علم دینی
آنچه در این پرونده میخوانید دیدگاه صاحب نظران فرهنگستان علوم اسلامی قم در رابطه ی دین و علم می باشد.
 
 
 
کد مطلب: 361
گفت‌وگو با حجت‌الاسلام‌والمسلمین احمد عابدی/ مدرس درس خارج فقه و اصول
پیشینه ورود فقه شیعه به مباحث حکومتی
تاریخ انتشار : پنجشنبه ۹ آذر ۱۳۹۱ ساعت ۱۸:۲۷
 
اگر مقداری منصفانه نگاه كنیم، باید بگوییم همان علمایی كه در زمان صفویه و قاجار حكومت در دستشان نبود، بیشتر از حالا در زمینه‌ی فقه حكومتی كار می‌كردند. بعد از انقلاب كتاب‌هایی در مورد ولایت فقیه و حكومت اسلامی نوشته شد كه این هم به بركت وجود امام و انقلاب اسلامی بود، اما در مورد لایه‌ها و اجزای حكومت هیچ كاری صورت نگرفته است.
پیشینه ورود فقه شیعه به مباحث حکومتی
 
برخی قائل به این دیدگاه هستند كه فقه حكومتی موضوعی جدا از فقه سنتی است و آن را از فقه سنتی جدا می‌كنند. ابتدا برای روشن شدن موضوع، تعریفی از فقه حكومتی ارائه دهید.
همان‌طور كه گاهی احكام را به حكم اولی و ثانوی و حكم حكومتی تقسیم می‌كنند، فقه را نیز به فقه فردی، فقه اجتماعی یا فقه‌الاجتماع، فقه‌الادارة یا فقه مدیریت و فقه حكومتی تقسیم‌بندی می‌كنند.‌ مقصود از فقه حكومتی، فقهی جدای از فقه سنتی نیست، بلكه گاهی احكامی را بیان می‌كنیم كه ناظر بر وجود حكومت است و فقه حكومتی نام دارد. گاهی نیز احكامی كه صادر می‌‌شود، با قطع نظر از وجود یا عدم وجود حكومت است كه فقه فردی نام دارد.

شخصی خدمت یكی از ائمه علیهم‌السلام آمد و عرض كرد كه آیا اجازه می‌دهید من یكی از خوارج را بكشم؟ امام علیه‌السلام فرمودند كه اگر من اجازه بدهم، تو این كار را انجام می‌دهی؟ گفت: بله. امام علیه‌السلام با یك حالت تعجب فرمودند: سبحان‌الله! مگر در صورت اجازه‌ی من می‌توان او را كشت؟! یعنی حتی اگر من اجازه بدهم، نمی‌توانی بكشی. گاهی فردی در خیابان از من سؤال می‌كند كه اگر كسی نعوذبالله سب النبی بكند، چه حكمی دارد؟ من می‌گویم حكمش كشتن است. این حكم از نوع فقه فردی است، اما به این معنی نیست كه اگر خدای ناكرده شما فردا در خیابان كسی را دیدید كه سب النبی می‌كرد، او را بكشید.

آن یك حكم فقهی با قطع نظر از وجود حكومت است، اما اگر شما به من بفرمایید در زمانی كه حكومت اسلامی هست، اگر كسی سب النبی بكند، چه حكمی دارد؟ جوابش این است كه قاضی و دادگاه آن حكومت اسلامی می‌تواند این شخص را
علمایی كه در زمان صفویه و قاجار حكومت در دستشان نبود، بیشتر از حالا در زمینه‌ی فقه حكومتی كار می‌كردند. بعد از انقلاب كتاب‌هایی در مورد ولایت فقیه و حكومت اسلامی نوشته شد كه این هم به بركت وجود امام و انقلاب اسلامی بود، اما بنده نمونه‌هایی را ذكر می‌كنم كه از ابتدای انقلاب تا به حال اصلاً در مورد آنها كاری انجام نشده است؛ نه این‌كه كم كار شده باشد. مثلاً در مورد لایه‌ها و اجزای حكومت هیچ كاری صورت نگرفته است.
اعدام كند.
اگر مقداری منصفانه نگاه كنیم، باید بگوییم همان علمایی كه در زمان صفویه و قاجار حكومت در دستشان نبود، بیشتر از حالا در زمینه‌ی فقه حكومتی كار می‌كردند. بعد از انقلاب كتاب‌هایی در مورد ولایت فقیه و حكومت اسلامی نوشته شد كه این هم به بركت وجود امام و انقلاب اسلامی بود، اما در مورد لایه‌ها و اجزای حكومت هیچ كاری صورت نگرفته است.

