علم دینی
آنچه در این پرونده میخوانید دیدگاه صاحب نظران فرهنگستان علوم اسلامی قم در رابطه ی دین و علم می باشد.
 
 
 
 
کد مطلب: 629
در گفتگو با حجت‌الاسلام والمسلمین پیروزمند؛
عدم تحول حوزه، عامل ورود دانش سکولار در عرصه اداره زندگی مسلمین
تاریخ انتشار : دوشنبه ۱۱ آبان ۱۳۹۴ ساعت ۱۴:۵۷
 
نگرانی از تضعیف حوزه نفوذ روحانیت یک نگرانی صنفی نیست. نه، اهمیتش از باب حضور دین در زندگی است. آن است که اهمیت به این ماجرا می‌دهد، می گوییم اگر حوزه منزوی شود، معنی اش این است که دانش های سکولار عرصه اداره زندگی را به عهده می گیرند.
 
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی فرهنگستان علوم اسلامی قم، با توجه به شروع سال تحصیلی جدید در حوزه های علمیه و به منظور تببین اهمیت و ضرورت تحول حوزه های علمیه و در راستای تاکیدات مقام معظم رهبری نسبت به این مهم، به گفتگو با حجت الاسلام والمسلمين علیرضا پیروزمند (دبیر هیئت علمی فرهنگستان علوم اسلامی قم) پرداختیم.

متن کامل گفتگوی پایگاه اطلاع رسانی فرهنگستان علوم اسلامی قم با حجت الاسلام والمسلمین دکتر پیروزمند، در پیش روی شماست:


***


با توجه به شروع سال تحصیلی حوزه (یکی از قدیمی ترین نظام های آموزشی دنیا) اگر صلاح می دانید با بحث ضرورت تحول حوزه شروع کنیم.


حوزه علمیه نهادی بسیار راهبردی در فرهنگ سازی جامعه است؛ به دلیل این که مسئله مشروعیت فرهنگ جامعه را به عهده دارد. مشروعیت به معنی این که نسبت رفتارها و بایدها و نبایدهای اجتماعی را با دین معین می کند؛ بنابراین در یک کلمه مردم انتظار دارند که معیار دینداری خودشان را حوزه های علمیه کسب کنند و این مسئولیت را از نهاد حوزه علمیه دنبال می کنند. دقت شود که منظور از حوزه علمیه، سازمانی نیست که صرفاً مشغول برنامه ریزی و آموزش و ساختن مدرسه و اینها هست، بلکه نهاد روحانیت منظور نظر است.
قبل از این که سخن از تحول حوزه علمیه به میان بیاوریم باید توجه کنیم قداست و صلابت و تنوع تعالیمی که در حوزه های علمیه ریشه دار بوده و گذشتگان سلف و صالح ما با تحمل مرارتهای زیاد این میراث علمی را به یادگار گذاشته اند و نسل به نسل بر قوت او افزوده اند و گستردگی او افزوده اند و وقتی سخن از تحول حوزه علمیه می‌آوریم نباید به هیچ وجه تلقی شود که آنچه الان به عنوان میراث علمی گذشتگان در اختیار ماست این میراث علمی سست بنیاد هست و یا این که نمی‌تواند ارتباط ما را با منابع اسلامی در حدی که می‌پرداخته برقرار کند. بنابراین سخن از کنار گذاردن یا به دور ریختن یا بی اعتنایی کردن نسبت به آنچه که اندوخته علمی گذشته حوزه به ویژه در عرصه فقه و فقاهت هست، نیست.


