فرهنگستان علوم اسلامی قم - آخرين عناوين مقاله ، يادداشت :: نسخه کامل http://isaq.ir/article Sun, 03 Dec 2023 14:08:17 GMT استوديو خبر (سيستم جامع انتشار خبر و اتوماسيون هيئت تحريريه) نسخه 3.0 http://isaq.ir/skins/default/fa/normal/ch01_newsfeed_logo.gif تهيه شده توسط فرهنگستان علوم اسلامی قم http://isaq.ir/ 100 70 fa نقل و نشر مطالب با ذکر نام فرهنگستان علوم اسلامی قم آزاد است. Sun, 03 Dec 2023 14:08:17 GMT مقاله ، يادداشت 60 تقسیم‌ کار در بازار رقابت کامل رابطه‌ای غیرطبیعی برای ساخت فضای جامعه اسلامی http://isaq.ir/vdca.yn6k49n6e5k14.html جهان‌های معنایی به شرطی قابلیت تحقق اجتماعی دارند که قدرت تغییر و تصرف در روابط اجتماعی را بر اساس مبانی جهان معنایی‌شان داشته باشند. با ‌وجود این، این شرط لازم برای تحقق عینی جهان اجتماعی است، نه شرط کافی. بینش‌ها باید بتوانند ساختارها و نهادها ـ به تعبیر لوفوری، «فضایی» ـ را با حداکثر هماهنگی درونی پیشنهاد بدهند تا افراد در متن یک روابط سهل‌الوصول و هماهنگ یا فضای جامعه طبیعیِ متشکل از روابط، تنظیمات خرد و کلان، نظامات حق و تکلیف و ... قرار بگیرند؛ در غیر ‌این صورت، محکوم به میرایی به نفع دیگر بینش‌ها خواهند بود. فضای اجتماعی مدرن، به ‌مثابه فراگیرترین فضای اجتماعی زمانه ما، مبتنی بر طرحی است که آدام اسمیت برای نخستین‌بار آن را در «قالب تقسیم کار در بازار رقابت کامل» مدون نمود. در این تحقیق کارکردهای طرح اسمیت را در ساخت فضای زیست اجتماعی با کمک نظریه «تولید فضا»ی هانری لوفور در قالب شهر جمع‌بندی کرده و در گامی دیگر، خصوصیات جامعه اسمیتی با احکام اسلامی مقایسه خواهد شد تا روشن گردد چگونه گسترش بازارگونه نظم اجتماعی با ساخت «انسان ادیان» قابل هماهنگی نیست و به تعارض ایمان فردی و فضای اجتماعی می‌انجامد.منبعمتن این مقاله را می توانید از فایل ضمیمه در انتهای مطلب دانلود کنید. ]]> حسین مهدی زاده مقاله ، يادداشت Tue, 07 Nov 2023 11:38:53 GMT http://isaq.ir/vdca.yn6k49n6e5k14.html موضوع‏‌شناسی و موضوع‌‏سازی فقهی با تأکید بر حوزۀ سیاست و اجتماع http://isaq.ir/vdca.un6k49nuy5k14.html فهم احکام الهی و عمل به آن، علاوه بر اجتهاد در منابع دینی، به «موضوع‌شناسی» هم نیاز دارد؛ تا آنجا که از موضوع‌شناسی به عنوان مکمّل و متمّم اجتهاد یاد کرده‏اند. این امر، بیانگر اهمیت ویژه موضوع‌شناسی ـ به‌خصوص در حوزه‏های اجتماعی و سیاسی ـ و لزوم بحث و گفتگوی بیشتر، درباره آن است. بر اساس یک پیشنهاد، تمامی مباحث موضوع‌شناسی در قالب سه بخش «چرایی، چیستی و چگونگی» قابل تنظیم و ساماندهی است؛ چرا که این مباحث، یا ناظر به ضرورت شناخت موضوعات (چرایی) است، یا ماهیت موضوعات (چیستی) را تبیین می‌کند و یا به بررسی نحوه شناخت (چگونگی) آنها می‌پردازد. همچنین برای ارتقای این بحث باید تلاش نمود تا دریچه‏ای از سمت «موضوع‌شناسی» به سوی «موضوع‌سازی» باز کرد و بحث ساخت و ایجاد موضوعات جدید را در دستور کار قرار داد. در بسیاری از موارد، موضوع‏شناسی با گونه‏ای از انفعال و اکتفا به وضع موجود همراه است؛ به این معنا که دیگران، موضوع را می‏سازند و ما باید آن را بشناسیم و حکم شرعی‏اش را استنباط کنیم، امّا موضوع‏سازی، یک حرکت فعّال برای مدیریت مسایل اجتماعی است، و امکان ساخت موضوعات جدید و مورد نیاز را برای ما فراهم می‏آورد. مقاله حاضر با نصب‏العین قراردادن روش تحقیق کتابخانه‏ای و در کنار آن، با بهره‏گیری از تکنیک بارش فکری (بحث گروهی) به تبیین این موضوع، پرداخته است. چاپ شده در دوفصلنامه تخصصی مطالعات فقه و سیاست / دوره 2، شماره 1 - شماره پیاپی 3 فروردین 1401 / صفحه 27-53 فایل pdf مقاله را می توانید از فایل ضمیمه در انتهای همین مطلب دانلود نمایید. ]]> مقاله ، يادداشت Mon, 06 Nov 2023 07:51:24 GMT http://isaq.ir/vdca.un6k49nuy5k14.html رهیافت هایی برای بهره گیری از هوش مصنوعی در راستای تحقق تمدن اسلامی http://isaq.ir/vdce.z8zbjh8wo9bij.html خط مشی ای که رهبران انقلاب اسلامی برای تحقق آرمان‌های جامعه ایران ترسیم کرده‌اند، خط رسیدن به تمدن اسلامی است (مقام معظم رهبری، ۱۳۷۹)؛ فضایی که انسان در آن میتواند از لحاظ معنوی و مادی رشد کند و به غایات مطلوب مورد نظر خدای سبحان برسد.(همان، ۱۳۹۲) از این منظر تحقق تمدن اسلامی عامل وحدت بخش تمامی فعالیت‌های جامعه قلمداد شده و انسجام بخشی و هم‌افزا ساختن نظام فعالیت‌های اجتماعی به وسیله بررسی نسبت هر فعالیت با تحقق تمدن اسلامی انجام می‌گیرد. متن حاضر تلاش نموده است نسبت هوش مصنوعی و تحقق تمدن اسلامی را بررسی نماید و به این نکته می‌پردازد که آیا هوش مصنوعی در راستای تحقق تمدن اسلامی قابل بهره‌گیری هست و اگر هست چگونه امکان‌پذیر است چنین کاری را انجام داد؟فهرست:نسبت ما با هر پدیده ای از جمله هوش مصنوعیتوصیف ابتدایی از هوش مصنوعیهوش مصنوعی برای پرداختن به چه مسائلی در حال فربه شدن است؟توصیفی از بستر اجتماعی که هوش مصنوعی در آن زاده شده استمسائل پیش روی جهان غرب و کارکرد هوش مصنوعی در آنمسائل جامعه ایران و رابطه آن با هوش مصنوعیپاسخ به سوالاتاین یادداشت را میتوانید از قسمت فایل ضمیمه در انتهای صفحه دانلود نمایید. ]]> مقاله ، يادداشت Tue, 31 Oct 2023 05:46:01 GMT http://isaq.ir/vdce.z8zbjh8wo9bij.html مقدسین نهروان http://isaq.ir/vdcc.sqsa2bqimla82.html ]]> مقاله ، يادداشت Mon, 23 Oct 2023 06:22:32 GMT http://isaq.ir/vdcc.sqsa2bqimla82.html مقاله پژوهشی ارائه الگوی تحول علوم انسانی http://isaq.ir/vdcj.vevfuqe8xsfzu.html تدابیر هوشمندانه در موضوعات پیچیده ، متغیر و انسانی نیازمند نرم افزار یا الگوی شناسایی، ارزیابی و تصمیم گیری است. هرچند در بهترین حالت همه عوامل نه شناسایی و نه مورد مدیریت قرار می‌گیرند. این امر در موضوع تحول علوم انسانی نیز مصداق دارد. هدف مقاله حاضر یافتن ساز و کاری برای اسلامیت علوم و ارائه نقشه راه محتوایی و مدیریتی برای ان است .روش تحقیق از نظر هدف کاربردی واز نظر نوع کیفی ودرتجزیه تحلیل اطلاعات برای الگوسازی از روش تحقیق تکاملی (ابداعی فرهنگستان علوم اسلامی) وبرای پردازش و اعتبار یابی الگو از روش طوفان فکری استفاده شده است. در الگوی پیشنهادی، تحول علوم انسانی از سه جنبه به شکل متوازن و هماهنگ پیگیری می شود: محتوا، برنامه و سازمان علوم انسانی، از این رو الگوی پایه تحول از سه زیر الگوی تحول محتوا ،تحول برنامه و تحول سازمان علوم انسانی تشکیل می گردد. الگوی ارائه شده قابلیت ارائه نقشه راه و اولویت‌بندی را در شرایط متغیر؛ انقباض و انبساط مولفه‌هاو در مورد مدیریت در تحول متناسب با مقدورات ونیز ارائه برنامه کوتاه ،میان و بلند مدت را در هر بخش دارد. همچنین به دلیل تفکیک و ارتباط عوامل محتوایی و مدیریتی قابلیت تحول همزمان را در هر دو موضوع فراهم می آورد.با ویژگی‌های یاد شده پیش‌بینی می‌شود الگوی پیشنهادی به وسیله سازمان های متولی به ویژه شورای تحول علوم انسانی قابل بکارگیری باشد. فصلنامه علمی مطالعات بین رشته ای دانش راهبردی دوره 13، شماره 51 - شماره پیاپی 2 شماره 51 تابستان 1402 (تمامی مقالات این شماره پژوهشی هستند) تیر 1402 صفحه 228-205 مقاله فوق را می توانید از فایل ضمیمه در انتهای مطلب دانلود کنید. ]]> مقاله ، يادداشت Tue, 17 Oct 2023 12:39:20 GMT http://isaq.ir/vdcj.vevfuqe8xsfzu.html انقلاب فرهنگی در حوزه علمیه پیش‌نیاز تحقق گام دوم انقلاب اسلامی http://isaq.ir/vdce.o8zbjh8zw9bij.html به گزارش پایگاه اطلاع رسانی فرهنگستان علوم اسلامی، استاد حجت الاسلام و المسلمین دکتر رضایی، عضو هیات علمی فرهنگستان علوم اسلامی، با توجه به جایگاه ویژه حوزه های علمیه و همچنین بحث مهم «گام دوم» یادداشتی منتشر کردند که متن آن ارائه می گردد:***انقلاب‌ فرهنگی بر عهده فضلاء و کسانی است که وظیفه حفظ، ترمیم و بالندگی دين را دارند و از انزوای دين رنج می‌برند.شایسته است که علمای حوزه به‌جای نهضت پاسخ‌گویی به شبهات نظری، ابتدا به دنبال پاسخ این شبهه‌ها برای خود باشند که؛-چرا منطق حوزه نتوانسته عينيت بر اساس نیازمندی‌های تکاملی جامعه اسلامی را هدایت و کنترل کند؟- چرا ترويج اسلام را منحصر به ملاحظه ‌پدیده در جنس و فصل می‌دانند؟- و چرا در شیوه علمی خودشان تجديد نظر نمی‌كنند؟مباحث نظری محض مربوط به آن‌ دسته‌ از معارفی است كه صرفا در حوزه نظری کاربرد دارند و سنخیتی با "مفاهیم اسلام در عمل" ندارند.اما اگر علماء و دلسوزانِ کارآمدی اسلام، در نحوه نگرش خود تجدید نظر کنند و مشکلات و موانع موجود سر راه حکومت دینی را از لوازم عدم ورود حوزه های علمیه به مباحث عینی بدانند، آنگاه در دلشان وحشت عظیمی پيدا خواهند شد که چرا به تکلیف‌شان در پاسداری و پیشرفت از مکتب و اسلام ناب محمدی (ص) به درستی عمل نکرده اند.