پای دو نوع نگاه به سلوک در میان است؛ نگاهی که سلوک را نه بر بستر تولی و تبری یا استمداد از ولیّ که صرفاً بر پایه‎ی نوعی از استقلال از امام پیش می‎برد و تا کنون دچار آسیب‎های مختلفی بوده و نگاهی کامل‎تر که با اتکاء به مسیری که اهل‎بیت(ع) فرارویمان قرار داده‎اند، از یک‎بعدی شدن رهایی می‎یابد و ما را به عبودیت واقعی رهنمون می‎شود.

علم دینی
آنچه در این پرونده میخوانید دیدگاه صاحب نظران فرهنگستان علوم اسلامی قم در رابطه ی دین و علم می باشد.
 
 
 
کد مطلب: 1015
معرفی‎نامه‎ای برای ضیافت بلا؛
کتاب ارزشمند آیت‎الله میرباقری که جای شرح نوشتن دارد/محرم امسال، این کتاب را بخوانید!
تاریخ انتشار : سه شنبه ۴ مهر ۱۳۹۶ ساعت ۱۴:۰۱
 
به هر میزانی که انسان به سیدالشهداء نزدیک شود و با مصیبت آن حضرت همراه گردد و روح او تحت تأثیر مصیبت آن حضرت قرار گیرد، محبت و عشق به دنیا و مقام از بین می‎رود. این مصیبت همه چیز را می‎سوزاند.
 
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی فرهنگستان علوم اسلامی قم، به نقل از رجانیوز، کتاب ضیافت بلا نوشته آیت‎الله سید محمد مهدی میرباقری که به مقامات سلوکی در زیارت عاشورا اختصاص دارد، می‎کوشد تا پس از مروری بر روند سلوک رایج و اشاراتی اجمالی به آسیب‎های آن، نظریه‎ی سلوک بر محور تولی به ولی خدا را بسط و شرح دهد. از این حیث می‎توان ایده‎ی محوری کتاب را ایده‎ای ناب قلمداد کرد که در حوزه‎ی اخلاق و سلوک اگر بی‎سابقه نباشد، لااقل با این محوریت هیچ‎گاه به طور جدی بسط نیافته است.

سلوک رایج با عزم و تصمیم آغاز می‎شود. آیت‎الله میرباقری تصریح دارند که:«عزم با تفکر و تأمل به دست می‎آید... اگر انسان به سرمایه‎های خود توجه نکند، برای انتخاب مقاصد بلند و تجارت‎های رفیع آماده نمی‎شود. اگر خود را در حد و اندازه‎ی دنیا یا یک توده‎ی ماده، یا هفتاد سال عمر، یا غرایز و شهوات بداند و استمرار وجود خویش را بیش از این دنیا تا قیامت نبیند و حد وجودی خویش را که می‎تواند از همه تعلقات بزرگ‎تر دست یابد، نشناسد، به طور طبیعی به دلیل نشناختن سرمایه‎های قطعی و محتمل، موفق به تجارت‎های بزرگ نمی‎شود.»

سرآغاز راه در اندیشه نسبت به گذشته و حال و آینده است و اینکه این همه تلاش‎های شبانه‎روزی چقدر می‎ارزد و به کجا خواهد انجامید. مشکل این است که ما اساساً خودمان را در میانه‎ی راه نمی‎بینیم. چون مقصد نداریم، سرگردانیم و گرفتار روزمرگی. دنبال فراز رفتن و رشد نیستیم؛ در جا می‎زنیم. اساساً مسئله‎مان، رشد نیست. درد دوری از محبوب نداریم.

از اینجاست که پای قضاوت در خصوص معبودها به میان می‎آید. هر انسانی خواسته یا ناخواسته معبودها و مقصودهایی دارد و خویشنِ خویش را در مسیر وصول به آنان تعریف می‎کند. پرسش این است که کدامین معبود ارزش دارد تمامی عمر را برای رسیدن به او صرف کنیم. اینجاست که همان ماجرای ابراهیم نبی نیز فراروی نظر می‎آید و استدلالی که در مورد سزاوار پرستش نبودن خورشید و ماه به واسطه‎ی افولشان مطرح شد.

