حجت الاسلام سید مهدی رضوی/عضو هیئت علمی فرهنگستان علوم اسلامی

بررسی نگاه های رویکرد اندیشانه به تولید علوم انسانی

23 شهريور 1391 ساعت 12:44

گسترش دين در همه زوايای حيات بشر و ارائه الگوی مطلوب انقلاب اسلامی، نيازمند انگیزه ها، مفاهیم و فعالیت های بسیاری می باشد که در این میان توليد علوم انسانی اسلامی از اهمیت بالایی برخوردار است. در این راستا رويکردهای مختلفی در تحول علوم انسانی وجود دارد. از منظر جریان شناسی رویکرد اندیشان به مسئله تحول در علوم انسانی استقرائاً دیدگاه هایی مشاهده می شود. در اینجا به برخی از آنها اشاره می شود.


در یک دیدگاه مهم ترین رویکردهای موجود در زمینه تدوین علوم انسانی اسلامی در هفت محور خلاصه می گردد:

۱ . رویکرد پالایشی: این رویکرد بر این باور است که باید نظریه های علمی و گزاره های توصیفی و تجویزی آن را بر معارف دینی عرضه کرد و چنانچه در جایی تعارضی مشاهده شد با بهره گیری از شیوه های خاص اصولی، آن تعارض را حل کرد و از این طریق به یک علم پالایش شده توسط دین دست یافت. این رویکرد بر مفروضاتی چند استوار است؛ برای مثال: «زبان دین، دست کم در بخشی از حوزه ها واقع نما است» ، «دین و علم در برخی از قلمروها اشتراک دارند» و ... .

۲ . رویکرد ارزشی و هدفی: این رویکرد بر این باور است که برای اسلامی کردن یک علم باید ارزش ها و اهداف اسلامی را بر گفتمان علمی حاکم کرد. در پرتو این امر، تحقیقات و نوآوری هایی که توسط اندیشمندان دین دار در ساحت علم و دانش انجام می گیرد، صبغه دینی خواهد یافت و در مقام کاربرد نیز، اهداف و آرمان های اسلامی محقق خواهد شد.

۳ . رویکرد مبنا محور: این رویکرد، براساس تلقی علم شناسانه ویژه خود، بر این باور است که برای بازسازی یک علم، براساس آموزه های یک دین(برای مثال اسلام)، باید در حوزه مفروضات، پیش فرض ها و مبانی آن دخالت کرد و چنانچه مبانی هستی شناسی، معرفت شناسی و انسان شناسی اسلام به درستی تنقیح شود و در قلمرو نظریه پردازی علوم انسانی از آنها استفاده شود، آن علم می تواند در جهت معارف اسلامی متحول گردد.

۴ . رویکرد ترکیبی در ساخت روش: رویکرد ترکیبی در حوزه روش ها، تأکید می کند که برای نظریه پردازی در یک موضوع علمی، هم زمان باید از روش تجربی، روش عقلی و روش اجتهادی که در حوزه معرفت دینی مورد استفاده است بهره گرفت. علمی که از این طریق به دست می آید، از آنجاکه مبتنی بر دو روش تجربی و دینی است، می تواند علم دینی نامیده شود. موردی که در خصوص این رویکرد باید ایضاح گردد، نسبت روش تجربی و روش اجتهادی و چگونگی تعامل و ارتباط این دو با هم است.

۵ . رویکرد استخدامی: رویکرد استخدامی بر این است که علم و فن آوری باید در خدمت دین قرار گیرد، چه در عرصه «تبیین مدعیات دینی» و چه در حوزه «دفاع از معارف دینی» و چه در ساخت «تبلیغ و ترویج دین» و ... .

۶ . رویکرد تدین محور: این رویکرد مبتنی بر نظریه شهید صدر، در کتاب اقتصادنا آمده است و بر این امر تأکید دارد که علم دینی یعنی علمی که به فرد یا جامعه متدینان بپردازد و قوانین و قواعد حاکم بر روحیات و رفتارهای فرد یا جامعه دینی خاصی را که در پرتو تعالیم دینی خاص شکل گرفته بررسی کند.