آنگاه خواهند گفت؛ پس تکلیف ما تولید وطراحی "الگوی برنامه اسلام"، "الگوی مديريت" و "الگوی طبقه بندی علوم"،می باشد که اتفاقا مهمترين راه‌های مقابله‌ی دشمن با دینداری و حکومت اسلامی است.آيا اين تغيير رویه حوزه ها، نتيجه دارد!؟مسلما اگر این تغییر و تحول در مواجهه حوزه علمیه با مسایل اجتماعی صورت پذیرد اعتبار فرهنگی دسته‌ای از علوم غربی که مانع پیشرفت دین و دینداری است در باور وپذیرفته های ذهنی حوزه و دانشگاه زير سوال خواهد رفت!آموزش یکی از ارکان اساسی تحول در این زمینه است. تلقی متولیان دینی و حوزه از روش‌های تربیت دینی افراد در وضعیت موجود به این ترتیب است که:۱- استفاده از برهان نظری و دلايل فلسفی۲- طرح بحث روان شناسی اسلامی با تحليل ‌‌خوب و بد در اسلام۳- تبعیت عملی شاگرد از رفتار استاداين سه شیوه‌ی تربیتی برای علماء و اساتید حوزه كاملاً آشنا و قابل درک است، منتهی پرورشی كه در این بستر انجام می‌گیرد در مقیاس فردی است! ولی این روش برای مدیریت اجتماعی و حکومت‌داری مناسب و جوابگو نیست.لذا به‌جای ایجاد محيط برای تهذیب و پرورش فردی، باید ساختار یا سیستمی ایجاد شود كه برای كل جامعه محيط پرورش و تهذیب را فراهم اورد.کل‌نگری و طراحی سیستم ساخت‌یافته بر این مبنا در عمل خُلق و اخلاق را در مقیاس اجتماعی ايجاد کرده و پرورش می‌دهد.بعد از گذر از این مرحله است که دلبستگی‌ها و رفتارهای فردی کم رنگ می‌شود و آنگاه شرایط برای پیدایش دلبستگی‌ها، بینش ها ودانش‌های اجتماعی ايجاد و گسترش می‌یابد.آنوقت است که می توان شاهد یک حوزه انقلابی، پاسخگو، کارآمد و پیشرو در تحقق گام دوم انقلاب اسلامی باشیم. ان شاالله ]]> مقاله ، يادداشت Mon, 28 Sep 2020 10:08:31 GMT http://isaq.ir/vdce.o8zbjh8zw9bij.html عظمت رهبران آینده شیعه، به واسطه امداد حضرت صاحب الزمان(روحی فداه) http://isaq.ir/vdcc.oqsa2bqsxla82.html به گزارش پایگاه اطلاع رسانی فرهنگستان علوم اسلامی استاد سید منیرالدین حسینی در سلسه مباحث اخلاقی خود در بیست و هشتم دی ماه 1373 در مورد امداد های الهی برای تربیت رهبران شیعه و سیر تکاملی آن مباحثی را مطرح کردند که قسمتی از آن ارائه می شود:***...گاهي تعریفی که بعضی نسبت به عده ای از علماء و بزرگان اسلام دارند، در جهت تحقير كارهاي دیگر بزرگان اسلام است، از جمله تعبیراتی که چنین افرادی بکار می برند این است که مي‏گويند: محال است در آینده فردی نظير فلان مرد بزرگ بيايد! ديگر كسي مثل شيخ انصاري نمي‏شود! علت و هدف چنین تفکری و بکار بردن چنین تعبیراتی، این است که می خواهند بگویند آن مرد بزرگ با افراد كنوني جامعه اسلامی قابل مقایسه نيست! اما ناخواسته، نتيجه‏ ي کار آنها، آب ریختن به آسياب دشمن و ايجاد يأس در جامعه اسلامی است؛ کاری که كفار نسبت به دانشمندان خودشان انجام نمي دهند،آنها هرگز نمي‏ گويند و معتقد نیستند که مثلا انيشتن كجا و فيثاغورث كجا! بلكه مي‏ گويند آن چيزي كه انيشتين آورده است علاوه بر اينكه بر وي پيشي گرفته است بگونه‏ اي است كه داراي قدرت عملكردي به مراتب بيشتر از قدرت كارآئي دستگاههاي رياضي گذشته است؛ چرا كه آن دستگاهها قابليت طرح اين مسائل را در درون خود ندارند.طبیعی است با مأيوس نمودن طلاب، دانشجویان و مردم، جامعه اسلامی نتواند بزرگانی مثل مرحوم شيخ طوسي و مرحوم مفيد و ... (رحمةالله عليهم و شكرالله مساعيهم) تربیت کند، دمیدن روحیه يأس و ناامیدی زمينه حكومت كفار را آماده مي‏كند و نسبت به جامعه اسلامی باز دارنده است. منظور عدم تجلیل از شخصيت‏هاي بزرگ و تاريخي اسلام و جامعه اسلامی مسلمان نیست؛ اما باید همراه با چنین تجلیل هایی از بزرگان، حقیقت ديگري نیز بزرگ كرد، باید گفت: عالم در سير تكاملی است و همانطور كه قدرت كفار توسعه و تكامل پيدا مي ‏كند؛ مسلمين نیز پیشرفت می کنند تا قدرت مقابله با آنها را داشته باشند:كُلاًّ نُمِدُّ هؤُلاءِ وَ هَؤُلاءِ مِنْ عَطاءِ رَبِّكَ وَ ما كانَ عَطاءُ رَبِّكَ مَحْظُوراً ( الإسراء : ۲۰ ) هر يك از اين دو گروه را - مومنین و کفار- از عطاى پروردگارت، بهره و كمك مى‏دهيم و عطاى پروردگارت هرگز (از كسى) منع نشده است.هرگز امداد و طرف داری از جبهه حق، به گونه ای نیست که در مقابل کفار به ضعف بيفتدند و دين از بين برود! بلكه خداوند در اين جبهه افرادي را تأييد مي ‏كند تا در برابر کفر بايستند و در نهايت، زمينه اتمام حجت بر تمام افراد بشر، در تمام اعصار و قرون، آماده شود. از این رو، امام خميني (ره) از مرحوم شيخ انصاري(ره) جلوتر بود در عین حالی که نمی توان گفت: كسي نظير حضرت امام محال است پيدا شود؛ چون ایشان يك استثناء در تاريخ بود! آيا خدا دست از خدایی و ربوبیت خود برمی دارد و تكامل را تعطيل می کند؟!ربوبیت و امداد خداوند اقتضاء می کند در آینده مثل امام، بلكه بالاتر از ايشان، خواهند آمد و اسلام را در مقابل کفر یاری خواهند نمود.- امداد آیت الله خامنه ای بیش از علمای گذشته به واسطه امتحانات سنگین پیش رو اگر فرمايشات امام را - در عين جلالت مقامشان - در سن ۶۰ سالگی با فرمايشات مقام معظم رهبری حضرت آیه الله خامنه ‏اي، مقايسه شود، قطعا در خواهیم یافت كه زمينه اطلاعاتي كه براي مقام معظم رهبری (ايّده اللّه بنصره) آماده شده است، در آن زمان براي امام آماده نبوده و اصلا اين نوع سؤالات در آن زمان قابل طرح نبود. پس حتما ايشان بر موضوعاتی اشراف پيدا خواهند كرد كه امام پيدا نكرده بود و مسلما در اضطرارهايي قرار خواهند گرفت كه امام قرار نگرفته بود، در نتیجه، توسلاتشان بطور دیگری اوج خواهند گرفت و به ملكات معنوي متناسبي هم - با عنايات و تأييدات حضرت ولي عصر(عجل الله تعالی فی فرجه الشریف)- خواهند رسيد. چون ايشان پرچمدار اسلام در برابر پرچمداران كفر به حساب مي‏آيند، از اين رو خدا، ايشان را تنها نمي‏گذارد و متناسب با سطح تكامل تاريخ، اثر وجودي حضرت آيةالله خامنه ‏اي در آینده نزديك، خيلي بيشتر از اثر وجودي شيخ انصاری روشن مي‏ شود؛ همانطور که كفار زمان ایشان از كفار زمان شيخ، در کفرشان خیلی شديدترند. اوج فعاليت بريتانيا در زمان شیخ انصاری در مسئله تجارت بود و شاگرد شيخ، مرحوم ميرزای شیرازی، برای مقابله با آن فتواي تحریم تنباكو داد، ولي الآن صحبت از تجارت در شكل قبلی نيست. اصلا پيچيدگي‏هاي نظام پولي و يا مسئله ارز در آن زمان قابل طرح نبود چرا كه، ارتباطات به شكل امروزين آن وجود نداشت تا اينگونه مسائل قابل طرح باشند.لذا، اين سخن، سخن صحيحي نخواهد بود كه گفته ‏شود آیا حوزهای علمیه باز هم خواهند توانست افرادي مثل مرحوم شیخ و حضرت امام را پرورش دهند؟! اگر وليّ ، مرشد و سرپرستی که همه را هدایت می کند، وجود مبارك حضرت ولي عصر(عجل الله تعالی فی فرجه الشریف) است، ایشان این قدرت ارشاد و پرورش را هنوز هم دارند و مي‏توانند افرادی را متناسب با زمان فعلی تربیت کرده، رشد معنوي دهند،! اگر وليّ رعیت و سرپرست مردم خداست، قطعا مي‏تواند رغبت و علاقه به طاعت و تقوا به افرادی اعطاء بكند و آنها را پرورش خاص دهد. ]]> مقاله ، يادداشت Mon, 27 Jul 2020 13:43:04 GMT http://isaq.ir/vdcc.oqsa2bqsxla82.html تغییر در حکمرانی جهانی بر محوریت معنویت عقلانی http://isaq.ir/vdch.6nzt23nz-ftd2.html به گزارش پایگاه اطلاع رسانی فرهنگستان علوم اسلامی به نقل از KHAMENEI.IR حجت‌الاسلام‌والمسلمین  علیرضا پیروزمند، عضو هیأت علمی فرهنگستان علوم اسلامی به بررسی ابعاد مختلف رویاروییِ دو عقلانیت توحیدی و مادی در عرصه‌ی حکمرانی باتوجه به قضیه‌ی کرونا پرداخته است:***۱ـ کرونا و پیچ تاریخی عصر جدیددر تحلیل قضیه کرونا نباید آن را از گذشته خودش یعنی فراز و فرود تمدن غرب، همچنین از پیچ تاریخی و عصر جدیدی که طلوع کرده است، تفکیک نمود؛ رهبر انقلاب فرمودند: «انقلاب اسلامی بشریت را به عصر جدیدی وارد کرده و عصر جدید، عصر امام خمینی (ره) است، امام جهان را وارد عصر جدیدی کرد، آنچه در فضای کرونا و پسا کرونا رخ می‌دهد در امتداد همین عصر جدید و پیمودن پیچ تاریخی و ناهنجاری‌های حاکم بر تمدن غرب قابل تحلیل است. نشانی این دوران عبارت است از توجه به خدای متعال و استمداد از قدرت لایزال الهی و تکیه به وحی و اینکه بشریت از مکاتب و ایدئولوی های مادی عبور کرده است و دیگر برای او جاذبه ای ندارند.»