علم دینی
آنچه در این پرونده میخوانید دیدگاه صاحب نظران فرهنگستان علوم اسلامی قم در رابطه ی دین و علم می باشد.
 
 
 
 
کد مطلب: 969
حجت الاسلام احمد عابدی
در آمدی بر توسعه نظام اجتماعی
تاریخ انتشار : چهارشنبه ۴ مرداد ۱۳۹۶ ساعت ۱۲:۰۲
 
ناهمسانی و اختلاف در نظریه‌های اجتماعی که محصول جهان‌بینی‌های متفاوت است باعث رویش الگوهای جدید پیشرفت می‌شود. به عبارت دیگر؛ علوم و نظریه‌های اجتماعی به دنبال کشف این حقیقت هستند که «جامعه» چگونه شکل می‌گیرد و نظریه‌های پیشرفت به دنبال شرح همان حقیقت می‌باشند.
 
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی فرهنگستان علوم اسلامی قم، حجت الاسلام احمد عابدی، عضو گروه منطق و روش شناسی، در مقاله ای که در اولین همایش ملی الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت ارائه شد به بررسی مفهوم پیشرفت و سایر مفاهیم مرتبط با آن پرداختند.
هم اکنون چکیده ای از این مقاله برای اطلاع علاقه مندان در سایت قرار می گیرد؛ لازم به ذکر است که اصل این مقاله در کتاب مجموعه مقالات نخستین همایش ملی الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت به چاپ رسیده است.
***
 

شکل گیری پیشرفت و مفاهیم همجوار آن بر اساس مبانی جامعه شناسی و هستی شناسی

در طبقه‌بندی مفاهیم، مفهوم «پیشرفت» و مفاهیم مرتبط با آن، همچون الگوی پیشرفت، غایات، آرمان ها و شاخصه های پیشرفت و ... جزو مفاهیم پایین دستی نظریه‌های اجتماعی و جامعه‌شناسی است. بر این اساس، خاستگاه مطالعات مربوط به پیشرفت، نظریه‌های اجتماعی است و پیشرفت در حقیقت در دل جامعه‌شناسی جای دارد. این ارتباط چنان مهم و تأثیرگذار است که می توان به سادگی تاثیرات تغییر در نظریه های اجتماعی را در مباحث مربوط به پیشرفت رد یابی نمود.

توجه به تاریخ نظریه‌های پیشرفت در مغرب زمین، این حقیقت را تأیید می‌کند که، هر گاه فرآیند نظریه‌سازی اجتماعی دستخوش تحول شده، بلافاصله در نظریه‌سازی‌ پیشرفت تأثیرگذاشته و در بستر خود مطالعات جدیدی را در حوزه توسعه پرورانده است. مثلاً در دهه ۱۹۶۰، که نظریه‌های
دیدگاه نظام جهانی، آخرین خط فکری پدید آمده در حوزه توسعه غربی است.
اجتماعی در آمریکا به وفور تولید شد، شاهد شکل‌گیری نظریه‌های پیشرفت زیادی هستیم تا جایی که سازمان ملل این دهه را دهه «پیشرفت» نام‌گذاری کرد.

ناهمسانی و اختلاف در نظریه‌های اجتماعی که محصول جهان‌بینی‌های متفاوت است باعث رویش الگوهای جدید پیشرفت می‌شود. به عبارت دیگر؛ علوم و نظریه‌های اجتماعی به دنبال کشف این حقیقت هستند که «جامعه» چگونه شکل می‌گیرد و نظریه‌های پیشرفت به دنبال شرح همان حقیقت می‌باشند.

