی در تصویر این دو حقیقت، چگونه می توان از فرهنگ و تمدن «دینی» ای سخن گفت که قدرت بلعیدن و هضم فرهنگ و تمدن الحادی را داشته باشد؟
ثالثاً آنچه از معارف نورانی وحی استفاده می شود مجموعه اصول و فروع دین و مجموعه احکام و دستورات دینی و به تعبیری حقیقت دین و دینداری بر محور امام و ولایت امام تفسیر گردیده است.


۲ . بیان کلی دیدگاهها در باب مفهوم دینی

در این قسمت ضمن بیان فهرستی از نگرشهای غربی و شرقی، متألهین و غیر متألهین، در صدد اشاره به چند نکته جهت زمینه سازی برای تعریف جدید دین خاتم (کامل و جامع) هستیم.
۱/۲. چنانچه در منابع و کتب مختلف آمده، طیف گسترده ای از نگرشها به دین از نگرش الحادی و مادیگرایانه گرفته تا نگرشهای پذیرش دین در حد تخلیه انسان و یک معنویت مبهم باطنی تا نگرشهای متعالی تر و قدسی و تا نگرش های حداکثری به دین در دنیای اسلام به ویژه نزد اندیشمندان شیعی وجود دارد.
۲/۲. آنچه در غرب اتفاق داده و الان هم در جریان است این است که دین بازتاب و محصول جامعه و روابط اجتماعی و فرع بر انسان است؛ به تعبیر دیگر بر آمده از احساس و هنر و تعقل و فلسفه است. از این روی معتقدند دین مربوط به دورانهای خاصی است که پایان می یابد. مثلاً دوره ای دین ناشی و برآمده از جهل و نادانی بشر بوده، زمانی بر آمده از اوضاع آشفته و پریشان اقتصاد و معیشت بشر بوده و ... تا اینکه توجه پیدا کردند گرایش به غیب و معنویت نه تنها امری واقعی و غیر قابل نفی و انکار است، بلکه دارای کارکردهایی است که در جریان مدیریت توسعه اجتماعی می تواند موثر باشد و لذا دین را به عنوان یکی از موضوعات برنامه ریزی اجتماعی مورد لحاظ قرار می دادند.
۳/۲. برخی از تفکرات غربی در دنیای اسلام به وسیله سکولاریستهای مسلمان جریان یافته و امتداد می یابد. تمام همت آنها این است که اثبات کند دین از ناحیه خداوند متعال به انسان وارسته و شایسته نازل شده است از بستر جامعه و متناسب با ظرفیت جامعه!
بر اساس این نگرش ها، دین هرگز نمی تواند مدار و محور برنامه ریزی توسعه اجتماعی انسان قرار گیرد. چرا که خود دین بر آمده از انسان و روابط انسانی و ارتقاء و بسط حیات اجتماعی انسان است نه جریان نور و هدایت و سرپرستی الهی که از بستر اراده و ولایت اولیاء الهی در عالم جاری می گردد.

۳. مفهم دین خاتم (جامع و کامل) درکلمات نورانی وحی

آنچه در کلمات نورانی وحی بدان تصریح شده، دین خاتم دارای حقیقتی؛
الف ـ لایه مند که عبارتند از الوهیت ( یا سر دین)، ولایت (یا باطن دین)، مناسک (یا ظاهر دین).
ب ـ ابعاد مند که عبارتند از ابعاد در هم منعکس نظام ارزشی، بینشی، تکلیفی.
ج ـ منزلت منزلت مند که عبارت است از منزلت ولایت و تصرف یعنی نظام تصرفات جهت تکامل همدلی، همفکری و همکاری حول غلبه و تحقق عینی و ولایت حقه)