(۱)۲ـ جهانی‌شدنِ صهیونیسم آمریکاییتمدن مادی در دوران رو به اوج خود، محتوا و پیامی را برای بشر ترسیم کرد و ساختارهایی را برای ضمانت اجرایی آن ایجاد نمود،. آنها می‌خواستند با علم، فناوری و محصولات برگرفته از آن و نیز مدیریت جدید جهانی، دغدغه‌های تاریخی بشریت مثل آزادی، عدالت، امنیت، رفاه و... را تأمین و بر یک محور نظم و انسجام بدهند. برای تحقق این ایده، ساختارهای پیدا و پنهانی را ایجاد کردند. در این ساختارها، صهیونیزم جهانی با سرعت تلاش کرد به شکل مرموزانه‌ای بر کمپانی‌های جهانی سیطره داشته باشد. این کمپانی‌ها فقط اقتصادی نبودند بلکه شامل کمپانی‌های خبری، رسانه ای، اقتصادی، هنری و..... بودند که یک زنجیره به‌هم پیوسته کامل را شکل می‌دهند، در خیلی جاها روی صحنه نیستند و دولت‌ها را صحنه‌گردان خود قرار می‌دهند.در لایه‌ی بعدی، به پشتوانه‌ی قدرت‌های سیاسی بزرگ، سازمان‌های جهانی را شکل داده و مدیریتش را به‌دست گرفتند. این شبکه‌ی چند لایه که بخشی از آن پیدا و بخش دیگر آن پنهان است، در نهایت می‌خواهد فرهنگ مادی را به شکل جهانی و ضمانت شده، فراگیر و خاطیان را در نطفه خفه کند.۳- انقلاب اسلامی: شروع قیام جهانی بر علیه تمدن غرب۳-۱- پنج بحران اصلی تمدن غربرُخ‌نمایی فروپاشی تمدن غرب از درون و ایجاد اتفاقات جهانی به محوریت انقلاب اسلامی از بیرون، باعث شد سیر نزولی تمدن مادی غرب شکل بگیرد و در مقابل ساختار بیمار و دیکتاتور آن، شاهد قیام جهانی باشیم. به نظر ما اتفاقات فعلی و بعدی جهان یک ظرفیت برای همین قیام محسوب می‌شود. تمدن غرب در درون خود با توجه به دیدگاه غلطی که نسبت به دین، انسان و پیشرفت داشت به بحران‌های بزرگی رسید.بزرگ‌ترین بحران، بحران بی هویتی است، ریشه این بی هویتی کنار گذاشتن خدا و معنویت بویژه از زندگی و ارتباطات اجتماعی است.دومین بحران، بی عدالتی است. با دمکراسی به‌دنبال آزادی و عدالت بودند اما هرچه بیشتر جلو رفتند بی عدالتی‌ها بیشتر روشن شد، اثرات حاکمیتِ اقلیت سرمایه‌دار بر اکثریت فقیر در صحنه‌های مختلف و در رفتار با مردم خود (مثل جنبش وال استریت یا جنبش اعتراضی فرانسه) بیشتر نمایان می‌شود.سومین بحران، فقدان امنیت است؛ اعم از امنیت محیط زیست، امنیت غذایی به‌ویژه با تصرفات بیولوژیک و جریان تراریخته‌ها و امنیت جانی که با به‌راه انداختن جنگ‌های مختلف- مستقیم و نیابتی- نشان دادند که هیچ حریمی را برای حفظ منافع خود قائل نیستند.بحران چهارم گسترش ابتذال و فساد اخلاقی است. بحرانی که باعث فروپاشی جامعه و به‌خصوص خانواده و از بین رفتن عواطف شد.و بالاخره پنجمین بحران، دروغ بودن آزادی وعده داده شده است که شاه بیت تفکر لیبرال، گسترش آزادی بود.این موارد بحران‌های درونی تمدن غرب است و پیروزی انقلاب اسلامی هم عامل ایجاد بحران‌های بیرونی آن شد. انقلاب یک کانون قیام علیه هژمونی حاکم بر جهان بود و توانست بشر را وارد عصر جدیدی کند؛ چرا که انقلاب دارای پیام و روش متفاوتی بود. تمدن غرب، آزادی، امنیت و رفاه را منهای خدا، دین و شریعت دنبال می‌کرد ولی انقلاب اسلامی همه‌ی آن‌ها را ذیل خدا و شریعت تعریف کرد و به آن عمل نمود. به خلاف آن‌ها که با زور، تحمیل و تجهیل به اهدافشان می‌رسیدند، روش انقلاب اسلامی خودآگاهی و تفاهم با وجدان عمومی جهان است. مخاطب انقلاب، ارباب زر و زور نیستند بلکه عامه‌ی مردمی هستند که از فشارهای تمدن غرب به سطوح آمده‌اند و به همین خاطر، قلوب را فتح کرده، عقلانیت مادی را به چالش کشیده و عقلانیت جدیدی را بر محور ایمان بالله به صحنه آورده است.۳-۲- شکست تمدن غرب در مهار انقلاب اسلامیتمدن غرب تلاش کرد انقلاب را با امواجی مهار کند اما نور انقلاب بر افروخته‌تر شد. موج اول مهار انقلاب، جنگ تحمیلی بود که باعث استحکام بیشتر انقلاب شد. موج دوم با حادثه ۱۱ سپتامبر آغاز شد بود که ایران را محور شرارت خواندند و با هدف ایران به کشورهای پیرامونی لشگرکشی کردند. این در ظاهر جنگ نظامی اما در واقع هزینه دادن برای تثبیت و بقاء تمدن غرب و جهانی‌سازی آمریکایی بود. هدف این بود که الگو بودن و مرجعیت تمدن غرب شکسته نشود. اما نتیجه معکوس شد و در لایه‌ی بزرگ‌تری جبهه‌ی مقاومت شکل گرفت و کشورهای دیگری به ایران اضافه شدند و یکبار دیگر قدرت غرب به چالش کشیده شد.در این بین، پدیده‌ی مهم اربعین رخ نمود. در زمان و مکانی که انتظار داشتند بیشترین تضعیف در جبهه‌ی مقاومت اتفاق بیفتد، به برکت سیدالشهداء علیه السلام اربعین نمایان شد و یک قدرت‌نمایی چند ده میلیونی عظیم را به رخ قُلدران جهان کشید و بساط داعش را به هم ریخت. موج سوم با تحریم‌های فراگیر شروع شد که با رقابت اقتصادی و سیاسی کشورهایی همچون چین و روسیه مقارن بود و حاصل آن شکل گیری جبهه‌ی مقاومت جهانی علیه استبداد جهانی بود. مهم‌تر اینکه، لیبرالیسم برای شکستن این سه لایه‌ی مقاومت (انقلاب اسلامی، مقاومت منطقه‌ای و مقاومت جهانی) مجبور شد عدم پایبندی به اصول دمکراسی را در مقیاس جهانی اعلام کند. مثلاً، به جنگ مستقیم یا نیابتی تن دهد، برای مهار اقتصادیِ چین تعرفه‌ای بست که مخالف اصول تجارت آزاد بود، پیمان‌های محدودیت تسلیحات، محدودیت آلودگی‌های محیط زیست را پاره کرد و... که هر کدام از این‌ها ضربه‌ی جدید و سهمگینی بر پیکره‌ی بیمار لیبرالیسم بود.۴ـ دو رویکرد اصلی برای تحلیل کرونادر قضیه‌ی کرونا دو رویکرد اصلی وجود دارد: رویکرد اول این است که کرونا دست ساز بشر است که در این رویکرد قرائت‌های مختلف داریم: آیا این کار برای به زانو در آوردن چین است؟ آیا با هدف حاکمیت‌بخشی به فضای مجازی است؟ آیا ایجاد مرگ و میر آگاهانه و هدایت شده برای حذف طیف سنی خاصی از وبال گردن نظام سرمایه داری است؟رویکرد دوم این است کرونا یک واقعه‌ی طبیعی است و از حیوان به انسان منتقل و اپیدمی جهانی شده است و چون از آن شناختی نداشتند در حال جولان دادن است. آثاری هم دارد که اجتناب ناپذیر است، اقتصاد لطمه می‌بیند، روابط لطمه می‌بیند و...۵ ـ بزرگ‌ترین تهدید آینده۵-۱ ـ جدی بودن خطر ناامنیِ سلامتما تحلیل خود را بر رویکرد دوم متکی می‌کنیم و فرض می‌کنیم طبیعی اتفاق افتاده باشد. اما همین که بشر قدرت ساخت ویروس‌های ترکیبی را دارد و به چنین فناوری‌هایی دست پیدا کرده است قابل تأمل است. با این فرض، اگر چند مقدمه را کنار هم بگذاریم آنگاه خطر ناامنیِ فراگیر، بشریت را به ستوه می‌آورد: اول، بشر قدرت این کار را دارد و می‌تواند آن را فراگیر کند. دوم، در شرایط فعلی منفعت‌طلبی، محور رفتار اقتصادی و جهانی سردمداران حاکمان جهان است. حاکمانی که اخلاق و تعهدی نسبت به سایر ملل ندارند و در صحنه‌های مختلف نشان داده‌اند که به راحتی انسان می‌کُشند، نسل‌کُشی می‌کنند تا به سلطه‌ی جهانی خود برسند به‌ویژه که اخلاق صهیونیستی بر آن حاکم است و بدنبال سلطه‌ی جهانی هستند. سوم، مسئولیتی هم متوجه‌ی خاطیان نیست.از این قضیه می‌توان نتیجه گرفت که بشریت به دلیل راه غلطی که تمدن غرب طی کرده، در معرض خطر و نابودی است؛ باید آن را احساس کرد و چاره‌ای اندیشید. بر فرض که قضیه کرونا تعمدی نباشد اما نشان می‌دهد که امنیت بسیار شکننده است و اگر قرار باشد این فناوری به‌دست انسان‌های سفاک، بی‌اخلاق و بی‌عقلی باشد که فعلاً حکومت جهانی را به‌دست دارند، آینده‌ای بدتر در پیش است.۵-۲ ـ خطرِ عقلانیت بدون اخلاق و اخلاق منهای معنویتدر تمدن غرب اخلاق از عقلانیت گرفته شده و از اخلاق، هم معنویت الهی گرفته شده است؛ حاصل آن هم اوضاع فعلی تمدن غرب است.همه‌ی این تهدیدها ناشی از فرهنگی است که از عقلانیت عنان گسیخته نشأت گرفته است. عنان گسیخته بودن یعنی مقید به اخلاق نبودن، اخلاق را مقید به معنویت الهی نکردن و در نهایت مسلط شدن صاحبان قدرت و ثروتی که نه اخلاق دارند و نه خداوند را بنده هستند؛ این مهم‌ترین تهدیدِ خطرناک برای بشر امروز است.۶ـ پسا کرونا: ظرفیت جدید برای عبور از پیچ تاریخیرسالت جبهه‌ی مقاومت جهانی این است که نسبت به تمدن غرب افشاگری کرده و به بشریت بفهماند که واقعیت در جامعه‌ی غرب چیست و اگر قرار باشد این وضعیت ادامه پیدا کند چه بلایی بشریت را تهدید می‌کند.باید از شیوع ویروس کرونا بیشترین عبرت را در راستای تقویت و همگرا نمودن جبهه‌ی مقاومت جهانی گرفت. اما این بار نه برای مقابله‌ای از جنس چین و آمریکا بلکه برای مقابله‌ی فرهنگی با تمدن مادی و سهم‌خواهی نسبت به حاکمیتِ معنویت و اخلاق در حکمرانی جهانی و پذیرفتن الزامات آن.۶-۱ـ چهار سناریو در شرایط پسا کرونانسبت به جهان پسا کرونا که نباید از گذشته‌ی خویش تفکیک شود، چند گونه تحلیل را مشاهده می‌کنیم: یک تحلیل این است که جهان به سمت ملی‌گرایی می‌رود زیرا این اپیدمی حاصل جهانی‌گرایی است، یعنی پیوندها آن قدر زیاد شده که هیچ حریمی برای افراد و جوامع باقی نمانده است. هر جامعه‌ای محکوم به اتفاقی است که در سایر نقاط جهان افتاده است، این وضعیت حاصل ارتباطات خاصی است که از جهانی‌سازی سرچشمه گرفته است، باید به عقب برگشت و ارتباطات را کم کرد.تحلیل و واکنش دیگر در مقابل تحلیل اول، معتقد است که در پسا کرونا جهانی‌سازی در همان جهت سابق خود تشدید می‌شود اما نسخه‌ی جدیدی از آن رونمایی می‌شود و آن حکمرانی از طریق فضای مجازی است.