استاد تصریح می‎کند:«گاهی خوف و محبت‎های انسان، نابالغ و کودکانه است؛ اما اگر به بیش از دنیا طمع داشته باشد، به راحتی از دنیا جدا خواهد شد.» تفکر، خوف و حب‎های انسان را هم بزرگ می‎کند. جدا شدن قبرستان‎هایی که روزگاری در میانه‎ی شهرها بودند از میان مردم، انگار قرار است این اندیشیدن‎ها را تعلیق کند و آدمی را بیش از هر چیز به خویش مشغول سازد.

وقتی مقصد انتخاب شد، تازه پای نزاع با نفس به میان می‎آید. از این منظر کسی که نزاعی با نفسش حس نمی‎کند، اساساً وارد راه نشده است. توهم می‎کند که در راه است! استاد تصریح دارد:«عالم بزرگواری می‎فرمود: در ایام جوانی روزهای جمعه برای درس خواندن و رفع کسالت به روستاهای اطراف قم می‎رفتیم. بالای کوه در آن روستا، امام‎زاده‎ای بود. دوست تنومندی داشتیم که نمی‎توانست بالای کوه بیاید؛ به همین خاطر برای او الاغی کرایه می‎کردیم. ورودی ده، دوراهه‎ای قرار گرفته بود که یکی به سمت پایینِ ده و آغل الاغ می‎رفت؛ یکی دیگر هم به سمت بالای کوه و امام‎زاده منتهی می‎شد. یکی از جمعه‎ها، سر دوراهی که رسیدیم، حیوان می‎خواست به آغل برود و ما می‎خواستیم به امام‎زاده برویم؛ درگیری شروع شد؛ فقط به این دلیل که مقصدها دو تا شده بودند! حیوان لگدی زد و رفیقمان را انداخت و اثاثیه را هم به پایین دره فرستاد!»

همین جاست که تازه پای شکایت از نفس نزد خدای متعال باز می‎شود:«إلهی إلیک اشکو نفساً بالسوء أمّارةً و ألی الخطئةِ مُبادِرَةً، و بمعاصیکَ مُولَعَةً و لِسَخَطِکَ مُتَعَرِّضَة.» این آدمی دیگر در کالبد بدن نیز به سختی می‎گنجد.

استاد تصریح دارد:«تا زمانی که انسان با نفس خود همراه است، نه درگیری و اختلافی وجود دارد و نه درک صحیحی از نفس و عقل؛ اما با انتخابِ خدای متعال و آغاز جهاد اکبر، صف‎آرایی جنود عقل و جهل در درون و حق و باطل در بیرون شکل می‎گیرد.»

وقتی انسان وارد راه شد، تازه داستان شروع می‎شود. اینجا تازه بحث از محاسبه پیش می‎آید و کار می‎رسد به آنجا که:«انسان کم‎کم متوجه می‎شود که عباداتش هم گناه هستند و نمازش هزار عیب دارد!» آدمی، خود را متهم می‎بیند و در مقابل لطف بیکران و عظمت پروردگارش درمی‎یابد که هیچ نکرده است.

استاد تصریح دارد:«سه احساس در پیدا شدن حال توبه در انسان جایگاه مهمی دارند: "احساس وسعت ذنب و درک از آن"، "درک وسعت رحمت حق" و "انتساب ذنوب به خود و نه به خداوند؛ و تنزیه و تسبیح حضرت حق".»

اعتدال در خوراک، سخن و خواب و نیز توجهاتی خاص مثلاً به بیداری بین‎الطلوعین در همین‎جاست که مطرح می‎شود. دیگر راه آغاز شده است. آدمی با ذکر حضرت حق عجین می‎شود و تمامی وجودش را این ذکر و حضور فرامی‎گیرد و چه حلاوتی است در این حضور. آن‎گاه که نوبت به هم‎نشینیِ یک خاک‎نشینِ حقیرِ کوچک با معبودی جلیل و باعظمت می‎رسد:«أنا جلیس مَن ذکرنی.» بالاترین مقام نیز در این میان مقام حب الهی است. همه چیز در این میدان نشانه‎ای از معشوق قلمداد می‎شود. سالک به هر جا که می‎نگرد، معشوق می‎بیند. غرق در توجه به اوست. چه زشت است آدمی در این میانه عاشق همه چیز شده باشد اما طعم واقعی حب خدا را دست آخر نیز نچشد!