بنابراین اگر حكمی به‌تنهایی ارتباط با جامعه ندارد و هرج‌و‌مرج ایجاد نمی‌كند، فقه فردی نام دارد، اما حكمی كه در صورت اجرا باعث هرج‌و‌مرج در جامعه می‌شود و نظم جامعه را به هم می‌ریزد، حق ندارید این حكم را اجرا كنید، مگر این‌كه حكم حكومتی و فقه حكومتی آن را صادر كند. به بیان دیگر، احكامی كه ناظر بر وجود یك حكومت است، احكام فقه حكومتی است و احكامی كه ناظر بر وجود حكومت نیست، احكام فقه فردی است.

چگونه می‌توانیم به تمام احكام فردی و حتی به جزئی‌ترین آنها مثل ماء‌الحمام نیز از دیدگاه فقه حكومتی نگاه كنیم؟
گاهی حكومتی وجود دارد كه آب را از سرچشمه تا این حمام آورده است. در این صورت باید به حكم این آب از منظر فقه حكومتی نگاه كنیم. اما اگر فقط شما بفرمایید كه آب حمام چه حكمی دارد؟ این ربطی به حكومت ندارد. مثل این‌كه بفرمایید من می‌خواهم ماشینم را فلان‌جا پارك كنم كه این حكم فردی است و ربطی به حكومت ندارد، اما اگر من ماشینم را این‌جا پارك كنم و مزاحم مردم باشم، این یك مسئله‌ی حكومتی می‌شود. یعنی همان حكم از یك منظر فردی و از منظر دیگر اجتماعی است.

مثلاً اگر كسی به من ضربه بزند و دیه‌ای به گردن او بیاید، این حكم فردی است و ربطی به حكومت ندارد، ولی اگر من بخواهم دیه‌ای را بگیرم كه غیر متعارف باشد یا قصاصی را انجام دهم كه باعث ایجاد هرج و مرج شود، این می‌شود حكم حكومتی.

پیشینه‌ی ورود فقه شیعه به این مباحث از چه زمانی بوده است؟ آیا از زمان انقلاب اسلامی این مباحث شكل گرفته یا قبل از آن هم وجود داشته است؟
اوج این مسئله از زمان انقلاب اسلامی است وگرنه در زمان صفویه هم شیعه حكومت داشت. یا مثلاً زمان قاجار یا زمان آل‌بویه نیز حكومت‌ها شیعی بودند كه البته درصد اسلامی بودن یا شیعی بودن آنها متفاوت بوده است. لذا در آن زمان‌ها هم علمای شیعه گاهی به این مسائل ‌پرداخته‌اند. البته این هم شاید به‌نوعی مصلحت خدایی بوده كه دقت فقهای شیعه گاهی كم و زیاد شده است.

چون اگر مثلاً فرض كنید كه علمای شیعه در زمان رضاخان فقه حكومتی را مطرح می‌كردند، رضاشاه حوزه را كلاً از بین می‌برد و نابود می‌كرد. یعنی آن آقایان به مسائل فقه حكومتی توجه داشتند، اما می‌دیدند كه الآن مصلحت نیست در برابر این حكومت‌ها مطرح كنند. البته همان زمان هم مثلاً وقتی می‌خواهند قانون اساسی را بنویسند، به مسائل فقهی توجه می‌كنند. یا هنگامی كه قانون دادگستری ایران را در زمان پهلوی اول می‌نوشتند، متوجه احكام فقه حكومتی بودند، ولی در حدی كه طاغوت حساس نشود و ضربه‌ای به حوزه نزند. مثلاً بعضی مراجع تقلید در جنگ‌های ایران و روس در میدان جنگ بودند و با مسائل مطرح در میدان نبرد مانند تكلیف غنائم جنگی و سرزمین‌هایی كه فتح می‌شود، درگیر بوده‌اند. این‌ها مسائل فقه حكومتی است و فقها با آن درگیر بوده‌اند و كتاب‌هایی نیز در این‌باره نوشته‌اند و مسائلی را مطرح كرده‌اند، ولی به هر حال به این گستردگی نبوده است.