تحلیل سوم معتقد است که بشر به سوی جهانی‌سازی معتدل پیش می‌رود یعنی، بین ملی‌گرایی و جهانی‌سازی گذشته که چنین آثاری سوئی را از خود بر جای گذاشته، راه دیگری را بشر در اعتدال انتخاب می‌کند؛ محور تعریفِ اعتدال نیز منافع زندگی مادی است نه زندگی بر محور تعالیم انبیاء الهی.تحلیل چهارم معتقد است که شرایط پسا کرونا ظرفیت مناسبی برای عبور از پیچ تاریخی و شکل گیری جهانی‌سازی از جنس توحیدی است. اینکه در شرایط فعلی بشر به دعا، خدا و کلیسا روی می‌آورد، در کلیسا اذان می گویند، به همراه مسلمانان نماز می‌خوانند و تمسک به آیات قرآن می‌کنند ولو در مقیاس‌های کوچک، این پیام مهم را دارد که آن نقطه‌ی کانونی انحراف تمدن غرب در حال عوض شدن است. کانون انحراف همان کنار گذاشتن دین و معنویتِ ناب توحیدی بود که نتیجه‌ی آن، این عقلانیتِ سرکش شد و در نهایت تمدن غرب را به‌وجود آورد.۶-۲ـ نوید جهانی‌سازی بر محور معنویت، اخلاق و عقلانیت توحیدیباید برای تحقق سناریوی چهارم تلاش کرد. رویکرد چهارم بر این پیش‌فرض استوار است که:‌ جهانی‌سازی نه متوقف می‌شود و نه کُند بلکه، مبنا، مقصد و شیوه‌ی آن تغییر می‌کند. این تحلیل بین اصل جهانی‌سازی و کیفیت آن تفاوت قائل می‌شود، اصل جهانی‌سازی توقف‌پذیر نیست ولی کیفیت جهانی‌سازی تحت اراده، انتخاب و تصمیم ملت‌ها دگرگون می‌شود. به همین خاطر انقلاب اسلامی که در دوران اوج گیری تمدن غرب، توانست خودش را به عنوان الگوی انسانی‌تر معرفی کرده و اراده‌ها و سرمایه‌هایی را به خود ضمیمه کند، هر روز بزرگ‌تر می‌شود تا جایی که توانست تعلقات بشری را نسبت به تمدن غرب کمتر و کمتر نموده و جلو شتاب فرایند جهانی‌شدن بر مبنا و مقصد مادی را بگیرد. این نوع از جهانی‌شدن، فضای مجازی را نیز آرام آرام تحت سیطره‌ی خود خواهد گرفت لذا، از گسترش مشروط فضای مجازی خیلی نگران نیست بلکه، به اصلاح کیفیت آن می‌اندیشید و به‌دنبال سهم خواهی در حکمرانی آن است نه فقط کاربر فضای مجازی بودن. گسترش جهانی‌سازی، مقارن با گسترش فضای مجازی است و این غیر قابل اجتناب است.۶-۳ـ راهبردِ گام جدید در جهانی‌سازی توحیدیباید منتظر رویش و جوشش‌های جدیدی در روابط بین المللی و جهانی در راستای تمدن جدید اسلامی بود. اما سؤال این است آیا موحدین و ملل مستضعف جهان توان چنین کاری را دارند؟در پاسخ به این سؤال، به بیانات رهبر انقلاب اسلامی تمسک می‌کنیم که امکان‌پذیری تمدن جدید را به سنت الهی مرتبط می‌کنند. ایشان می‌فرمایندر این مسیر، مبارزه، مبارزه‌ی اراده‌ها و عزم‌ها و همت‌ها است و هر طرف که اراده‌ی قوی‌تری داشته باشد غالب است. کسانی که دلشان متکی به خدای متعال باشد، غالب خواهند بود «ان ینصرکم الله فلا غالب لکم» این همان سنت الهی است. به هرحال، نقطه‌ی کانونی ایجاد و امتداد عصر جدید، همین سنت الهی است یعنی ایجاد و تقویت همبستگی بین اراده‌ها نه اراده‌های مستکبرین بلکه اراده‌های موحدین و مستضعفین در مقابل جهانی‌سازی مادی؛ جهانی سازی توحیدی نیز دارای ساختار و پیام مختص به خود است.(۲)۶-۴ ـ ظهور سه نوع مدیریت جهادی، اقتدارگرا و دموکراتیک در فضای کرونافوکویاما در تحلیل خود درباره‌ی کرونا، مدیریت اقتدارگرای چین و دموکراتیک آمریکا را مقایسه کرده و در عین اینکه معتقد است مدیریت اقتدارگرا بهتر قضیه را جمع کرده است ولی طوری به بررسی مسئله پرداخته که هنوز دموکراسی زنده است! امثال ایشان شیوه‌ی دیگری در حکمرانی نوین را مطلع نیستند یا نادیده می‌گیرند؛ مدیریتی که نه اقتدارگراست و نه دموکراتیک (از نوع غربی)، بلکه مبتنی بر مردم‌سالاری دینی و مدیریت جهادی است که در صحنه‌های زیبای حضور مردمی می‌توان آثار آن را مشاهده و به جهان صادر کرد. مردم سالاری دینی یعنی مشارکت واقعیِ مردم از سر ایمان و اخلاص و در پیوند با یک رهبر دینی. کشوری که در اوج فشار و تحریم است با استفاده از چنین روشی توانسته است برای عبور از بحران‌ها، جوشش‌های عظیم اجتماعی ایجاد کند و خود را به مرحله‌ی صادرات برساند و مبتنی بر اخلاق، ایثار و مواسات به تولید و توزیع کالاهای مورد نیاز جامعه بپردازند. اگر چنین مدیریتی ساختار متناسب جهانی پیدا کند، خواهد توانست نیروهای ذخیره شده در باطن جوامع بشری را استحصال و تبدیل به حرکت بزرگ تمدنی کند.۱) بیانات در مراسم اولین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمه‌الله)،۱۳۶۹/۳/۱۴، همچنین بیانات در دیدار مسئولان نظام، ۱۳۹۳/۴/۱۶۲) بیانات در دیدار مسئولان نظام و میهمانان کنفرانس وحدت اسلامی،۱۳۹۷/۹/۴، بیانات در دیدار بسیجیان ۱۳۹۸/۰۹/۰۶ ]]> مقاله ، يادداشت Wed, 20 May 2020 13:28:23 GMT http://isaq.ir/vdch.6nzt23nz-ftd2.html تمدن غرب و تلاش برای سلطه فرهنگی http://isaq.ir/vdcf.vdyiw6dyvgiaw.html به گزارش پایگاه اطلاع رسانی فرهنگستان علوم اسلامی، حجت الاسلام احمد عابدی از پژوهشگران فرهنگستان در مقاله ای به تلاش های تمدن غرب برای اضمحلال تمدن اسلامی و نحوه مقابله با آنها پرداخته که متن آن ارائه می گردد:***1-مقدمهخدای متعال در آیه ۱۴۱ سوره نساء می فرماید: « لَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلًا» یعنی خداوند هرگز كافران را بر مؤمنان تسلّطى نداده است، این نفی سلطه که توسط سایر آیات به بیان های دیگری(همچون:وَ لا تَهِنُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ، آل عمران ۱۳۹ ) مورد تاکید قرار گرفته است شامل همه انواع سلطه اعم از «سیاسی، فرهنگی و اقتصادی» در همه مکان ها و اعصار می شود حتی می توان نفی سلطه را به عنوان معیار صحت پیشرفت جامعه موحدین معرفی کرد. در بین سه نوع سلطه فوق، سلطه فرهنگی از اهمیت فوق العاده ای برخورد دار است، منظور از فرهنگ همان آداب، رسوم و سبک زندگی است که مورد پذیرش جامعه قرار گرفته است، پذیرفته شده های یک جامعه زیر مجموعه اعتقادات و ایدئولوژی های آن جامعه شکل گرفته و رشد می کنند و در نهایت رفتارهای افراد را ساماندهی می کنند به عبارت دیگر، از یک طرف فرهنگ برمبانی هستی شناسی، انسان شناسی و جامعه شناسی و آرمانهای جامعه استوار است و از طرف دیگر، عملکردها و محصولات در بستر فرهنگ آن جامعه شکل می گیرند. همچنین وقتی سخن از تسلط فرهنگی می شود منظور هم فرهنگ عمومی و هم فرهنگ تخصصی و بنیادین است، تسلط بر فرهنگ بنیادین که شامل لایه های عمیق تری همچون علوم و معارف یک جامعه می شود، مهمتر بوده، زیر ساخت فرهنگ عمومی را پی ریزی می کند و خطرناکتر از تسلط بر فرهنگ عمومی است. ۲- تفاوت در اعتقادات منشاء اختلاف در فرهنگ ها و بستر درگیری فرهنگی از ابتدای خلقت با توجه به تفاوت مبانی اعتقادی و شکل گیری دو جبهه حق و باطل، دو مسیر تاریخی مختلف پیش روی انسان ها قرار گرفته که به تشکیل دو نوع جامعه و دو نوع تمدن الهی و الحادی منجر شده است، این دو مسیر که می توان از آن به مسیر انبیاء علیهم السلام و فراعنه یاد کرد، در آخرین مرحله خود، بعثت نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله را داشته است که عصر و فضای جدیدی را پیش روی جهانیان گذاشته است، پیامبر اکرم در طول زندگی مبارک خویش، ضمن مرز بندی قاطع و روشن بین دو جبهه حق و باطل، زنجیره متصل بین «اعتقادات، فرهنگ و رفتار» را در هر دو جبهه برای مردم تبیین و درگیری تمام عیار دشمنان را برای تسلط بر جبهه حق، پیش بینی و گوش زد فرمودند.۳- دوره های مبارزه برای تسلط فرهنگیدر این عصر جدید درگیری ها و مبارزات دشمن را با هدف تسلط فرهنگی - در قدم نخست - و تضعیف اعتقادات -در قدم های بعدی- می توان به سه دوره تقسیم کرد: ۱/۳- دوره اول این دوره که همزمان با بعثت و شروع نزول قرآن است، فضا و محیط پیرامونی اسلام را فرهنگ یهود و مسیحیت فرا گرفته بود و انصافا در مبارزه با اسلام و تسلط فرهنگی بر جامعه نو پای اسلامی، چیزی کم نگذاشتند انواع شگردهای مبارزاتی را برای سست نمودن اعتقادات مسلمین از طریق تحقیر و تسلط فرهنگی، بکار گرفتند. ۲/۳- دوره دوم این دوره بعد از رحلت پیامبر شروع می شود و به تدریج در زوایای گوناگون جامعه تاثیر می گذارد. در این دوره علاوه بر فرهنگ یهود و مسحیت، شاهد به ثمر نشستن آثار فرهنگی انحراف عظیم اعتقادی یعنی جریان سقیفه هستیم، جریانی که بعد ها در قالب خلافت بنی امیه و بنی عباس، هجمه های شدیدی را نسبت به فرهنگ اسلام ناب( مکتب اهل بیت علیهم السلام) وارد کرد. این هجمه ها در حوزه فرهنگ بنیادن، با ترجمه آثار به ظاهر علمی یونان باستان و ترویج آن به جامعه مسلمین ادامه یافت و اثرات خود را در فرهنگ عمومی و تغییر سبک زندگی بجای گذاشت، درحالی که معادن و ارکان علم و فرهنگ (اهل بیت علیهم السلام) در جامعه اسلامی و در بین مردم زندگی می کردند و ناب ترین آداب و رسوم و فردی، خانوادگی و اجتماعی را بر مبنای اعتقادات دینی تبیین و نشر می دادند ۳/۳- دوره سوم دوره سوم تهاجم فرهنگی و تلاش برای تسلط فرهنگی، به شروع رونسانس در مغرب زمین بر می گردد، در این دوره، شاهد تغییر در روش ها و راهکارها برای تهاجم و تسلط بر فرهنگ رقیب هستیم، در دوره رنسانس، صنعت و تکنولوژی به کار گرفته شده و با استفاده از صنایع نرم و سخت، شیوه های کارآمد تری برای تسلط فرهنگی همچون صنعت سینما، فیلم، تلویزیون و..... مطرح شد. همچنین تهاجم برای تسلط در لایه های بنیادین فرهنگ(علوم و معارف) توسط طراحان تمدن غرب به روش های قبلی اضافه شد. ۴- مراحل و راهکارهای دشمن برای تسلط فرهنگی دشمن برای تسلط فرهنگی در هر دوره ای راهکارهای گوناگونی را بکار می گرفته است ولی با کمی تامل و دقت می توان راهکارهای عامی را پیدا نمود که در همه دوره ها مورد استفاده قرار می گرفته اند با این تفاوت که در دوره رنسانس برای هضم خرده فرهنگ ها- به گفته خودشان - در فرهنگ تمدن غرب، روش های پیچیده تری بکار گرفته اند.