در طول دهه‌های گذشته، رشته پیشرفت زیر نفوذ نظریه‌های اجتماعی از جمله سه نظریه «نوسازی، وابستگی و نظام جهانی» قرار گرفته است. هر یک از نظریه‌ های مزبور نیز در شرایط تاریخی متفاوت به منصه ظهور رسیده و تحت تأثیر سنت‌های نظری مختلفی، قرار داشته‌اند هر چند در نهایت به یک جهان‌بینی می‌رسند. همچنین مطالعات تجربی آنها نیز بر پایه مفروضات نظری مختلفی شکل گرفته است لذا پاسخ‌های هر یک از آنها به مسائل مربوط به پیشرفت متفاوت می‌باشد. تاریخ پیدایش مکتب نوسازی به دهه ۱۹۵۰ یعنی به زمانی باز می‌گردد که ایالات متحده به یک ابر قدرت جهانی تبدیل گردید لذا محققین علوم اجتماعی در آمریکا بسیج شدند تا برنامه‌ای برای پیشبرد نوسازی و توسعه در کشورهای تازه به استقلال رسیده جهان تنظیم و ارائه نمایند. محققین مزبور نیز تحت نفوذ شدید نظریه تکامل‌گرایی، مفهوم نوسازی را در قالب یک فرآیند مرحله به مرحله، غیر قابل بازگشت، رو به پیشرفت و دراز مدت تصویر نمودند که به سمت الگوی جامعه آمریکا سیر می‌‌کرد.

گرچه نظریه نوسازی یک محصول آمریکایی بود اما توانست‌ مبانی نظریه وابستگی نیز قرار بگیرد به عبارت دیگر؛
وقتی بندگی و پرستش خدای متعال در هستی شناسی موضوعیت پیدا کرد و بدنبال آن خاستگاه شکل گیری جامعه «پرستش اجتماعی» شد، مقوله پیشرفت و موضوعات مرتبط با آن در همین فضا بایستی تحلیل شوند.
مکتب وابستگی شاخه و قرائت دیگری از همان مکتب نوسازی و تحت نفوذ تکامل‌گرایی اسپنسر بود. دیدگاه نظام جهانی، آخرین خط فکری پدید آمده در حوزه توسعه غربی است. این دیدگاه نیز زاویه جدیدی را برای تفسیر و تحلیل رویدادهای مهم دهه ۱۹۷۰ نظیر توسعه صنعتی در شرق آسیا، بحران کشورهای سوسیالیستی و افول اقتصاد جهانی سرمایه‌داری، گشوده است. مکتب نظام جهانی قائل به این بود که تا اواخر قرن بیستم، اقتصاد جهانی سرمایه‌داری به مرحله‌گذار می‌رسد که در آن امکان تغییر مسیر واقعی تاریخ بشر دور از دسترس نیست.

همانطور که در طبقه‌بندی مفاهیم، مفهوم «پیشرفت» زیر مجموعه مفهوم نظریه‌های اجتماعی و جامعه‌شناسی قرار می‌گیرد، نظریه‌های اجتماعی و جامعه‌شناسی نیز از مفاهیم پایین دستی جهان‌بینی برگرفته از نظریه ‌جهانشمولی می‌باشد که مربوط به هستی است. خاستگاه اولیه مطالعات جامعه‌شناسی در سر زمین تفکرات اولیه هستی‌شناسی و قضاوت محوری نسبت به آفرینش صورت می‌گیرد. به عبارتی؛ جهان‌بینی «نظریه نظریه» است که شالوده فلسفه جامعه‌شناسی، زیرساخت‌های جامعه‌شناسی و روش‌های جامعه‌شناسی را تحت تأثیر خود قرار می‌دهد و همچون خون در همه عرصه‌ها و آبشخورها جریان پیدا می‌کند. به گفته گی‌روشه نظریه اجتماعی پارسونز شبیه «جعبه‌های تو در تو» است وقتی یکی از آنها را باز می‌کنیم جعبه کوچک‌تری داخل آن است، که خود یک جعبه کوچک‌تر است و ماجرا به همین ترتیب ادامه می‌یابد. این تشبیه ولو برای نظریه‌های اجتماعی است ولی به طریق اولی قابل انطباق بر جهان‌بینی است یعنی؛ وقتی جهان‌بینی را به عنوان یک جعبه باز می‌کنیم، می‌بینیم در آن تاریخ و جامعه‌شناسی وجود دارد و وقتی جعبه جامعه‌شناسی را باز می‌کنیم در آن جعبه نظریه‌های اجتماعی جایی دارد همینطور بعد از آن به جعبه‌ کوچک‌تری مثل پیشرفت می‌رسیم. به عبارت دیگر رویکرد سیستمی به جامعه‌شناسی ناشی از نگاه سیستمی به کل آفرینش است. هستی همچون یک سیستم بسیار بزرگ است که همه ویژگی‌های مطرح شده در نظام اجتماعی را دارد.