باید این واقعیت را در کنار این مزیتها توجه کنیم که ما وقتی مسئولیت خودمان را در قبال این نهاد مقدس و تأثیرگذار به خوبی می‌توانیم ایفا کنیم که توجه کنیم حوزه علمیه یک موجود زنده است و مثل هر موجود زنده دیگری رشد باید داشته باشد؛ سوخت و ساز باید داشته باشد؛ باید به خوبی تغذیه شود و به خوبی بازدهی از خودش نشان بدهد. وقتی ما به عنوان موجود زنده به حوزه علمیه نگاه کردیم طبیعتاً مراقبت داشته باشیم که آفت های این موجود زنده چه چیزی می‌تواند باشد، باید توجه کنیم که این موجود زنده در شرایط مختلفی که قرار می‌گیرد آیا آمادگی ورود و واکنش مناسب در مواجه با شرایط مختلف در آن ایجاد شده است، باید قبل از این که حوادث، سوالات و نیازها آن چنان بر این نهاد هجوم بیاورد که قدرت پاسخگویی را از او سلب کند بتواند به پیشواز آینده برود و با قوت راه گشایی کند، به جای این که منفعل شود این یعنی بالندگی.


بالندگی حوزه یعنی این که در کمیت و کیفیت و هم در موضوع و روش و نیروی انسانی و هم در بازدهی، همچنین در سیاست گذاری و برنامه ریزی و اجرا و بهینه سازی رو به جلو باشد، متوقف نباشد.


حوزه باید در چگونگی اجرایی سازی حضور داشته باشد ولو خودمان مجری نباشیم باید با صحنه فرهنگی جامعه ارتباط نزدیک داشته باشیم تا بتوانیم ثمر بخش باشیم.


این از آن قسمت هایی است که ضرورت تحول را بیشتر نشان می‌دهد یعنی وقتی این را بیاوریم تطبیق بدهیم به شرایط بعد از انقلاب و این که ما کجا حضور داشته‌ایم و کجا حضور نداشته‌ایم و کجا پر فروغ ظاهر شدیم و کجا نشدیم، معلوم می‌شود که آن تحول مصداقاً چه زوایایی می‌تواند داشته باشد.


فرهنگ رقیب شما که متوقف نمانده اگر شما متوقف بمانید وقتی سطح توانمندی دانشی و نیروی انسانی ما و قدرت ارتباط گیری ما افزایش پیدا نکند در سطح مثلاً سی سال پیش از انقلاب به فرض باقی بماند،از آن طرف هم از نظر محتوا و ابزار ارتباط فرهنگی، فرهنگ رقیب شما دارد با سرعت جلو می رود. شما وقتی توانتان در حد توان قبل ماند پاسخگویی شما و حوزه نفوذ شما در حد قبل نمی ماند و این چیزهایی است که اهمیت تحول را بیشتر نشان می‌دهد.


بنابراین ضرورت های امروز انقلاب در فضای مدیریتی، ضرورت تحول حوزه را فوری تر می کند؟


در تکمیل بحث ضرورت به این باید توجه کنیم که اگر ما این کار را نکنیم چه اتفاقی می‌افتد؟ اگر ما این توجه و پیش بینی را نکنیم در یک کلمه منزوی می شویم؛ یعنی حوزه ی نفوذ روحانیت کاهش پیدا می کند. نگرانی از تضعیف حوزه نفوذ روحانیت یک نگرانی صنفی نیست. نه، اهمیتش از باب حضور دین در زندگی است. آن است که اهمیت به این ماجرا می‌دهد، می گوییم اگر حوزه منزوی شود، معنی اش این است که دانش های سکولار عرصه اداره زندگی را به عهده می گیرند.

حضرت امام(ره) می فرمود بدون استقلال فرهنگی، استقلال در سایر جهات ممکن نیست، همین است. ما اگر اقتدار فرهنگی نتوانیم از خودمان نشان بدهیم اقتدار سیاسی ما هم متزلزل است؛ اقتدار فرهنگی وقتی می توانیم داشته باشیم که به منبع وحی وصل باشیم به این اتصال مان علی الدوام تقویت شود. آن منبع لایزالی است که سایر ملل دستشان از این سرچشمه زلال کوتاه است و چون کوتاه بوده به انحراف افتاده اند؛ چرا مسیحیت و یهودیت علی رغم این که دین توحیدی است نمی‌تواند در مقابل فرآیند مدرنیته مقاومت کند؟! برای این که دستش خالی است به جای مطمئن و یک منبع سیراب کننده ای متصل نیست و از آن طرف هم مطالبات دائم افزا و مشتهیات دائم افزای بشر فوران کرده، اینها نمی‌توانند در مقابلش قد علم کنند.