این روند با تفصیلاتی بیشتر از سوی علمای اخلاق نیز مطرح می‎شود و کتابی چون منازل السائرین نیز بر همین پایه به نگارش درآمده است.

نویسنده ضمن ارج نهادنِ برخی آموزه‎های این مسیر، آسیب‎های متعددی را نیز بر سر راهِ آن قلمداد می‎کند و معتقد است رشد واقعی بر محور تولی به ولی خداست که شکل می‎گیرد. انگار تمامی آن عشق و عاشقی با عاشورایی شدن در منظومه‎ای دیگر معنایی جدید می‎یابند و این‎بار آدمی را نه استقلالاً که با تربیتِ و هدایتِ امام رهنمون می‎شوند. آن محبت، باید حسینی و بر محور امام باشد تا آدمی را عاشورایی کند و از صف یزدیان یا سجاده‎نشینانِ بی‎طرف باز دارد. استاد به صراحت تأکید دارد:«اساس سلوک انسان، سلوک با ولایت خدای متعال است.» او بر این باور است که:«بلای سیدالشهداء محور تهذیب تاریخ است.» انگار باید آن بر سجاده نشستن‎ها هم حسینی باشد و با درک جایگاه ولایت قرین شود و بی او بی‎معناست. انگار اگر اراده‎ات را ذوب در اراده‎ی ولیّ خدا ندیدی، به بهانه‎ی سلوک، بتی جدید برای خویش ساخته‎ای.

استاد تصریح دارد:«سلوک با بلای امام معصوم، برخلاف سلوک با ریاضت‎های غیرشرعی، از انسان درویش نمی‎سازد. سالک بلای سیدالشهداء خودش محور درگیری با باطل در عالم می‎شود و در مقام سلم لمن سالمکم و حربٌ لمن حاربکم قرار می‎گیرد. سالک در یک جبهه، سرشار از وفا و در جبهه‎ی دیگر یکپارچه آتش است. این سلوک، لعن و سلام و رحمت به دنبال می‎آورد... اگر چه عاشورا ضیافت است، اما ضیافت بلا است؛ شرط ورود به چنین ضیافتی گریه است؛ حتی گریه‎ای تا سر حدّ مرگ. مراحل سلوک با بلای معصوم از مدخلِ پیوند عاطفی و روحی و گریه آغاز می‎شود.»

انگار برخلاف مسیر عادی سلوک که به حب ختم می‎شود، این مسیر از حب آغاز می‎شود. در این مسیر باید حب و بغضت حسینی شود و نسبت به امام سِلم و تسلیم باشی. باید خودت را نبینی و از تعلقات جدا شوی. حب اگر واقعاً حب باشد، خود به خود تو را این‎گونه می‎کند و پیش می‎برد.

ابتلاء برخلاف مسیر عادی سلوک، عُجب نمی‎آورد؛ انکسار و شکستگی به دنبال دارد. کسی که گرفتار بیماری یا مبتلا به مصیبت یا فقری می‎شود با این ابتلاء رشد می‎کند اما عُجبی که عمل به برخی مستحبات می‎تواند در پی داشته باشد را ندارد. این بلا حتی انبیاء بزرگ الهی را نیز رشد داده و بهره‎مند ساخته و این در حالی بوده که گاه سال‎ها پیش از آن به راز و نیاز و ضجّه مشغول بوده‎اند. از این زاویه باید گفت اگر چه آن ضجّه را باید داشت اما:«سیر و سلوک با بلای اولیای الهی، سریع‎الوصول‎تر است.»

این توجه پشتوانه‎‌ای فلسفه تاریخی نیز دارد و معتقد است سیدالشهداء در روز عاشورا یک تاریخ را از مسیر انحراف نجات داد و شهادت آن حضرت اسبابی برای دستگیری از یک تاریخ است. «بَذَلَ مُهجَتَهُ فیک لیَستنقذَ عبادک من الجهالة و حَیرَة الضلاله.» توجه دادن معصومین به گریه و بکاء بر سیدالشهداء نیز به منزله‎ی دعوت به ورود در وادی سلوک با عاشورایی است که به بیان حضرت امام، اسلام را زنده نگه داشته است.