۷ . رویکرد شمول گرایی: رویکرد آخر که برخی از بزرگان معاصر به آن اشاره داشته اند، بر این باور است که باید روش و قلمرو دین را در بردارنده روش و قلمرو علوم تجربی و عقلی و شهودی دانست.

از منظر این دیدگاه هر چند در ارتباط با هر یک از این رویکردها تفاسیر مختلفی وجود دارد و قائلان به آن رویکرد اختلافاتی جزئی با هم دارند، اما می توان گفت که رویکردهایی که در دهه های اخیر در باب علوم انسانی اسلامی مطرح شده است به یکی از این هفت محور یا ترکیبی از دو یا چند رویکرد یاد شده بر می گردد.

نکته قابل تأمل این دیدگاه در مورد این رویکردها این است که به هیچ یک از رویکردهای هفت گانه فوق نمی توان به طور کامل ملتزم شد مگر آنکه شناخت صحیحی از معارف اسلامی که حاصل پیروی از روش اجتهادی است به دست آمده باشد و یکی از خلأها و ضعف های موجود در بررسی مناسبات علم و دین یا تدوین علوم انسانی اسلامی همین است که عده ای وارد این حوزه شده اند و یکی از این رویکردها را اخذ کرده اند، اما از آن پایه و بنیاد روش شناسانه لازم برای ورود عمیق در معارف اسلامی برخوردار نبوده اند؛

برای مثال: اگر قرار است که مبانی هستی شناختی، معرفت شناختی و انسان شناختی اسلامی کشف گردد و به عنوان مبانی و پیش فرض ها وارد یک علم شود و بر اساس آن، علمی اسلامی سامان یابد، این سؤال اساسی مطرح خواهد شد که آن مبانی اسلامی از کجا و به چه روشی باید کشف و استنباط شود؟ البته اجتهاد موجود نیز برای تولید علوم انسانی اسلامی هرچند لازم است، اما کافی نیست و بایستی در روش شناسی اجتهاد تحولاتی ایجاد شود؛ به عنوان نمونه: با استفاده از روش اجتهادی کنونی به گزاره های انفرادی دست پیدا می کنیم و این روش برای فرضیه سازی و استنباط گزاره های کلی به کار نمی آید.[1]»

«در نگاه دوم رویکردهای مختلف با وجود اشتراک در ضرورت تولید علوم انسانی اسلامی از لایه های متفاوتی برخوردارند؛ بعضی در حد اصلاح گزاره ها بحث می کنند، بعضی در حد اصلاح نظریه ها و برخی دیگر در حد اصلاح مبانی و فلسفه علم. در این نگاه علاوه بر لزوم تحقق لایه های فوق، بایستی اساساًً روش حاکم بر علوم متحول شود.[2]»

از یک نگاه و منظر دیگر می توان رویکرد تحول علوم از جمله علوم انسانی را در یک قالب کلی به سه جهت گیری «الحادی، التقاطی و اسلامی» تقسیم نمود.

اصولاً آنچه در غرب بعد از رنسانس به عنوان نظر حاکم در تحول علوم دیده می شود جهت گیری الحادی بر محور خداگریزی و یا خداستیزی می باشد. براساس این جهت گیری، از انسان، جامعه و تاریخ و حتی از دین، معنویت و اخلاق نیز تفسیر مادی ارائه می شود. «تحولات رنسانس منشأ پیدایش و شکل گیری تمدنی شده است که جریان تحول اجتماعی آن ـ که محصول این تحولات است ـ به نام تجدد و مدرنیته شناخته می شود. این جریان تجدد، حرکتی است که بر محور انسان شکل گرفته اما نه براساس لایه های عمیق وجود انسانی بلکه بر محور طبیعت و حس انسان و هدفی جز دست یابی به لذت جویی حسی در شکل متنوع تر و توسعه یافته تر ندارد. بدون شک آرمان این حرکت جهانی، به حداکثر رساندن لذایذ حسی بشر می باشد. طبیعی است مبادی و مبانی ای هم که بر آن تکیه می کنند، اصولی هستند که بر همین جنبه انسانی تکیه دارد و آن انسان مداری(اومانیسم)، لیبرالیسم(آزادی از تقیدات معنوی و قدسیات)، راسیونالیسم و تکیه به عقل نقّاد و جزئی نگر و خودبنیاد انسان و اعلام استغناء از وحی در همه عرصه ها و لااقل در حوزه معیشت انسان است.»[3]