- لزوم تامین بهنگام نیازهای فرهنگی، توسط حوزه علمیه

حوزه علمیه به همین دلیل باید بتواند عقبه فرهنگی نظام را به هنگام تامین کند و اگر که نه تنها تامین نکند و به هنگام هم تأمین نکند حتماً اثربخشی خودش را نخواهد داشت و معنی¬اش این می‌شود که جایگاه حوزه و روحانیت متزلزل می‌شود و معنی اش این می‌شود که نقش آفرینی دین در عرصه زندگی تضعیف می‌شود یا به انزوا می‌افتیم یا به انحراف دچار می شویم، یعنی برای این که به زعم خودمان حضور دین و نقش آفرینی خودمان را استمرار بدهیم دست به تأویل و تحریف دین می زنیم و دین دستکاری شده ای را به بشریت عرضه می کنیم.
حالا که مسیحیت را عرض کردم شما بیانیه پاپ را در رسانه ها مشاهده کنید. صحبت از صلح کل فرهنگی می‌کند- تعبیر از بنده است- صحبت از این می‌کند که ما به همه گرایش های ادیان، عقاید، مشروعیت ببخشیم، بگوییم لیبرالیست ها شما درست می گویید! همجنس بازها درست می گویید! صراحت دارد اسم آورده است همجنس بازها، چرا کلیسا به اینجا می رسد؟ مسیحیت دارد درون تهی می‌شود، هر چه جلوتر می رود هویت خودش را از دست می‌دهد.


یک تکفیری که آدم می کشد این نه مسلمان، غیر مسلمان ها هم یک انزجار دارند از این رفتار، این رفتار رفتاری نیست که با فطرت انسانی سازگار باشد. لیکن وقتی سبک زندگی غربی وارد می‌شود در جامعه اسلامی و ذائقه مسلمان ها به این سبک زندگی عادت می‌کنند و حوزه علمیه دنیای اسلام، نسبت به پیامدهای فرهنگی این شرایط سازی عینی فرهنگی غافل است، نتیجه اش این می‌شود که یا باید عقب نشینی کند یا توجیه کند، در نقطه مقابل آن چه انتظار هست اتفاق بیفتد؟ حوزه باید بتواند حرکت ایجابی داشته باشد و نمی‌تواند به شکل ساده و مسئولیت گریز به مسئله برخورد کند؛ یعنی این که بیاییم مثلاً حدود هشتاد درصد این شرایط سازی عینی فرهنگی را با یک توجیه بسیار عادی و اولیه به عنوان این که اینها حوزه مباحات است یکسره بپذیریم، غافل از این که این حوزه ای که شما دارید اسمش را حوزه مباحات می گذاریداز آن، تمدن و اخلاق در می آید ، فرهنگ در می آید، اباحی گری در می آید، عرفان های نوظهور درمی آید.


عرفان نوظهور را بنده بیش از آنچه که محصول یک انحراف اعتقادی بدانم به معنای خاص کلمه نظری بدانم، محصول یک انحراف اجتماعی می دانم، یعنی می گویم علایق آدمها و گرایش آدمها در بستر عینی زندگی یک طور دیگر رقم خورده و می خواهد خود را یک طوری توجیه کند، می خواهد آن فساد و فحشا را داشته باشد مارک بی دینی هم بهش نخورد، می رود دین سازی می‌کند، یا می رود گرایش به آن نوعی از دین یا قرائتی از دین پیدا می کند که در آن لودگی و بی بند و باری به گونه ای تجویز می شود.