این دستگیری با ابتلای به بلای ولی خدا آغاز می‎شود. استاد فرازهای مختلف زیارت عاشورا را برمی‎شمرد و جایگاه این فرازها را در این مسیر نورانی به زیبایی ترسیم می‎کند. او تأکید دارد که حتی:«عبودیت از مسیر ولایت امام حسین(ع) می‎گذرد.»

وقتی که سخن از شرح عبارت وتر الموتور به میان می‎آید، استاد به شرایطی اشاره می‎کند که به تنهاییِ ولی خدا انجامید. آن‎گونه که مردم، حتی حسین(ع) را به اندازه‎ی یک مسئله‎گو هم قبول نداشتند! بحث در اینجا از کسانی به میان می‎آید که می‎خواستند بین دنیا و آخرت جمع کنند یا گمان می‎کردند حضرت، محتاج اسب و شمشیر آنهاست. کسانی که شوق گندم ری را داشتند و نیز کسانی که با خود می‎گفتند:«به کربلا برویم؛ ان‎شاء‎الله که اتفاقی نمی‎افتد.»

این همه ناشی از عدم درک احتیاج به ولی خداست. عاشورا با بازخوانی سرنوشت طرمّاح‎هایی که به دنبال آذوقه رفتند و دیر به کربلا رسیدند، این‎گونه می‎آموزاند:«اگر ما در پی آیت‎الله شدن باشیم و دیگری به دنبال خانه خریدن و هر کی به دنبال چیزی، شکی نیست که این تعلقات ما را از ولیّ خدا دور می‎کند. همت و فکر مؤمن از آغاز صبح باید این باشد که کجای اردوگاه ولیّ خدا خالی است و خود را به آنجا برساند. اگر این حالت تهیّأ و انتظار به وجود آمد، آن‎گاه انسان می‎تواند ولیّ خدا را یاری کند.» وتر الموتور انگار تکلیفی به وسعت یک تاریخ می‎آفریند.

اینجا پس از ابتلای به ولی خدا و درک مصیبت او، شوق به او، احساس احتیاج به او و اشتیاق فنای در راه او زبانه می‎کشد و آدمی را از انانیّت خویش رهایی می‎بخشد. دیگر اینجا سالک خودش را نمی‎بیند. همه چیز در مسیر او معنا دارد و او هر لحظه خویشتن را در مأموریتی از ناحیه‎ی محبوب قلمداد می‎کند. مدام دنبال این است که چگونه توجه و رضایت محبوب را به خود جلب کند.

اشتیاق به شهادت در اینجا رخ می‎نماید. همان زهیر که از حسین می‎گریخت، می‎گوید:«اگر دنیا جاودانه بود و بنا بود ما همیشه در دنیا زنده باشیم، و اگر عیش دنیا هم جاودانه بود، باز هم شهادت در رکاب شما را بر عیش جاودانه ترجیح می‎دادیم.»

چنین عاشقی می‎خواهد همه چیزش را در راه معشوق ارزانی دارد:«بأبی انت و أمی.» او کرامت را نه در تمتع‎ها که در همراهی با ولی خدا می‎بیند:«فأسال الله الذی اکرم مقامک و اکرمنی أن یرزقنی طلب ثارک مع امام منصور من اهل بیت محمد صل الله علیه و آله.» عاشق، حتی آبرومندی و وجاهتش را نیز در این معیت معنا می‎کند:«اللهم اجعلنی عندک وجیها بالحسین علیه السلام فی الدنیا و الآخره.»

استاد معتقد است:«حقیقت عبودیت هم همین تولی و تبری است.» او تصریح دارد:«بدون سوختن در آتش عاشورا امکان قرب منتفی است. عملِ بدون پذیرش ولایت، مقبول نیست؛ پذیرش ولایت هم صرفاً به زبان نیست. پذیرفتن ولایت نیازمند مبتلا شدن، همراهی، محبت، جنگ، درگیری و ِسلم است. تقاضای قرب نیز به دو واسطه اتفاق می‎افتد: محبت و پذیرش تام ولایت سیدالشهداء و برائت تام از تمامی ارکان، افعال و دستاوردهای باطل.»