در همین جا لازم است به یکی از راهبردهای مورد استفاده برای تسلط فرهنگی، که به نحوی بر همه برنامه های فرهنگی دشمن، سایه افکن شده است، اشاره کنیم؛ بعضی از این راهبرد تعبیر به راهبرد قورباغه ای می کنند زیرا؛ معتقدند که اگر قورباغه را یکدفعه در آب داغ بیندازید، می جهد و خود را نجات می دهد ولی اگر در آب معمولی بگذارید و به تدریج آب را گرم کنید، تا بخواهد به خود بیاید و خودش را پرت کند، ماهیچه هایش شل و بی حس شده، توان حرکت از او گرفته می شود. با توجه به این راهبرد، تمام مراحل و راهکارهای تسلط فرهنگی غرب به صورت گام به گام و به تدریج انجام می گیرد تا جامعه مومنین به حرکت های ضد فرهنگی آنها کمترین حساسیت و واکنش را داشته باشند. مراحل مورد استفاده برای تهاجم و تسلط فرهنگی را می توان در سه سطح طبقه بندی نمود: ۱/۴- مرحله نخست: تحقیر و تجلیلاول، آخر، ظاهر و باطن تمدن غرب در دوره رنسانس، تحقیر دین و دین داران و کشورهای عقب مانده- به اصطلاح آنها- و تجلیل افراطی از داشته های خود است، آنها خود را عقل کل و فرهنگ خودشان را خرد گرا، و سایر فرهنگ ها را خرد ستیز و کودک منش معرفی می کنند برای تحقیر فرهنگ ها و ملت ها از یکطرف، از حربه ایجاد تردید و شبهه در اعتقادات و مبانی فکری آنها استفاده می کنند و از طرف دیگر، بوسیله به رخ کشیدن موفقیت های ظاهری و محصولات صنعتی خود، دیگران را تحقیر، و فرهنگ دنیا پرستی خود را به جامعه هدف تزریق می کنند. ۲/۴- مرحله دوم: فریفتگی و تخلیه فرهنگی تحقیر فرهنگی افراد و جوامع را تا جایی ادامه می دهند که آرام آرام به تخلیه فرهنگ خودی و فریفتگی نسبت به فرهنگ بیگانه منجر می شود. یک قانون طبیعی می گوید: وقتی در فضایی خلاء ایجاد شود، نزدیکترین نیروی موجود، آن خلاء را پر می کند. ۳/۴- مرحله سوم: انحلال فرهنگی تحقیر فرهنگی به تخلیه فریفگی و فریفتگی فرهنگی منجر می شود و زمینه را برای حضور و تثبیت فرهنگ بیگانه فراهم می کند و تثبیت فرهنگی تغییر در رفتارها را بدنبال دارد به گونه ای که، پشت هر رفتار ناهنجار اجتماعی می توان تحقیر و فریفتگی فرهنگی را مشاهده کرد. امروزه اگر در جامعه اسلامی شاهد اختلاط بیش از حد زن و مرد، بالارفتن سن ازداوج، تغییر سبک زندگی، معماری غلط شهری، رواج یافتن طلاق های سیاه و سفید و....هستیم، قبل از بوجود آمدن چنین رفتار هایی، مراحلی از تحقیر و تجلیل طی شده است. ۵- راهکارمقابله با تهاجم و تسلط فرهنگی قبل از پرداخت به راهکار مقابله با تهاجم و تسلط فرهنگی، لازم است به یک راهبرد مهم- در مقابل راهبرد قورباقه ای آنها- اشاره شود. راهبرد ما باید افشاءگری نسبت به تمدن غرب باشد، یعنی در همه اقدامات خود، نسبت به مبانی شرک آلود و نجس تمدن غرب و اخلاق و رفتار بوجود آوردگان آن، روشنگری و افشاگری نموده، همان مراحل سه گانه تسلط را نسبت به خودشان بکار ببریم یعنی باید تمدن مادی و فرهنگ شرک آلود آن را در همه جا، بویژه برای نسل جوان، تحقیر کنیم، شرک، هواپرستی و شهوت پرستی بوی نامتبوع و جهنمی است که شامه هر مومنی را آزار می دهد، از این رو، خدای متعال کفار و اعمال به ظاهر خوب آنها را در آیات متعددی تحقیر می کند: أَرَءَيْتَ مَنِ اتخََّذَ إِلَهَهُ هَوَئهُ أَ فَأَنتَ تَكُونُ عَلَيْهِ وَكِيلاً ، أَمْ تحَْسَبُ أَنَّ أَكْثرََهُمْ يَسْمَعُونَ أَوْ يَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلَّا كاَلْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلاً، آيا ديدى كسى را كه هواى نفسش را معبود خود برگزيده است؟! آيا تو مى‏توانى او را هدايت كنى (يا به دفاع از او برخيزى)؟! آيا گمان مى‏کنی بيشتر آنان مى‏شنوند يا مى‏فهمند؟! آنان فقط همچون چهارپايانند، بلكه گمراهترند! (فرقان، ۴۴)چطور کسانی را که خدای متعال و اولیائش تحقیرکرده و پایین تر از حیواتات و در ردیف سگ و خوک معرفی می کند، در جامعه اسلامی باید تجلیل و تعریف کرد. خدای متعال حتی عملکرد کفار و کسانی که بدون ایمان به مبدا و معاد، اقدام به عملی می کنند، را تحقیر می کند يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى‏ كَالَّذي يُنْفِقُ مالَهُ رِئاءَ النَّاسِ وَ لا يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ صَفْوانٍ عَلَيْهِ تُرابٌ فَأَصابَهُ وابِلٌ فَتَرَكَهُ صَلْداً لا يَقْدِرُونَ عَلى‏ شَيْ‏ءٍ مِمَّا كَسَبُوا وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرينَ ، اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! بخششهاى خود را با منت و آزار، باطل نسازيد! همانند كسى كه مال خود را براى نشان دادن به مردم، انفاق مى‏كند و به خدا و روز رستاخيز، ايمان نمى‏آورد (كار او) همچون قطعه سنگى است كه بر آن، (قشر نازكى از) خاك باشد (و بذرهايى در آن افشانده شود) و رگبار باران به آن برسد، (و همه خاكها و بذرها را بشويد،) و آن را صاف (و خالى از خاك و بذر) رها كند. آنها از كارى كه انجام داده‏اند، چيزى به دست نمى‏آورند و خداوند، جمعيت كافران را هدايت نمى‏كند. (بقره، ۲۶۴)در قدم بعد لازم است رابطه محصولات و صنایع غربی را با فرهنگ مادی و مشرکانه آنها تبیین و توضیح دهیم و تاثیرات آن را روی جامعه، اخلاق، خانواده و...روشن نماییم به گونه ای که منشاء شک و تردید در ارکان تمدن غرب شود، باید ضمن دفاع از پیشرفت، اختراع، ابتکار و بدست آوردن صنایع نو، نسبت به فرایند غلط صنعتی شدن غرب و آسیب های جدی آن، افشا گری کنیم باید نشان داد راه صنعتی شدن فقط راه اشتباه غرب نیست، نباید ما را بین دو راهی برگشت به دوران الاغ سواری یا پذیرش محصولات و صنایع غرب، گیر بیندازند. می توان راه سومی را پیش روی بشرگذاشت که همه کارکردهای راه قبلی را داشته باشد بدون ناهنجاری های طاقت فرسا، در چهل سال گذشته انقلاب، به دلایلی، تجلیل و تعریف افراطی فضای صدا و سیما و جامعه علمی و حتی مذهبی ما را پر کرده است تا جایی که از تمدن غرب بهشت برینی ساخته شده که اکثر اوصاف و آرزوی های انبیا در آن محقق شده است. برای عبور از تمدن غرب و نیل به تمدن نوین اسلامی، لازم است تهاجم و شبیخون فرهنگی بنیان کن انقلاب اسلامی را نسبت به تمدن غرب یادآوری و مستند کنیم و بدانیم همانطور که انقلاب بازوی چپ آن را (کمونیسم) قطع کرد، به همت مردان بزرگ جبهه حق و با ظرفیت عظیم موجود در مکتب اهل بیت علیهم السلام، به زودی بازوی راست آن(لیبرال دمکراسی) نیز قطع می شود. باید بوسیله استدلال روشن و منطقی و با استفاده از ارقام و آمار صحیح، نشان که، بحران اقتصادی غرب، ناشی از ضعف ایدلوژی است، همان چیزی که در مواجهه با انقلاب اسلامی به شدت تضعیف شده است. آنها می خواستند انقلاب اسلامی را از یک رقیب به یک نوچه تبدیل کنند ودر نهایت در تمدن غرب منحل نمایند، خوابی که تعبیر نشد و هرگز نمی شود. امروزه به برکت تهاجم عمیق و همه جانبه فرهنگ انبیاء علیهم السلام، مسلمانانی که طبق برنامه بایستی در تمدن غرب حل می شدند، بر هویت توحیدی خود اصرار کرده، جامعه در حال تزلزل غربی را متاثر کرده اند. نتیجه گیری:جامعه اسلامی، مردم و خانواده های مسلمان باید نسبت به راهبرد قورباغه ای دشمن حساس بوده، اجازه ندهند هویت و داشته های آنها تحقیر شود، بایستی جامعه اسلامی دوران تعریف و تمجید از تمدن غرب را پایان دهد و برای ایجاد امید، به فرایند سقوط تمدن غرب بیشتر نگاه کند و نگاه دیگران را نیز جلب کند، باید توجه داشت که، بزرگ کردن ریزش ها و مشکلات جامعه و ندیدن ضربه های انقلاب اسلامی به پیکره نیمه جان تمدن غرب، روحیه یاس و سرخوردگی را به جامعه تزریق می کند و خسارت های فراوانی را به بار می آورد: إِنْ يَمْسَسْكُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِثْلُهُ وَ تِلْكَ الْأَيَّامُ نُداوِلُها بَيْنَ النَّاسِ وَ لِيَعْلَمَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا وَ يَتَّخِذَ مِنْكُمْ شُهَداءَ وَ اللَّهُ لا يُحِبُّ الظَّالِمينَ اگر (در ميدان احد،) به شما جراحتى رسيد (و ضربه‏اى وارد شد)، به آن جمعيّت نيز (در ميدان بدر)، جراحتى همانند آن وارد گرديد. و ما اين روزها (ى پيروزى و شكست) را در ميان مردم مى‏گردانيم (- و اين خاصيّت زندگى دنياست-) تا خدا، افرادى را كه ايمان آورده‏اند، بداند (و شناخته شوند) و خداوند از ميان شما، شاهدانى بگيرد. و خدا ظالمان را دوست نمى‏دارد.