به گزارش پایگاه اطلاع رسانی فرهنگستان علوم اسلامی قم، به نقل از «فرهیختگان آنلاین»، حدود سالهای 91-90 بود که استاد میرباقری به سخنرانی در دوسالانه «جایزه تعالی نیروی انسانی» که یک جایزه برای توسعه شرکتهای صنعتی از طریق توسعه نیروی انسانی آنهاست، دعوت بود.
دعوت از سوی سازمان مدیریت صنعتی ایران بود، سازمانی که مرحوم سیدمنیرالدین حسینیالهاشمی (بنیانگذار فقید فرهنگستان) در دهه هفتاد، یک دهه مطالعاتش درباره «مدیریت توسعه صنعتی» را به کمک محققان این مرکز انجام داده بود و به همین دلیل هم فرهنگستان را میشناخت و هر از گاهی به آن رجوع میکرد.
استاد میرباقری که وارد سالن شد، سخنران اول مشغول سخنرانی بود. آقای میرباقری طبق عادت به صف اول نرفت و در سمت چپ سالن همایش در ردیف سوم یا چهارم نشست. سخنران معاون پژوهشی (یا منصبی شبیه به این) وزیر صنعت و معدن دولت دهم، دکتر شافعی بود. دکتر شافعی با اینکه اصلاحطلب است اما به تازگی معاون وزیر صنعت و معدن شده بود، موضوع سخنرانیاش هم بازخوانی آیات و روایات مربوط به تقوا بود که به نظرش میتوانست منبعی الهامبخش برای مفهوم تعالی نیروی انسانی باشد. معاون وزیر در پایان سخنرانی گفت که من از علمای دین میخواهم که در این مساله به ما کمک کنند که ما چطور این منابع را به منابعی «موجه» برای علم مدیریت در موضوع تعالی نیروی انسانی تبدیل کنیم. چون به نظر ایشان این دست آیات و روایات میتوانست گنجینه بزرگی برای تعالی نیروی انسانی باشد.
سخنران سوم میرباقری بود، اما درخلال سخنرانی دوم به یکباره به من گفت «به نظرتان بهتر نیست به جای بحث از پیش آماده قبلی گزارشی اجمالی از جریانها و رویکردهای فعال «علم دینی» در کشور بدهم؟» و همین کار را هم کرد.
میرباقری اینطور سخنرانیاش را شروع کرد که من از همانجایی شروع میکنم که دکتر شافعی تمام کرد. آقای دکتر مسالهای که در این سه دهه با نام «علم دینی» معروف شده است، دقیقا بر پاسخگویی به همین دست سوالات که شما الان مطرح کردید، شکل گرفته است. سوال اصلی علم دینی این است که وقتی علم و دین از یک سنخ نیستند، چطور میتوانند در یک رابطه همافزا در ساحت جامعه قرار بگیرند تا گزارههای علوم انسانی و اجتماعی و اقتصادی و مدیریتی تحتتاثیر امری که از جنس گزاره نیست، قرار بگیرند. بعد هم استاد گفت که ما هماکنون در خود ایران بیش از ۶-۵ رویکرد و نظریه درباره اینکه دین با گزارههای علم چطور رابطه برقرار میکنند، داریم که هر از گاهی هم برخی از این رویکردها در برههای به شهرت رسیدهاند و... و 15 دقیقه از این رویکردها گزارشی ارائه داد؛ در این گزارش از کسانی که رابطه دین با علم را رابطه «تهذیبی» میدانستند تا مبناگرایانی که دین را در تامین «مبنای» علوم موثر میدانستند یا آنهایی که فلسفه را واسطه علم و دین میدانند یا آنهایی که فقه را واسطه میدانند تا روشگرایان-که استاد میرباقری رویکرد خودشان را در میان روشگرایان تقسیمبندی کردند- گفت. دست آخر هم به نظریهای اشاره کرد که به نظر ایشان نماینده اصلی آن امروز دکتر داوری است که معتقدند دین مستقیم با گزاره علمی کار ندارد بلکه دین بر انسان اثر میگذارد و وقتی عالمی که انسان به آن تعلق دارد تغییر کرد، بر علمی که او تولید میکند نیز اثر میگذارد. استاد میرباقری نام این جریان را (تاجایی که یاد دارم) حکمتگرایان نامید.
با پایان سخنرانی استاد میرباقری، زمان نیمساعته استراحت شروع شد و سخنرانان و مسئولان به اتاق میهمانان ویژه دعوت شدند. به یاد دارم که برای اساتید و میهمانان موضوع سخنرانی استاد میرباقری خیلی جالب بود و درباره آن با آقای میرباقری صحبت میکرد.
به خاطر دارم که دکتر شافعی در فرصتی که اتاق لحظاتی ساکت شده بود، از میرباقری سوال کرد که «این نظریات واقعا هستند و طرفدار دارند و محققان واقعا براساس آنها کار میکنند و به آنها پایبند هستند یا اینکه فرضی هستند و مثلا این انواع نسبتهای علم و دین قابل تصور هستند اما رویکرد واقعی تحقیق کسی نیستند؟!»
میرباقری سریع جواب داد که نه! این نظریات واقعا وجود دارد و سالهاست که طرفداران هر کدام از این نظریات مشغول تلاش فکری براساس نظریه خودشان هستند. البته هرکدام از این نظریات ظرفیتی دارند و در یک گسترهای قدرت همکاری داشتهاند ولی از آنجایی که ما در نظام علمی کشور هیچ سامانه بانک علمی برای انباشت یافتههای علمی خودمان نداریم، حتی نمیدانیم که چنین سرمایهگذاریهای علمی در کشور شده و هرکدام تا کجا پیش رفته و نقاط آسیب آنها کجاست یا در کجاها میتوان از آنها بهره برد!
اگر درست خاطرم باشد، بعد از این گفتوگوی کوتاه باز هم دکتر شافعی سکوت کرد و بیشتر در فکر بود!
* نویسنده : حسین مهدیزاده نویسنده و پژوهشگر