وضعیت کنونی حوزه با توجه به بیانات شما به چه شکل است؟


آنچه که عرض کردم به عنوان ضرورت و اهمیت به هیچ وجه نباید به معنای نادیده گرفتن و کم انگاشتن تلاش هایی که گذشتگان، و نسل جدید بعد از انقلاب انجام داده قلمداد کنیم. خیلی تلاشهای مخلصانه و مجدانه و مؤثری اتفاق افتاده است که این هم خودش یک پرونده بلند بالا و پر افتخاری دارد. این که بگوییم حوزه علمیه یکسره چشم بسته بوده در این سی سال و بیش از سی سال، و فقط به دنبال حفظ میراث گذشته بوده است این بی انصافی است. حوزه رو به جلو بوده است اما آیا سرعت حرکت رو به جلوی حوزه و همچنین شناختش نسبت به عرصه هایی که باید حضور پیدا کند به اندازه کافی بوده است؟


با توجه به موضوع، محورها و آن رئوسی که باید بیشتر مورد نظر قرار گیرد، ارکان تحول حوزه چیست ؟


حوزه علمیه، پرورش انسان می‌دهد. دانشی را پرداخت و منتقل می‌کند و نهادی علمی و تربیتی است. میزان موفقیت این نهاد علمی و تربیتی به این است که بتواند آن تعامل و اثربخشی و مسئولیت پذیری ای که باید در بیرون محیط خودش داشته باشد را بتواند به نحواحسن انجام بدهد. لذا ما قبل از این که بیاییم بگوییم در درون حوزه چه خبر بوده و چه خبر هست و چه خبر باید باشد، باید برویم بیرون حوزه، به عنوان یک حوزوی، به حوزه که نگاه می‌کنم ببینیم که حوزه باید کجاها حاضر باشد؟ چگونه حاضر باشد؟ با چه کیفیتی حاضر باشد؟


بر آن اساس می آیم در درون، می گویم خب آدمی که شما پرورش می دهی و بیست سال برای آن سرمایه گذاری می کنید، ده سال درس سبُک می خواند ده سال خارج فقه و مراجع عظام شرکت می‌کند می‌شود یک فاضلی که بیست سال بخش مهمی از عمرش تمام شد، فرض بفرمایید از هجده سالگی تا سی و هشت سالگی، گل عمرش تمام شد.


این بعد از بیست سال چه کاره هست؟ با این مهارت با این دانش و اخلاقیات، ملکات اخلاقی که من در این مدت توانسته ام برایش ایجاد کنم حالا آنهایی را که قصد داشتم ایجاد کنم چقدر به عبارتی در میانگین موفق بود یا نبود؛ یعنی تحقق پیدا کرد یا نکرد. این آدم اگر همه آن اهداف آموزشی و پرورشی من را تأمین کند الان که بعد از بیست سال می خواهد وارد محیط اجتماعی شود این چکاره است و کجاها می‌تواند برود نمایندگی دین را کند؟ این ملاک مهمی است.


به همین جهت اولا تحول حوزه نیازمند الگوی تحول است بعد گفتیم این الگوی تحول یک الگوی تحول درونی و بیرونی می خواهیم، الگوی تحول بیرونی به همین معنا، که گفتیم باید بیاییم از بیرون حوزه به حوزه نگاه کنیم و درون حوزه را براساس انتظاری که برای حضور حوزه در بیرون داریم ارتقا ببخشیم.