( آل‏عمران : ۱۴۰) یکی از راههای تحقیر، تخلیه و انحلال در فرهنگ بیگانه، استفاده برنامه ریزی شده ازصنعت توریسم بوده است، دراین صنعت مردان و زنان را در تورهای گردشگری، به تماشای جمال وجلال تمدن مادی برده و جلوه های آن را به رخ دیگران می کشانند، بدون تردید، این صنعت توان مبارزه با سنت زیارت و بیعت با اولیا الهی را ندارد. امروزه میلیون ها نفر بین مشهد،کربلا، نجف، مدینه و مکه رفت و آمد می کنند و ظرفیت جدیدی را برای تحول در حمل و نقل جهان بوجود آورده است.والسلام ]]> مقاله ، يادداشت Tue, 04 Feb 2020 16:33:03 GMT http://isaq.ir/vdcf.vdyiw6dyvgiaw.html اربعین، سازه اجتماعی جذاب و پر معنا http://isaq.ir/vdca.0n6k49n6w5k14.html به گزارش پایگاه اطلاع رسانی فرهنگستان علوم اسلامی، به نقل از فرهیختگان، حجت الاسلام حسین مهدی زاده در یادداشت هایی به رابطه مساله اربعین و فضای اجتماعی پرداخته است. این مجموعه یادداشت که قبل از اربعین 1397 نگاشته شده است، ارائه می گردد:***یادداشت اول:کسانی که سری در فضای علوم اجتماعی دارند کاملا برایشان عادی است که مثلا برای پیدا کردن یک نکته جدید در روابط فئودالی بین واسالها و لردهای قرون وسطی، کتابهای تاریخی را شخم بزنیم، اما پدیده های بومی خودمان را که پر است از دلالتهای اجتماعی و توصیفات عینی از واقعیت که خودمان در ان زندگی می کنیم، رها کنیم و حتی بر علیه مفید بودن مطالعه آن هم سخن بگوییم. علوم اجتماعی ما سالهاست که رخ دادهای اجتماعی دیگرانی را که با جزئیات متمایز از «ما» از لحاظ فرهنگی، سیاسی و اقتصادی اجتماعی، تاریخی و... زندگی می کرده و می کنند را صورت بندی می کند و به عنوان الگوهایی برای مطالعه روندهای آینده به ما پیشنهاد می کند. حتی وقتی مسائل خودمان را موضوع مطالعه قرار می دهد خودش را جای یک دانشمند اروپایی یا آمریکای شمالی قرار می دهد، آنگاه سعی می کند با عینک آنها پدیده ها را ببیند و عینک های خودی را چندان قبول ندارد!غافل از آنکه ما پدیده هایی داریم که خودمان ساختیم، از فرهنگ خود ما نشات گرفته است ملائم با طبع ما هستند و به هیمن دلیل هم ما را به درون خودش می کشند. اما به شرطی که با عینک فرهنگی خودمان به آن نگاه کنیم میتوانیم آنها را بفهمیم و از آنها درس بگیرم و در روندهای آینده از آنها به نفع پیشرفت مان استفاده کنیم.پدیده «زیارت پیاده امام حسین در اربعین» یکی از این پدیده هاست که از متن فرهنگ مذهبی ما جوشیده و جلو چشمان ما در حال قد کشیدن و تبدیل شدن به یک روند فرهنگی بسیار عظیم است. ما فقط با نگاه برآمده از فرهنگ خودمان است که میتوانیم بفهمیم چرا جامعه با چنین ولعی در این رخداد بزرگ جمعی خود را مشارکت می دهد. این تنها کاروان فرهنگی غیر ایرانی است که بطور بالفعل مردم کوچه و بازار به مشارکت در آن اشتیاق نشان می دهند. سال گذشته سخن از دو و نیم میلیون ایرانی یعنی بیش از ۳% از جمعیت کشور بوده که در این چند روز از کشور خارج شدند تا در این مراسم شرکت کنند! واقعا چه پدیده دیگری را می شناسید که بیرون از ایران برگزار شود و حتی مردم فقیر به با قرض در آن شرکت کنند؟زیارت پیاده امام حسین در اربعین پدیده ای است محصول شیعیان تازه فعال شده عراقی که همسایه دیوار به دیوار ما هستند و میزبان قسمتی بسیار مهم از تاریخ مذهبی مردم ایرانند. شیعیان عراق سالهای زیادی از روندهای مدرن به دور بوده اند و بسیاری از لایه های عمومی جامعه آن هنوز شرقی، غیر مدرن و دست نخورده باقی مانده است. از لحاظ مذهبی هم، عراقی ها مثلا از ما ایرانیها در فرهنگ قدیمی اسلامی بیشتر تنیده شده بودند و هنوز نشانه های زیادی از نهادهای فرهنگی قدیمی را در روابط اجتماعی خود نگه داشته اند.ما ایرانی ها به علل مختلف -که یکی از آنها مساله زبان است- کمتر به در سنت های فرهنگی دیگر جوامع و حتی همسایگان خود مشارکت می کنیم، وقتی به سفر خارج از کشور می رویم، معمولا روندهای اختصاصی خود را داریم و در روندهای آنها مشارکت نمی کنیم اما قریب به یک دهه است که هر کس به پیاده روی اربعین می رود، سال بعد عده زیادی را به زیارت ترقیب می کند و آنها هم قبول می کنند که باید این سفر را تجربه کنند! تا جایی که امروز با جمعیت بالای دو میلیون نفر در این مراسم شرکت می کنیم. برای انسان متوقع مدرن خیلی بعید است که در چنین روند ناملایم و غیر قابل پیش بینی شرکت کند اما اعتراف کند که ناملایمات آن در مقابل شیرینی آن قابل اغماض است. انسان راحت طلب امروزین به طور معمول چنین ناملایماتی را برای هیچ امری تحمل نمی کند و از رسیدن به آن صرف نظر می کند. دولت هم در این سالها مجبور شده است که از اربعین حمایت کند اما به طور مشهود هر سال حمایتی بسیار کمتر از توقع و نیاز داشته است. اما اگر خبرنگاران -که هنوز ریشه چندانی در فرهنگ مردم کوچه و بازار ندارند- فریاد زدن بر سر دولت را کنار بگذارند، مردم حتی از کار شکنی نهادهای حمل و نقل و مرزبانی و... بی سر و صدا عبور می کنند و کار خودشان را انجام می دهند. انگار کاری در پیشرو دارند که ذهن آنها را از کلنجار رفتن با ناملایمات راه باز می دارد.زیارت پیاده امام حسین در اربعین دلالت های اجتماعی زیادی دارد و از زاویه های متعددی قابل مطالعه است. این پدیده قابل گرته برداری در روندهای اجتماعی است. می تواند الهام بخش ما برای نهاد سازی اجتماعی باشد.چه اینک به خیال در آوردن نهادها و روندهای خلق نشده در یک جامعه و بعد خلق آنها در کف میدان عمل، یکی از دیریاب ترین دستاوردهایی است که یک دانشمند علوم اجتماعی میتواند در آروزی آن باشد. اما زیارت پیاده اربعین پر است از ایده های بکر و ناب و نو که میتوانیم آنها را در عرصه های دیگر اجتماعی پیاده کنیم و با آنها، موازنه نیروها و نهادهای اجتماعی را به نفع فرهنگ مذهب و دین تغییر دهیم. در سلسله یادداشت هایی که در چند روز آینده می خوانید سعی می شود برخی از مساله ها، ایده ها و نهادهای اجتماعی موجود در اربعین خوانده شود و با الهام از آنها بعضی از عرصه های فرهنگی و اجتماعی خودمان را با آن بازخوانی شود.- یادداشت دوم:در یادداشت اول سخن از این رفت که «زیارت پیاده امام حسین در اربعین» یکی از روندهای جدید اما غیر غربی (شرقی-اسلامی) است که دلالت های اجتماعی زیادی برای درس گرفتن دارد و میتوان از نهادهای سازنده آن در ساخت نهادهای اجتماع گرته برداری کرد. بنا بود در این سلسله یادداشت ها از این زاویه پیاده روی اربعین را به نحوی که به بازآرایی نهادهای اجتماعی خودمان به کار بیاید بازخوانی کنیم. زیارت اربعین یک تجربه جذاب برای «معنویت اجتماعی» نصیب شرکت کنندگان خود می کند و امروز به یک نهاد با اجزاء مشخص تبدیل شده است. مثل حرمها و اماکن مقدس نیست که جمعیت زیاد باشد، اما اتصالی بین آنها نباشد، بلکه مجموعه نهادهایی است که در «راه» شکل گرفته اند. فوق العادگی زیارت اربعین در «راه» آن است. خصوصیت مهم این چند روز در نماندن است. قرار است همه از «راه» رفتن بهره بگیرند. مقصد کربلاست، اما کربلا هم قرارگاه نیست. پایان این نحوه از زیارت رفتن بسیار شبیه آن چیزی شده است که روایات امامان در توضیح چگونگی زیارت گفته اند که «زُر فانصرف!» زیارت کن و بازگرد. هیچ کس نمی ایستد و نمی ماند، اما همه با هم صمیمی می شوند. همه خدماتی که به زائر می شود، خدمات به کسی است که از میان بیش از ۲۰-۳۰ میلیون جمعیت، با میزبانش مواجه شده و تنها لحظتی قرار است با هم باشند. گاهی در حد یک «تفضل» و «شکراً» و بعد ادامه راه!در راه بودن اما صمیمی بودن! کسی که در حال دریافت خدمت از میزبان است، فرصت چندانی برای ارزیابی خدماتی که در یافت می کند ندارد، اما مطمئن است که این همه چیزی است که میزبان می تواند ارائه بکند و اگر کم است به حساب کم کاری نمی گذارد، احساس می کند که بیش از فکر مدبرانه یا امکان تدبیر نداشته است و الا میزبان شوق این را دارد که بهترین تدبیر را انجام بدهد.میزبان نیز خدمت نمی کند تا رابطه ای سودمند و طولانی را بانی شود، اصلا دلیل خدمت می به زائر است که بتواند که برود و نماند. خدمت می کند تا زائر مجبور نشود که بماند، بلکه بتواند در راه باشد. کم بودهایی را بر طرف می کند که کمک کار در راه بودن است اما کمبودهای دیگر را رها می کند.