به نظر شما آیا حوزه از ابتدای انقلاب تا حالا در حد لازم و كافی وارد این مسائل شده است؟ اگر این‌گونه نبوده، علتش چیست؟
واقعیت این است
اگر كسی می‌خواهد مشكلی را در حوزه حل كند، باید از همین درس اخلاق شروع كند. اگر مشكلات اخلاقی ما و نفسانیات ما حل شود، می‌توان كارهای بزرگی را پیش برد، زیرا فقه و احادیث و تاریخ ما ظرفیت‌های بالقوه‌ی فراوانی دارد كه باید از آنها استفاده كرد.
كه حوزه چیزی را كه از آن انتظار می‌رفت، انجام نداد. حتی اگر مقداری منصفانه نگاه كنیم، باید بگوییم همان علمایی كه در زمان صفویه و قاجار حكومت در دستشان نبود، بیشتر از حالا در زمینه‌ی فقه حكومتی كار می‌كردند. بعد از انقلاب كتاب‌هایی در مورد ولایت فقیه و حكومت اسلامی نوشته شد كه این هم به بركت وجود امام و انقلاب اسلامی بود، اما بنده نمونه‌هایی را ذكر می‌كنم كه از ابتدای انقلاب تا به حال اصلاً در مورد آنها كاری انجام نشده است؛ نه این‌كه كم كار شده باشد. مثلاً در مورد لایه‌ها و اجزای حكومت هیچ كاری صورت نگرفته است.

به نظر شما مطالبه از آن طرف نبوده یا این‌كه خود حوزه این كار را انجام نداده است؟
خود حوزه این كار را نكرده است. یعنی از حوزه مطالبه شده، ولی حوزه هیچ جوابی نداده است و هیچ كاری در این زمینه‌ها انجام نگرفته است. مثلاً محدوده‌ی حریم خصوصی و حریم عمومی چیست؟ آیا من می‌توانم داخل ماشین شما را نگاه كنم؟ چون حریم عمومی است، ولی صندوق عقب ماشین شما حریم خصوصی است و من نمی‌توانم داخل آن را نگاه كنم. ما در این زمینه احادیث فراوانی داریم.

حدیث داریم كه پیغمبر اكرم صلوات‌الله‌علیه‌و‌آله در خانه بودند و متوجه شدند كسی از سوراخ دیوار داخل خانه را نگاه می‌كند. پیغمبر فرمودند كه اگر چوبی داشتم در چشم‌هایش فرو می‌كردم. این مسائل الان نیز به صورت دیگری وجود دارد و احكام آن در منابع فقهی ما موجود است، ولی متأسفانه علمای ما وارد این مسائل نشده‌اند.

علت این مسئله چیست؟
علتش بسیار روشن است. آیت‌الله‌العظمی بروجردی رضوان‌الله‌علیه و دیگر بزرگان حوزه مثل مرحوم شیخ انصاری درس‌هایی مثل صلاة و خمس و بیع و اجاره را مطرح كرده‌اند. بعد از ایشان نیز هزاران نفر تا حالا درس بیع را گفته‌اند، اما مثلاً هیچ كس تا حالا نیامده درس خارج وقف را بگوید. در حالی كه وقف یكی از مسائل مبتلابه است. همین قم از حرم حضرت معصومه سلام‌الله‌علیها تا آن طرف شهر، موقوفه‌ی حضرت است، ولی چرا كسی این‌ها را بحث نمی‌كند؟ چون تا به حال كسی از بزرگان كه واقعاً فقه را خوب چشیده باشد و تسلط داشته باشد، وارد این بحث‌ها نشده است. لذا كسی جرأت نمی‌كند وارد این مباحث شود.