یک زمانی روحانی موفقیت روحانی ای بود که بتواند مسجد را خوب اداره کند و منبر خوب برود یک کم آمدیم جلوتر می گوییم مثلاً الان که امروزی شده ایم می گوییم استاد دانشگاه خوبی هم باشد یک جایی پایش رسید مثلاً وزارتی، وکالتی حضور پیدا کند، می گوییم چطوری؟ اون آقایی که قرار است وزیر شود وکیل شود قرار است مسئول نهاد نمایندگی بشود حوزه به او برای اون مسئولیت چه داده ای؟


آقایی که مسئولیت را قبول کرده با آقایی که در مسجد و محراب خدمت می‌کند با آن آقایی که در حوزه علمیه دانش گذشته را تدریس می‌کند؛ اینها نظام آموزشی متفاوت داشته اند یا ما یک آموزش عمومی داده ایم و گفته ایم بقیه اش با خودت، لذا می گویم از بیرون، این عرضم مقدمه بود برای پاسخ سوال حضرتعالی، این که می فرمایید چه محورها و ارکانی مهم است عرض می‌کنم که می گویم البته از جنبه های مختلفی ما مسئله را در تحول بیرونی و درونی موضوع بررسی قرار داده ایم.



- نهاد حوزه علمیه باید فرهنگ مذهب را در سه مقطع فردسازی،نهاد سازی و تمدن سازی حضور دهد

نهاد حوزه علمیه، حداقل در سه مقطع باید قابلیت کافی داشته باشد که فرهنگ مذهب را نمایندگی کند،یکی در فرد سازی، دوم در سازمان سازی و نهاد سازی، سوم در جامعه سازی و تمدن سازی، جامعه و تمدن را با هم عرض کردم و سازمان و نهاد را هم با هم؛ به دلیل قرابتی که با یکدیگر دارند؛ به این معنا فردسازی یعنی این که ما دانش و مهارت لازم برای این که آدم بخواهد مسلمان باشد به افراد ارئه دهیم.


مقاطع دوم و سوم، کمتر برای ما شناخته شده بوده است و بعد از انقلاب به صورت جدی داریم تجربه اش می کنیم. ولو این که حوزه جامعه سازی اش حالا بگوییم از بعد زمان مشروطه البته به صورت نه چندان فراگیر تا حدودی مطرح بوده است.


حوزه بعدی، جامعه سازی و تمدن سازی است که گسترده تر و پیچیده تر است؛ ولی حوزه سازمان سازی یک سکو و گذاری است و مرحله ای است مانند همان سبک، از همان جنس است در حوزه تمدن سازی شما با مسئله الگوی پیشرفت روبرو هستید با مسئله سبک زندگی روبرو هستید با مسئله دانش ها و نسبت دانش ها با اسلام روبرو هستید یک قلم مسئله و مقوله اسلامی سازی علوم انسانی با آن روبرو هستید، بالاتر از این بگویم، با مسئله جهانی سازیِ فرهنگی روبرو هستید.


جهانی سازی فرهنگ مأموریت حوزه است؟


حتماً، دقت کنید وقتی می گفتم باید در سازمان سازی حضور پیدا کند، معنی اش حضور مسئولیت اجرایی نیست، اینجا مشابه همان می گویم وقتی جهانی سازی فرهنگی می گویم منظورم این نیست که از دم تا دم به عهده حوزه علمیه است، بقیه کاری به این کار نداشته باشند، این را نمی‌خواهم بگویم، ولی می گویم اولاً در مواجهه نرم ما با تمدن رقیب، عمیق ترین و اصلی ترین میدان درگیری، درگیری فرهنگی است.


ثانیاً گوهر و جوهر و محور و جهت دهنده فرهنگ، معرفت دینی است؛ یعنی به میزانی که اتصال بین فرهنگ و معرفت دینی اتفاق می‌افتد فرهنگ ما مصونیت و بالندگی پیدا می‌کند.