القای در راه بودن یکی از مفاهیم مهمی است که قرائت موحدانه از عالم دنیا به آن تاکید دارد. ادیان الهی تاکید دارند که انسان در دنیا نمی ماند، لذا لازم نیست که دنیا را به ابزارهای و امکانات «ماندن» مجهز کند، دنیا را باید به ابزارهای تسهیل کننده حرکت و «سیر» مجهز کند. مساله پیاده روی جمعی توانسته است زیارت را برای زائر به یک «حرکت» تبدیل کند، حال آنکه ما -بخصوص ما ایرانی ها- زیارت را به بیتوته و بست نشینی ترجمه کرده ایم و مناسک زیارتی ما زیارت یک هفته ای و یکماهه است. ما حتی زیارت سه روزه را در خدمات دفاتر زیارتی مان نگذاشته ایم. کسی که به زیارت می رود در نگاه ما می رود و در یک دنیایی می ماند تا وقتش تمام شود و دوباره به دنیای قبلی خود ملحق شود و در آن نیز باز هم بماند. اما موکب های اربعین که اکنون به مهران و کرمانشاه و لرستان و همدان و قم و... که شهرهای بین راه کربلا در ایران هستند هم رسیده است. حتی سال قبل فرودگاه بین المللی امام خمینی هم موکب داشت! راه های غرب کشور ما بوی کربلا می دهد؛ لذا زائر از درب خانه تا درب خانه در راه است.اینکه دنیا را برای حرکت تجهیز کنیم، تخیلی بسیار کلی از یک دنیای کاملا متمایز از دنیایی است که امروز بشر آن را ساخته است. از اخلاق تا نهادهای اجتماعی تا تکنولوژی ها و امکانات و ابزارها، تا شغلها، تا نیازها، تا... همه چیز در این دنیای جدید به نحوی دیگر خواهد بود. همه کسانی که اربعین را تجربه کرده اند به عینه درک کرده اند که حتی اختلاط زن و مرد در این راه اصلا چنان نیست که در شهر هست. حتی شاید در مبدا و مقصد سفر هم چنین تجربه پاکی از عنصر جنسیت وجود نداشته باشد. در راه بودن اثر مهمی بر اهمیت نیافتن جنسیت گذاشته است. این فکر که من اکنون در راه هستم، اجازه نمیدهد که انسان طرحی چنان رنگ و وارنگ و فرعون وار برای بهره مندی جنسی از زندگی بریزد. بنابراین شاید نگاه ریشه ای به حل بحران هایی مثل حیا و عفاف در بازگشت به این نگاه توحیدی به زندگی است که زندگی دنیا یک مسیر کوتاه است. این خیال مدرن از زندگی دنیا را برای ماندن تجهیز می کند و نهادهای اجتماعی عظیم و پیچیده ای برای آن میسازد، نقش بسزایی برای فرار انسانها از تقوای جنسی دارد. دنیای امروز ما برای ماندن طراحی شده اند و حال به چنین انسانی که فکر می کند همه چیز برای ماندن مهیاست، چطور میتوان گفت که از غریزه این چنان پر شراره در گذرد و از آن چشم پوشی کند؟در راه بودن را میتوان به یک طرح اجتماعی تبدیل کرد، چنانچه ماندن امروز طرح اجتماعی بزرگ دنیای ماست.- یادداشت سوم:در یادداشت اول سخن از این رفت که «زیارت پیاده امام حسین در اربعین» یکی از روندهای جدید اجتماعی شیعیان است که بدون اقتباس جدی از فرهنگ غرب، است به شدت مورد اقبال حوزه عمومی ملت های شیعه واقع شده است. این ایده دلالت های اجتماعی زیادی دارد و میتوان از سازه های آن در ساخت نهادهای جامعه نیز گرته برداری کرد. بنا بود در این سلسله یادداشت ها از این زاویه پیاده روی اربعین را به نحوی که به بازآرایی نهادهای اجتماعی خودمان به کار بیاید بازخوانی کنیم. در یادداشت دوم گفته شد که خصلت اول نهاد زیارت اربعین، «در راه بودن» است. شاید دومین صفت چشم گیر آن، تکیه آن به «حوزه عمومی» جامعه است. خدمت به زائران اربعین در سالهای دیکتاتوری صدام یکی از کارهایی بوده است که بطور کاملا مخفی توسط مردم جنوب عراق انجام می شده است و با سقوط صدام، این فرهنگ مردمی، از زیر زمین به روی زمین آمد. مردم عراق خود این فرهنگ را به نحو مخفی ایجاد کرده بودند و حالا هم خودشان در حال ظاهر کردن آن هستند. خصلت مهم مردمی بودن، نه در مقابل دولتی و حکومتی بودن، بلکه در مقابل وحدت ماشینی داشتن است. حضور دولتی حضوری است از بالا به پایین که تقسیم مسئولیت ها متکی بر امر از بالاست، اما روندهای مردمی بسیار سیال و تجربی هستند و وجدان جامعه در کیفیت آن دخیل است نه تدبیرهای خودآگاه حاکمیتی. جالب آنکه حوزه عمومی و فرهنگ مردمی شیعیان عراق با سازه سنتی و بومی خودشان در جریان خدمت رسانی اربعین حضور دارند. در مسیر اربعین، قبایل و عشایر(خانواده به معنای گسترده آن) در قالب «موکب» ها طرف هستیم. ما ایرانی ها اگر می خواستیم اربعین را بسیازیم احتمالا با هیات هایمان در اربعین شرکت می کردیم اما عراقی ها این کار را با نهاد خانواده گسترده انجام می دهند. در ایران که روابط عشیره ای نزدیک به صد سال است که در حال گسسته شدن است، هیات ها جای عشایر را گرفته اند، اما در عراق هنوز خانواده گسترده و فامیلی ها هسته حضور اجتماعی مردم در فعالیت های مدنی هستند. جالب اینکه هیچکدام از عشیره و هیات نهاد مدرن نیستند و دنیای مدرن توسعه و کیفی شدن آنها را نمادی از رشد اجتماعی نمی داند، اما اربعین عشیره عرب و هیات ایرانی را شدیدا حمایت می کند و به آن پر و بال می دهد و عرصه های جدید حضور برای آنها ایجاد می کند.فرهنگ عمومی متکثر است عشایر عراقی با اقتدار خود، «تکثر» بومی شیعیان عراق را در اربعین به کار گرفته اند و نگذاشته اند، مدرن فرهنگ مذهبی آنها را صورت بندی کند. حتی اجازه نداده اند که دولت مدرنِ مرکزی عراق صورت بندی کلی زیارت اربعین را تعریف کند. دولت عراق و ایران حقیقتا در اربعین خدمتگذار موکب ها هستند و اجازه ندارند در موکب داری سنتی دخالت کنند. البته در این راه مردم ایران کمتر به قواعد کار پایبند هستند و با اینکه اگر امکاناتی داشته باشند، بیشتر آن را در اختیار موکب های میزبانان قرار میدهند، اما هر از گاهی هویت غیر بومی آنها نیز بروز می کند. مثلا موکب اهلی قم یا تهران را شهرداری این شهرها بر پا کرده نه تکه ای از مردم قم یا هیاتی از قم! عراقی ها به وسیله اربعین و سلوکی که قبایل شرقی-عربی در این ایام با هم می کنند، حوزه عمومی جامعه خود را رشد می دهند، اما ما ایرانی ها فکر می کنیم باید در این چند روز یک قرائت بی نقص و دیپلماتیک که قابل اشکال نیست از خودمان بروز دهیم. احساس می کنیم باید مثل حضور سخنگوی وزارت خانه ها بی نقص و دیپلماتیک حضور اجتماعی داشت، اما مردم عراق حاضر می شوند تا فعالیت مدنی مبتنی بر فرهنگ خودشان و بر محور تعلق به اهلبیت را تجربه کنند و آن را شکوفا کنند. هر اربعین هم قبایل شیعه عراقی یک تجربه عمیق مردمی جدید پیدا می کنند و رشد می کنند و قدرت تحرک و فاعلیت عمومی بیشتری پیدا می کنند و البته ما کمتر از این تجربه عمیق سود می بریم.انقلاب اسلامی ایران همیشه داعیه دار آن بوده است که بیرون از اردوگاه مدرنیته ی فرهنگی چادر زده است، بنابراین یکی از کارهایی که باید انجام دهد این است که هویت ها و روندهای روزمره مردم را نیز از چنگ مدرنیته فرهنگی خلاص کند. شیعیان عراق بر محور اربعین توانسته اند بخشی از سازه های فرهنگ بومی خودشان را که مبتنی بر عشیره بوده است را توسعه بدهند و به اذعان همه کسانی که یک دهه تجمع عظیم اربعین را دیده اند، مدنیت عراقی ها به مدد اربعین به نحو چشمگیری ارتقاء یافته استما نیز باید روندهای مردمی و بومی که مبتنی بر حوزه عمومی است شناسایی کنیم و آنها را توسعه دهیدم. در این روندها هم هدف را توسعه فرهنگ عمومیِ بومی، بدون اتکا به حضور مستقیم حاکمیت قرار بدهیم. قدرت ثبات قدم و تحمل و تدبیر و خلاقیت یک جامعه تنها در صورت توسعه روندهای عمومی آن توسعه می یابد، ما اگر دنبال ثبات قدم در مسیر اسلام انقلابی هستیم و تحمل و تدبیر و خلاقیت مردم جامعه مان را به نحوی می خواهیم که جامعه در جهت انقلاب اسلامی توسعه پیدا کند نه فرهنگ مدرن، باید به فکر روندهایی باشیم که فرهنگ اسلامی خودمان را توسعه می دهد.- یادداشت چهارم: در سه یادداشت قبل سخن از این بود که پدیده «زیارت پیاده امام حسین در اربعین» پدیده ای برآمده از فرهنگ مذهبی ما و عجین شده با نهادهای بومی منطقه ماست. این سازه اجتماعی جذاب جلو چشمان ما در حال قد کشیدن و تبدیل شدن به یک روند فرهنگی عظیم است که البته دلالت های اجتماعی آن تنها محدود به اربعین نیست. ما از معماری این پدیده اجتماعی بومی می توانیم در ساخت دیگر نهادهای اجتماعی خودمان اقتباس کنیم تا این نهادها هم جذابیت و همآهنگی بیشتری با فرهنگ بومی ما پیدا کنند. بنا بود در این سلسله یادداشت ها از این زاویه پیاده روی اربعین را بخوانیم که به بازآرایی نهادهای اجتماعی خودمان به بیانجامد.