وقتی جامعه، در سلسله مراتب جهان‌هستی قرار گرفت نمی‌تواند متأثر از قضاوت ما درباره
تا وقتی انسان می‌تواند حس جدید و ترکیب جدید از حساسیت‌هایش داشته باشد، میل جدید نیز در او پیدا می‌شود و تا وقتی که در انسان گمانه‌زنی وجود داشته باشد و ارتباط و ترکیب جدیدی بسازد، توقفِ توسعه و تکامل، بی‌معناست.
هستی نباشد، لذا تعریف و قضاوت‌ ما در چگونگی پیدایش هستی و نحوه ی تکامل و رشد آن، الهام بخش مطالعات جامعه‌شناسی و نظریه‌های اجتماعی و بالتبع نظریه‌های توسعه‌ای می‌گردد، این تأثیر حتی به الگو، مدل‌ها و شاخصه‌های عینی توسعه نیز می‌رسد. بنابراین؛ تعریف پیشرفت جامعه بریده از «معنای تکامل تاریخ» و هرگونه معنا و تفسیر از تکامل تاریخ، بریده از جهان‌بینی، نه فرض دارد و نه منطقاً قابل پذیرش است.

از این رو، وقتی بندگی و پرستش خدای متعال در هستی شناسی موضوعیت پیدا کرد و بدنبال آن خاستگاه شکل گیری جامعه «پرستش اجتماعی» شد، مقوله پیشرفت و موضوعات مرتبط با آن در همین فضا بایستی تحلیل شوند. فرضا، در بینش الهی، پیشرفت توقف‌پذیر نیست، یعنی؛ تا بشر همواره قدرت گمانه‌زنی و پیدایش حساسیت جدید و ‌قدرت بالابردن حضور خودش را در رابطه با جهان، انسان و خدا دارد. اگر ما آن را تعطیل کردیم به همان نسبت انسان را به خمودی کشانده‌ایم و هر کشوری که در آن، پیشرفت به خمودی کشیده شد، نه فقط منزوی می‌شود بلکه، مغلوب و مجبور به تبعیت از دیگران می شود.

با این پیش فرض، تکامل و پیشرفت امری است قطعی، زیرا ربوبیت حضرت حق حتمی است؛ غایت‌‌داشتن آفرینش و جهان حتمی است؛ تکامل تاریخی قطعی است؛ بنا بر این تکامل انسان و جامعه نیز قطعی است. در واقع تا وقتی انسان می‌تواند حس جدید و ترکیب جدید از حساسیت‌هایش داشته باشد، میل جدید نیز در او پیدا می‌شود و تا وقتی که در انسان گمانه‌زنی وجود داشته باشد و ارتباط و ترکیب جدیدی بسازد، توقفِ توسعه و تکامل، بی‌معناست.

بر اساس جامعه‌شناسی الهی، غایت جامعه اسلامی پرستش خدای متعال است و کمال انسان و جامعه در قرب هر چه بیشتر نسبت به خداوند تغریف می شود و بالاترین ابتهاج ممکن در بندگی حضرت حق می‌باشد. لذا؛ محور اصلی پیشرفت جامعه، ایجاد بستر رشد عبودیت و بندگی در همه ابعاد، به صورتی هماهنگ و موزون می‌باشد. در توسعه الهی، اخلاق تابع قرار نگرفته و به عنوان یک وسیله برای جامعه محسوب نمی‌شود بلکه محور توسعه جامعه بوده و به عبارتی؛ پایگاه توسعه جامعه، خود اخلاق است لذا؛ می‌توان گفت: اگر ارتباط با خدای متعال بهبود یابد، ارتباط انسان ها نیز با یکدیگر بهتر می‌شود و در نتیجه، جامعه رشد می‌کند یعنی؛ معنای بهتر بودن و بدتر بودن جامعه (پیشرفت یا عدم پیشرفت) حول محور ارتباط با خدا تعریف می‌شود.
, مترجم : احمد عابدی
Share/Save/Bookmark