۱/۳. لایه مندی دین خاتم در کلمات نورانی وحی

جریان الوهیت؛ آنچه در آیه الکرسی تبیین می گردد، مفهوم و حقیقت توحید و الوهیت خداوند متعال است. اما در ادامه خداوند متعال می فرمایند « لا اکراه فی الدین» یعنی در پذیرش الوهیت خداوند متعال - که همان حقیقت و سر دین الهی است - اجباری نیست. یا در سوره مبارکه روم آیه ۳۰ آمده؛ «فاقم وجهک للدین حنیفا فطره الله التی فطر الناس علیها»، امام صادق علیه السلام در ذیل این آیه شریفه می فرماید ؛ «اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدا رسول الله و اشهد ان علیا ولی الله، الی هاهنا التوحید»؛ یعنی دین حق همان توحید و جریان توحید است. البته توحید هم تا نبوت و ولایت می باشد که این دو از شئون امام و خلیفه الله است و خلیفه الله هم کلمه تامه و آیه اکبر و وجه باقی و تمام نمای الله تبارک و تعالی می باشد. لذا در زیارت رجبیه آمده؛ «فبهم ملئت سمائک و ارضک حتی ظهر ان لا اله الا انت» و یا «باسمائک التی ملئت ارکان کل شیء». چراکه در ذیل آیه مبارکه «و لله اسماء الحسنی فادعوا بها»، حضرت فرمودند «والله نحن اسماء الحسنی».
جریان ولایت؛ بیان دین خاتم به جریان ولایت حقه آنچنان گسترده و فراگیر در کلمات نورانی وحی آمده است که هر جا صحبت از دین و دینداری به میان آمده به حقیقت ولایت و پذیرش ولایت امام تفسیر شده است. به عنوان نمونه وجود مقدس امام صادق (ع) می فرمایند؛ «جعل ولایتنا اهل بیت(ع) قطب القرآن و قطب جمیع الکتب».
برخی از آیات شاخص در این زمینه عبارتند از؛
«و ارسل رسوله بالهدی و دین الحق»، امام صادق(ع) فرمودند؛ «ارسل رسوله بولایت لوصیه». یا در روایت دیگر آمده؛ «دین الحق ای الولایه».
«و رضیت لکم الاسلام دینا»، یا «ان الدین عند الله الاسلام»؛ حضرت می فرمایند؛ «ای التسلیم لعلی فی ولایته».
در روایات از جمله در ادعیه این گونه بیانات نورانی فراوان آمده است که «السلام علیک یا دین الله». به این معنا که دین از شئون امام علیه السلام است. امامی که از یک سو تبلور و تجسد عینی توحید در عالم است، «ارکان توحیدک» یا «دعائم دینک» و یا «نحن اصل کل خیر و من فروعنا کل برّ و من البرّ التوحید». از سوی دیگر امام (ع) اساس و رکن عبادت و بندگی است. «بنا عبدالله، بنا عرف الله، لولانا ما عبد الله» یا «من اطاعکم فقد اطاع الله» و یا «و لکن عبید لنا فی الطاعه».
جریان تشریع: لایه ظاهری و رویین دین که در حقیقت مناسک عملی و به تعبیری تبلور و تجسد عینی و عملی حقیقت و باطن دین است. به بیان دیگر جریان توحید و ولایت حقه در مراتب تنزل خودش تبدیل می شود به یک سلسله دستورات و مناسک اخلاقی، اعتقادی و عملی.
با این اشاره کوتاه درباره دین خاتم به روشنی می توان ادعا نمود پس دین خاتم حقیقتی متعالی است که اعطا شده به یک انسانی که خلیفه الله یعنی محال مشیه الله و ظرف تحقق توحید و ولایت الله در عالم است و همه کمالات بشری به او بر می گردد و اصلاً خداوند عالم را برای کمال بندگی او و ظهور دین حق آفریده است. نه آنکه دین بازتاب جامعه و یا زایده هنر و فلسفه؛ و یا حقیقتی تنزل یافته در حد عرف زمان پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله و سلم صرفاً عبارت از مجموعه ای از قوانین و دستورات و احکام کلی ولو فراگیر باشد. بنابراین دین خاتم حقیقتی است دارای منزلت ولایت و سرپر ستی در همه شئون تا تحقق کامل توحید؛ و حقیقت دینداری هم چیزی نیست جز خضوع و خشوع تام نسبت به الوهیت حق تعالی، تسلیم و تولی تام نسبت به ولایت ولی الله و آراسته شدن و عمل نمودن به مناسک عملی سه گانه.
و به نظر می رسد با این تعریف و تصویر از دین خاتم و حقیقت دینداری است که آن الزامات و پیامدهای منفی سه گانه تعریف گزیده ای از دین خاتم برطرف می گردد.
بنابراین؛
اولاً دین حقه جریان هدایت و سرپرستی است که همه خیرات و همه درجات کمال انسان و جامعه انسانی در دنیا و برزخ و قیامت و حتی همه درجات بهشت و قرب به آن بازگشت پیدا می کند.
ثانیاً دین حقه اساس و مبنای تعریف و دسته بندی همه مفاهیم اساسی حاکم بر حیات فردی و اجتماعی و تاریخی بشر است، از تعریف توحید و قرآن گرفته تا عبودیت و استکبار تا ایمان و کفر، حق و باطل، معروف و منکر تا همه اصول و فروع تا بهشت و جهنم و ...
ثالثاً همه معارف وحیانی که ناظر به تبیین جریان توحید و شرک، جریان طاعت و عصیان، معیارمندی حقیقت ایمان و دینداری، و دیگر مفاهیم اساسی دین حقه اند، همه و همه ادله صریح و متقنی بر حقیقت دین خاتم اند.