در یادداشت قبل از نظام غیر درختی در تصمیم گیری، مدیریت و خدمت رسانی در عراقی ها در پیاده روی اربعین حرف زده شد و اینکه «شبکه ای» شدن مدیریت زیارت پیاده اربعین و تقسیم شدن قدرت تصمیم سازی و تصمیم گیری و اجرا در موکب هایی -که مبتنی بر «عشیره» شکل گرفته اند، نه نهادهای مدرن اجتماعی- تا چه حد می تواند بر تجربه های فرهنگ بومی مردم عراق اثر مثبت بگذارد. نکته دیگری که میتوان به آن اشاره کرد این است که شرکت کنندگان هم می توانند به نحو گروهی و با حفظ هویت گروهی شان در این زیارت پیاده شرکت کنند. می توانند برنامه ای برای سرود خواندن دسته جمعی داشته باشند. می توانند پرچم ها و نمادهایی متمایز و سبک و قابل حمل با خود داشته باشند. میتوانند برای ارتباط با دیگر زائران برنامه بریزند. میتوانند با افراد موکب ها ارتباط برقرار کنند و حتی با آنها دوست شوند. حتی در وقتی برای استراحت یک موکبی را انتخاب می کنند، موکبی باشد متناسب با نیاز آنها و شب مراسم و روضه خوانی و... داشته باشند و در همه اینها خودشان طرح و تصمیم و اجرا را بسازند و تجربه کنند.معماری خدمات و میزبانی پیاده روی اربعین هم متناسب با این نگاه است. در این «راه»، غالب موکب ها، چادرها و ساختمانهای کوچکی هستند که به زائر خدمت می کنند و به خواست زائر اهمیت بسیار میدهند. آنها اجازه می دهند که اگر زائرین علاقه دارند ساخت گروهی آنها حفظ شود و این مدیون «کوچک» بودن موکب هاست. اما این خاصیت را شما در معماری دیگر اماکن زیارتی ایران و عراق نمی بینید. هرگاه وارد حرم می شویم، به ناچار جذابیت گروهی زیارت کردن خودمان را از دست می دهیم. اطراف ضریح ها که برای زیارت و عبادت فردی معماری شده اند و هر چه از مرکز (ضریح) دور می شویم هم، نهایت برای استراحت خانوادگی معماری و برنامه ریزی شده است، نه تشکل یافتن زائرین در قالب فرهنگها و سلائق بومی خودشان. مثلا تمام این اتاقکهایی که دور تا دور حیات های ساخت قدیم وجود دارند - که در گذشته محلی برای تجمع این تشکل ها بوده اند- امروز به اتاقهایی برای کارهای اداری و بروکراسی حرم ها بدل شده! هیات ها نمی توانند در محیطی اختصاصی که در عین اخصاصی بودن در کنار دیگر هیات ها هم هست، زیارت کنند چرا که مزاحم هم می شوند! این نحوه از معماری باعث شده که مدیران اماکن مقدس برای جلوگیری از مزاحمت و درگیری بین گروهها، فعالیت های بومی هیات ها ممنوع کنند و با یک مدیریت یکپارچه برنامه های استاندارد برای همه زائران ارائه بدهند که همه – با همه تمایزهای فرهنگی و سلیقگی- در آنها شرکت کنند. محصول این کار این خواهد شد که مثلا نحوه عزاداری عمومی شده در حرمهای اهلبیت، که معمولا با استاندارهای کلان شهرها و مومنین پیشرو هماهنگ است، به مومنین با فرهنگهای ساده تر سرایت کند در حالی که آنها از معنابخشی آنها برای خودشان عاجز هستند. در موارد بسیاری، این نحوه از تحمیل ها، به تقلیدهای کروکورانه می انجامد و مناسک ساده اما معنادار شهرهای کوچک به مناسک پیچیده اما تقلیدی و بی معنا که به مرور به «عادت» تبدیل می شود بدل شوند. اما در پیاده روی اربعین این یکپارچه سازی نهادی به حداقل رسیده است، اضطراری برای باز کردن پیچ و مهره گروها و تشکل های شرکت کنندگان در راه پیمایی اربعین وجود ندارد. درست است که با این کار ظرفیت شرکت کنندگان به اندازه خودشان باز می گردد، اما این ظرفیت بوسیله تجربه کردن و تماس پیدا کردن با تجمع های دیگر، به نحو وجدانی و حضوری، ارتقاء پیدا می کند نه تقلید کورکورانه. واقعا در پیاده روی اربعین اگر دو هیات در کنار هم قرار بگیرند با هم احساس رقابت نمی کنند، اما در ایران اگر دو هیات در خیابان یا حرمی مقدس کنار هم بیافتند، احتمالا کار به مجادله هم می کشد، چرا که احساس می شود که اینجا فقط جای یک نفر هست. این ضعف معماری امکان تجربه اندوزی گروهی و تشکلی و جمعی ما را به طرز فاحشی کاهش داده است ولی اربعین به ما نشان می دهد که کوچک سازی واحدهای تصمیم گیری و خدمات رسانی و اجرایی، میتواند به سود فرهنگ عمومی باشد.این ضعف فقط در اماکن مذهبی ما نیست، انسان مدرن همه اماکن عمومی را به نحوی می سازد که انسانها، پیوسته به جمع وارد آن نشوند و فقط با هویت فردی خود وارد این جمع ها بشوند تا نهادهای مدرن هویت جمعی آنها را بسازد نه اراده و اختیار مردم.- یادداشت پنجم:در چهار یادداشت قبل سخن از این بود که پدیده «زیارت پیاده امام حسین در اربعین» پدیده ای برآمده از فرهنگ مذهبی تشیع و عجین شده با نهادهای بومی منطقه ماست. این سازه اجتماعی جذاب و با معنا، جلوی چشمان ما در حال قد کشیدن و تبدیل شدن به یک روند فرهنگی عظیم است که البته دلالت های آن تنها محدود به اربعین نیست. ما از معماری و معانی این پدیده اجتماعی بومی می توانیم در ساخت دیگر نهادهای اجتماعی خودمان اقتباس کنیم و معنای اربعین را در بقیه ساحت های زندگی توسعه دهیم. بنا بود در این سلسله یادداشت ها از این زاویه پیاده روی اربعین را بخوانیم که به بازآرایی نهادهای اجتماعی خودمان به بیانجامد.در یادداشت های قبل از تشکیل یک زندگی «در راه» اربعین و تاسیس روابط شبکه ای نهادهای دخیل در آن سخن به میان آمد به نحوی که حوزه عمومی و حوزه مدیریت این نهاد، سلسله مراتب رئیس و مرئوس ندارد. در یادداشت آخر هم از این سخن گفته شد که در این سفر ما میتوانیم گروه های خودمان را حفظ کنیم و مثل نهادهای مدرن، ما به انسانها منفرد و تنها -که فقط حق داشتن روابط مدرن را دارند- تجزیه نمی شویم. ما نهاد خانواده یا هیات خود را میتوانیم در این سفر حفظ کنیم و هویت جمعی مان را در این سفر توسعه دهیم نه هویت فردی مان را.اما از همه اینها مهمتر شاید این خصلت اربعین مهم است که معنویت جاری در آن، نه در معماری های انتزاعی، نه در مناسک غیر معمول سینه زنی و روضه خوانی، که ما در هیات ها تاسیس کرده ایم – و به درستی هم تاسیس کردیم- بلکه در حرف زدن با بغل دستی، رفیق شدن با آدمهایی که با ما چند لحظه ای را همگام هستند، آب خوردن در موقع تشنگی، غذا خوردن در موقع غذا، استراحت کردن در ساعت استراحت، در صف کباب و سیب زمینی و ساندویچ ایستادن، قوه تلخ و چایی جوشیده عراقی خوردن، میوه خوردن، زخم شدن پاها از شدت راه رفتن، خراب شدن کالسکه کودک و ولیچر مادربزرگ و روی آسفالت راه رفتن ... دارد خود را نشان می دهد. اربعین زندگی روزمره را به شدت رنگ معنویت داده است. بعد از سفر اربعین همه شک می کنیم که آیا معنای قدسی شدن زندگی این بود؟ پس چرا ما فکر می کردیم که برای قدسیت زندگی باید مقام روحانی و رهبانی داشت؟ در طول این دو سه روز حتی خواب روحانی را هم تجربه می کنیم. به انسانها نگاه می کنیم اما خاطره ای جز خلسه روحانی برای ما باقی نمی ماند! از دست موکب داران غذا و چای می گیریم اما احساس می کنیم معنای خوردن چیزی غیر از خوردنی است که ما قبلا آن را در خانه و طبیعت و رستوران جلل تجربه کرده ایم، اما از آن هم جذابتر است.اربعین برای ما معنویت را از یک رخداد فانتزی و بیرون از زندگی روزمره خارج می کند. احساس می کنیم که این تجربه تفاوتش با تورهای سیاحتی در دنیا این است که معنوی است، اما انتزاعی و فانتزی نیست به همین دلیل دلمان می خواهد که زندگی را به رنگ آن در بیاوریم اما احساس می کنیم این خواسته میتواند محقق شود!شاید به همین دلیل باشد که مردم ایران از دولت توقع دارند که هزینه کند و مسیر اربعین را تا مرزهای ایران توسعه دهد، غافل از آنکه دولت مدرن پولی برای اینکه مصلحت غیر اقتصادی را توسعه بدهد ندارد و هر چه را هم که توسعه بدهد، روند سودآوری اقتصادی را در آن پیش می گیرد! این همان است که پشت مرزهای مهران، فقیر و غنی از رفتار دولت گله می کنند و با مقایسه آن با خالقان عراقی پیاده روی اربعین، احساس سر افکندگی می کنند. انگار فرآموش میکنند که قبل از تجربه پیاده روی اربعین، خودشان هم زندگی را بر محور «سود» تصویر میکردند و برای هر چیز از دیگران سود بازاری طلب می کردند. انگار اربعین نقطه ای از یک باور غیر بازاری را در ذهن انسانی که در بازار متولد می شود، در بازار زیست می کند و در بازار عمرش تمام می شود می کارد که می توان دنیایی بیرون از بازار ساخت چرا که دنیای زیباتری است و ارزش زیستن در آن قابل مقایسه با ارزش زیستن در لذتهای بازاری امروز نیست.بسیاری از زائران اربعین در سالهای اول آنقدر نذری می خورند تا مریض می شوند، آنقدر در صف کالاهای مجانی می ایستند و کالای مجانی می گیرند که باعث ناراحتی دیگران می شوند، اما کسانی که دو سه سال در آن رفت و آمد می کنند، آرام می  شوند، له له کالای مجانی ندارند، چون مبفهمند این زندگی بیرون از بازار لذت قدسی دارد که فروشی نیست، هدیه است.زیست در دنیای واقعی -نه فانتزی- اربعین، اتفاقی است که میتواند ذهن انسانهای خسته از بازار که تاکنون فکر می کردند معنویت یک امر انتزاعی است را بارور کند و انسانهایی را بسازد که در ذهن آنها خالق روابطی بیرون از دنیای مدرن باشد. اربعین را نباید کوچک شمرد! اربعین دالانی است نورانی به دنیایی دیگر! ]]> مقاله ، يادداشت Wed, 09 Oct 2019 14:06:26 GMT http://isaq.ir/vdca.0n6k49n6w5k14.html