از این منظر:«زیارت عاشورا معراج‎نامه‎ای است که مراحل سلوک شیعه را تا رسیدن به مقام توحید بیان می‎کند. مقام توحید، مقام حیات و ممات محمد و آل محمد صلی‎الله‎علیه‎و‎آله است.» اینجا دیگر مرگ، خط تقاطعی نیست که دنیا را قطع کند؛ پلی است که این زندگی را به زندگی بعدی متصل می‎نماید. استاد تصریح دارد:«زندگی چنین انسانی، انس و اشتیاق به مرگ است.»

وقتی زینب کبری از حسین(ع) می‎پرسد که آیا به اینهایی که مانده‎اند، اعتماد داری، حضرت یک جمله جواب می‎دهد:«یستأنسون بالمنیّه دونی أستیناسَ الطفل إلی محالب أمّه. اینها با مرگ مأنوس هستند؛ انس آنها با مرگ بیش از انس طفل به سینه‎ی مادر است.»

اینجاست که دیگر آن خطبه‎های عاشورایی معنادار می‎شود برای سالکی که از خود هیچ نمی‎بیند و تمامی وجودش وقف امام شده:«صبراً بنی الکرام، فما الموت إلا قنطرة تعبُرُ بکم عن البُؤسِ و الضُّر إلی الجنان الواسعة و النِّعَمِ الدّائمَه، فأیّکم یکره أن یَنتَقِلَ مِن سجنٍ ألی قصر، و هؤلاء أعدائکم کَمَن ینتقل من قصرٍ ألی سجن و عذاب الیم.»

استاد تصریح دارد:«چنین انسانی حیات و مماتش برای خداست؛ یعنی همه حیات او، مقدمه‎ی مردنی است که هر دو نیز برای خداست. لذا نه زندگی اصل است و نه مرگ، بلکه هدف والاتری هر دو را می‎پوشاند؛ هدفی که می‎تواند هم مرگ و هم زندگی را تغییر دهد.» از اینجاست که زیستن مانند حسین، محبت را به مقصد پروردگار می‎رساند و تهجد و ضجّه از فراق را معنادار می‎کند.

او ادامه می‎دهد:«به هر میزانی که انسان به سیدالشهداء نزدیک شود و با مصیبت آن حضرت همراه گردد و روح او تحت تأثیر مصیبت آن حضرت قرار گیرد، محبت و عشق به دنیا و مقام از بین می‎رود. این مصیبت همه چیز را می‎سوزاند. از این روست که فرمودند: نفس المهموم لظلمنا تسبیح. کار تسبیح چیزی جز تطهیر و مقدمه‎سازی برای مغفرت نیست.»

استاد تأکید دارد:«تنها راه همین است و سایر راه‎ها آدم را یک‎بُعدی بار می‎آورند؛ یعنی تبری در آنها نیست و فقط تولی است.» تمامی مراحل سلوک عادی مانند تفکر، یقضه، عزم، محاسبه و مانند آن باید در این مسیر قرار گیرد تا معنادار شود نه اینکه راهی بدون امام را فراروی نظر قرار دهد.

آخر راه در سجده‎ی زیارت عاشورا حمد است به واسطه‎ی بلایی که دیگر بلای خودِ سالک شده است:«الحمد لله علی عظیم رزیّتی.»

این کتاب را حتماً بخوانید.

علاقه مندان می توانند این کتاب را از انتشارات تمدن نوین اسلامی به آدرس قم، قم - میدان رسالت - خیابان رسالت (حریم خط راه‌آهن به سمت یزدانشهر) - نبش کوچه ۲۹ و شماره تلفن ۰۹۱۰۴۶۴۶۲۱۲ تهیه نموده و یا برای خرید اینترنتی به سایت اینترنتی انتشارات، به آدرس http://nicbook.org مراجعه نمایند.
Share/Save/Bookmark