۲/۳. ویژگی های مناسک و شریعت دین حقه

مناسک و شریعت دین اسلام دارای شاخص های سه گانه زیر است؛
۱/۲/۳. مناسک تصرف و ولایت نسبت به اراده انسان و قوای آن (قلب، ذهن، جوارح) از بالا و تولی و پذیرش ولایت حقه در همه شئون از پایین.
۲/۲/۳. سطوح مندی مناسک و شریعت (گزاره ها و آموزه های عمومی، تخصصی، بنیادی)
۳/۲/۳. ابعادمندی و ترتب مناسک ارزشی، توصیفی و تکلیفی. اینجاست که می توان گفت بر اساس این نگرش تکاملی به دین و دینداری، نگرش به دین و دینداری از سه منظر تکامل و ارتقاء می یابد؛
۱. حقیقت دین (جریان ولایت و سرپرستی) و مقیاس دینداری (تولی و تسلیم)
۲. گستره تصرف و ولایت دین حقه(قلب، ذهن) و دینداری در حوزه افعال روحی و فکری
۳. پیوستگی و نظام مندی مناسک و گزاره های دینی
این تغییر و ارتقاء نگرش به دین، تدارک می کند همه آن کاستی ها و پیامدهای منفی تعریف گزاره های از دین را.

۳/۳. مراحل و فرایند باز تعریف دین خاتم (ولایی و منظومه ای)

سطحی دیگر از بررسی تعریف گزاره ای دین، بررسی و تحلیل مسیری است که طی شده تا روشن شود چه دستی در کار بوده که دین خاتم در نهایت به گزاره تعریف گردد نه به امام و ولایت امام. این بحث است که ما را قادر می سازد تا فرآیند تعریف دین خاتم را باز مهندسی نموده تا بر اساس محتوای آمده در مجموعه کلمات نورانی وحی باز تعریف نمود.
مهم ترین و تأثیرگذارترین مرحله بحث، فرایند دستیابی به تعریف دین خاتم مبتنی بر نگرش تکامل گرایی است. این نگرش معتقد است دین خاتم مبتنی و در چارچوب تفسیر حقیقت توحید در مراحل زیر انجام می پذیرد.
۱/۳/۳. چگونگی جریان خلقت مبتنی بر فاعلیت و اختیار
۲/۳/۳. چگونگی جریان ربوبیت مبتنی بر فاعلیت و اختیار
۳/۳۳. چگونگی جریان ولایت مبتنی بر شکل گیری دو جریان ایمان و کفر حول جریان ربوبیت
به دنبال و بر محور چگونگی جریان ولایت الهی است که دو جریان ولایت و سرپرستی حق و باطل در عالم پدید می آید که تعیین سرنوشت عالم در گرو سرنوشت درگیری آنهاست. چه آنکه نظام تشریع و تخاطب الهی از همین پایگاه و منزلت یعنی سرپرستی تکامل الهی عالم در فر آیند درگیری دو جریان صورت گرفته که نگرش کاملاً جدید و متفاوتی - از جهات گوناگون - نسبت به گزاره ها و آموزه ها و کلمات وحیانی به دست می دهد، چه آنکه آثار و پیامدهای کاملاً متفاوتی را در پی دارد که برخی از آنها عبارتند از؛
۱. ارایه راهبرد و رویکرد استحاله در مقیاس مواجهه تمدنی
۲. پایه گذاری منظومه عقلانیت ولایی (استنباطی، نظری و تجربی) کارآمد در مقیاس عملی نمودن رویکرد استحاله تمدن مادی و پی ریزی تمدن دینی
۳. طراحی سازکار پرورش عاشورائی (نظام پرورش تکاملی) به منظور دستیابی به منظومه عقلانیت اجتماعی ولایی از طریق مراحل مدیریت شده «عزاداری، زیارات، ادعیه» از پایگاه نگرش تکامل گرایی الهی
آنچه تحت عنوان دستاوردها و آثار تعریف ولایی دین بیان شد، در حقیقت مراحل و سرفصل های اساسی مأموریت کنونی ما در به ثمر رساندن انقلاب اسلامی است. انقلابی که مرتبه جدیدی از ظهور حقیقت تشیع و ظهور ولایت حقه، و به تعبیری مرحله جدیدی از درگیری (تمدنی) است. درگیری تمام عیار آخرالزمانی که در آن، کفر به نقطه امتلاء جهانی یعنی کفر به مرحله کفر شرح صدر یافته جهانی رسیده و مدعی رهبری توسعه و تحول همه جانبه تا مقیاس تغییر تمدنی است. انقلابی هم که صورت گرفته از پایگاه حجیت تاریخی خود یعنی فقاهت شیعه در عصر غیبت به وسیله یک فقیه جامع الشرایط می باشد. داعیه اصلی این انقلاب به تعبیر معمار و بنیانگذارش چیزی نیست جز تعیین استراتژی تکامل عالم به منظور فتح قلل رفیع عالم و به اهتزاز در آوردن پرچم لا اله الا الله و به دست گرفتن نبض سیر تکاملی عالم به سمت ظهور حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف، همان حقیقتی که میثاقش به اکید ترین شکل از همه عوالم حتی انبیاء اولوالعزم و ملائکه مقرب گرفته شده و ذره ای سستی و درنگ، بی درنگ سقوط و هبوط در پی دارد.
مولف : غلامسخی رضوانی
Share/Save/Bookmark