نقش فضلای حوزه در این قضیه چیست و نقش طلاب جوان چه می‌تواند باشد؟


ببینید ما در وضعیت فعلی ای که حوزه علمیه دارد بحمد الله، سال به سال و قدم به قدم انضباط مدیریتی حوزه بیشتر شده است. الان مراجع معظم -حفظهم الله- در مدیریت حوزه نقش دارند. رهبری معظم در رأس ماجرا نقش دارند و به هرحال با یک سازوکار مورد توافقی نظام مدیریت حوزه شکل گرفته است و تلاش کرده اند و قدم های موثری برداشته اند که جای تقدیر و تشکر دارد می خواهم بگویم دو گونه نقش آفرینی توسط فضلا و طلاب جوان اشتباه است و از این دو سلب می خواهم به یک ایجاب برسم، حالا این درک من است به عنوان یک طلبه کوچکتر از همه طلبه های دیگر و دوست دارم اگر این هم اشتباه است نقد بشود یک اشتباه توسط فضلا که بنده شاگرد همه هستم این است که فکر کنیم ما نقشی نداریم یک عده آن بالا نشسته اند و ما حق تصمیم گیری نداریم گردن آنهایی که حق تصمیم گیری دارند، ما طلبه ای هستیم باید به درسی که گفته اند بخوانیم و بعد هم حواسمان باشد که موقعیت شغلی و آینده کاری مان چطوری می‌شود و حالا برویم در هر مجاری که ممکن است یک جایی خودمان را بند کنیم.


ما وظیفه مان این است که همان چیزی را که یادمان می دهند خوب استفاده کنیم. حالا نقطه مقابل اش ، نقطه مقابل اش بگوییم بحث تحول حوزه و مدیران حوزه توجه نمی‌کنند و عرض شود که یا نمی فهمد یا می فهمند نمی خواهند بکنند یا نمی‌توانند بکنند، پس چی؟ شروع کنیم بنده تعبیر کنیم شورش بر علیه این نظام مدیریت یا بدتر از آن بر علیه مراجع و بزرگان حوزه؛ این هم اشتباه است. چون این هم اخلاق اسلامی اقتضای این را دارد که به اساتید خودمان و بزرگان خودمان احترام کنیم و ادب کنیم و هم این که نظم بد بهتر از بی نظمی است نمی‌شود که هر کی بیاید بهمش بزند باید یک مرجعیت وجود داشته باشد این دو تا سلب.


آن ایجابی که بنده از این دو تا سلب می خواهم نتیجه بگیرم این است که می گویم فهمیدن و فهماندن و پیگیری کردن برای تحول، فهمیدن یعنی اول خودمان بفهمیم با موضوع آشنا شویم، سرمان را بالا بگیریم گذشته حوزه چه بوده و آینده حوزه چی هست و ما کجای این مقطع تاریخی ایستاده ایم و مسئولیت ما چیست، مسئولیت ما با گذشتگانمان چه فرقی می‌کند.


پیگیری کردن، منظور مطالبه کردن است که باید محترمانه و مؤدبانه ولی نه با بی تفاوتی؛ این پیگیری کردن باعث می‌شود که من مدیر، عزمم را بیشتر جزم کنم. آدمهایی که دغدغه این را دارند این نوع کار یا دارند یا توان فکر کردن وهمفکری کردن در این نوع کار را دارند بهتر بشناسند، و بیشتر به مشارکت بگیرند و طبعاً تصمیمات بهتری بگیرند و اقدامات مؤثرتری.


اما طلاب جوان؟


من آنچه که عرض کردم به تفکیک سطح تحصیلی نبود، لذا عرض می‌کنم که طلاب جوان هم در مقایس خودشان نیز همینطور، پیگیری و فهمیدن و فهماندن و نهایتاً این است که یک ملاحظه خوبی که درش اتفاق بیفتد و آن این است که طبیعتاً طلاب جوان خوب است که با فضلا مرتبط شوند یعنی یک حلقه هایی شکل بگیرد بر محور فضلا؛ یعنی بدون استاد و راهنما سعی کنند به این مقولات نپردازند و از سطحی نگری مصون باشند.


101
Share/Save/Bookmark