به نظر شما آیا حوزه می‌تواند ساختار سنتی خود را متحول كند و در كنار تدریس مباحث بیع و طهارت، به تدریس مباحث فقه حكومتی و مسائل مستحدثه بپردازد؟
ما این مسائل را قبلاً در حوزه‌ها داشتیم. مثلاً خواجه‌نصیر از بزرگ‌ترین علمای شیعه است و شاگردی به نام قطب دارد كه سنّی است. همچنین آقای قطب استاد علامه‌‌ی حلّی است. یعنی شیعه برای سنّی درس داده و سنّی برای شیعه درس گفته است و این‌قدر راحت با یكدیگر تعامل داشته‌اند. یا این‌كه
اگر حكمی به‌تنهایی ارتباط با جامعه ندارد و هرج‌و‌مرج ایجاد نمی‌كند، فقه فردی نام دارد، اما حكمی كه در صورت اجرا باعث هرج‌و‌مرج در جامعه می‌شود و نظم جامعه را به هم می‌ریزد، حق ندارید این حكم را اجرا كنید، مگر این‌كه حكم حكومتی و فقه حكومتی آن را صادر كند.
شیخ اشراق كه شیعه است، شاگردی به نام ابن‌كمونه دارد كه بعضی‌ها می‌گویند یهودی بوده است. او ۲۳ كتاب علیه پیغمبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله نوشته است و كتاب‌هایش هم موجود است و آنها را در همین حوزه‌ها نوشته است و هیچ‌كس هم كاری به او نداشته است، چون در كتاب‌هایش توهینی به پیامبر نمی‌كرده و فقط بحث‌های علمی را مطرح می‌كرده؛ بر خلاف سلمان رشدی كه به پیامبر توهین كرده و كار علمی انجام نداده است. دلیل این‌كه ابن‌كمونه توانسته این كار را در حوزه انجام دهد، وجود اخلاقیات و سعه‌ی صدر در حوزه بوده است. او ۲۳ كتاب علیه پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله اكرم نوشت و علما نیز در جواب او كتاب نوشتند كه باعث تحكیم عقاید نیز شد.

راهش این است كه حوزه تفكر خود را اصلاح كند. برای این كار باید همان راهی را پیش گرفت كه امام رضوان‌الله‌تعالی‌علیه انجام دادند. یعنی اول درس اخلاق در حوزه را شروع كردند.
یا مثلاً در زمان صفویه نماینده‌ای از واتیكان به اصفهان می‌آمد و بحث می‌كرد. علمای اصفهان جواب می‌نوشتند و دوباره پاپ جواب این جواب‌ها را می‌داد و دوباره جوابش را می‌نوشتند و این كار خیلی عادی بود. كتابش هم الآن با عنوان «آینه‌ی عقل‌نما» چاپ شده است. یعنی این تعامل و این حرف جدید زدن و حتی رد كردن هیچ اشكالی ندارد. در حوزه هم تحمل می‌شد، ولی الآن این‌گونه مسائل تحمل نمی‌شود. بنابراین حوزه از قدیم ظرفیت این‌گونه مباحث را داشته و این ظرفیت در حوزه موجود است، ولی الان فراموش شده است.

چه راهكارهایی را پیشنهاد می‌دهید كه حوزه به این سمت حركت كند؟
راهش این است كه حوزه تفكر خود را اصلاح كند. برای این كار باید همان راهی را پیش گرفت كه امام رضوان‌الله‌تعالی‌علیه انجام دادند. یعنی اول درس اخلاق در حوزه را شروع كردند. اگر شما قبل از انقلاب به من می‌گفتید كه یك درس اخلاق به من معرفی كن، بیست درس معرفی می‌كردم، ولی الان اگر یك طلبه این سؤال را از من بپرسد، درس ثابتی را سراغ ندارم كه به او معرفی كنم. در آن زمان با این‌كه امكانات در حد صفر بود، اما بهتر از حالا می‌شد كار كرد. بنابراین به نظر بنده اگر كسی می‌خواهد مشكلی را در حوزه حل كند، باید از همین درس اخلاق شروع كند. اگر مشكلات اخلاقی ما و نفسانیات ما حل شود، می‌توان كارهای بزرگی را پیش برد، زیرا فقه و احادیث و تاریخ ما ظرفیت‌های بالقوه‌ی فراوانی دارد كه باید از آنها استفاده كرد.

راه عملی دیگر برای ترویج این مباحث در حوزه، تربیت افرادی است كه از نظر ادبیات عرب قوی باشند و تسلط كامل به متون داشته باشند. مبانی حوزوی در دست آنها باشد و قواعد فقهی و اصول فقه و منطق و كلام را خوب بلد باشند تا در حوزه از مقبولیت كافی برخوردار باشند. آن‌گاه روی این افراد سرمایه‌گذاری كنیم و از آنها بخواهیم در این موضوعات جدید كار كنند.
Share/Save/Bookmark