براساس جهت گیری التقاطی، هرچند حقیقت دین محترم است و ظاهراً به گزاره های اخلاقی، معرفتی و تکلیفی و مناسک فردی پایبند است؛ اما عملاً دین را مجموعه ای منسجم نمی یابد که با سرپرستی تکوینی و تشریعی اولیاء معصوم(ع)، هدایت و تعالی کل جهان هستی از جمله تعالی ابعاد اجتماعی و تاریخی بشریت سامان می یابد. براین اساس عملاً رابطه بین دین و سیاست و در ادامه رابطه بین دین و علم و فرهنگ و در پایان رابطه بین دین و تمدن برقرار نمی شود. از این رو تحول در علوم نیز ربط منطقی با دین نخواهد داشت. برخی از روشن فکران متأله و متحجرین مقدس مآب از این جهت گیری برخوردار می باشند.

و اما براساس جهت گیری الهی علاوه بر قطعی بودن عدم جدایی دین از سیاست و التزام عملی به آن، رابطه ای منطقی بین دین و علم وجود دارد و تولید علم دینی در سایه سیاست دینی و در پایان تحقق تمدن دینی ضروری و مسلّم می باشد.

به عنوان راهکار عملی پیش برد نگاه دوم این گونه پیشنهاد می شود که در مقابل جهت گیری الحادی و التقاطی، مناظره های علمی فرهنگیِ سازمان یافته و قاعده مند تنظیم و اجراء شود. بنابر جهت گیری الهی نیز با توجه رویکردها و نگاه های مختلف، کارگاه های علمی ـ آموزشی برای آشنایی دقیق تر با مفاهیم یک دیگر طراحی شود و مجموعه بانک های اطلاعاتی در یک بانک اطلاعات جامع طبقه بندی و تنظیم گردد؛ سپس با تعریف شاخص های تولید علم دینی در یک شبکه تحقیقاتی مرتبط، مجموعه مراکز و شخصیت های تحقیقاتی، با تقسیم کار و تعریف سطوح فعالیت ها و برنامه ها به تولید علوم انسانی اسلامی بپردازند.

با ملاحظه جهت گیری های مختلف و راهکارهای مواجهه با آن، گزینش رویکرد روش شناسانه به تحول در علوم انسانی نه به عنوان تنها یک رویکرد بلکه به عنوان یک بعد ضروری در هر رویکردی قابل بررسی است. در یک بررسی روش شناسانه یا روش های موجود کفایت نمی کند یا اینکه روش هایی لازم است ولی موجود نیست یا روش های موجود نقایصی دارد و نقدهایی به آن وارد است لذا باید تعمیر و ترمیم شود، در هر صورت پرداختن به موضوع روش ها ضروری هر رویکردی است.

نكته ديگر اينكه آیا رويكرد روش شناسانه، رويكردهاي ديگر را پوشش می دهد؟ آيا رويكردهاي ديگر هيچ يك قائل به روش نيستند؟ رویکردهای گوناگون چه نسبت به روشي كه موجود است و چه نسبت به روشي كه بايد ترمیم و بهينه شود و چه نسبت به روشي كه بايد ايجاد شود، نمي توانند ملاحظه اي نداشته باشند. این رویکردها باید از منظر روش، رویکرد روش شناسانه را ملاحظه كنند. پس يا روش هاي موجود را بايد تأييد كنند و يا ترميم كنند و يا روش هاي جديدي بياورند، اگر هر یک از رويكردها هيچ توجهي به مسئله روش نداشته باشد به معنای غفلت و عدم توجه خواهد بود.

از مزيت هاي رويكرد روش شناسانه اين است كه هر رويكردي نسبت به توليد علوم انساني اسلامی از منظر روشي قابل بررسي است و لذا رويكرد روش شناسانه به رويكردهاي ديگر نگاه روشي خواهد داشت. به تعبيری ديگر هر رويكردي علاوه بر چرايی و چيستي از منظر چگونگی نیز بايد بررسي شود؛ یعنی هر رويكرد چگونه مي خواهد علوم انساني اسلامي را توليد كند، هرچند در جاي خود بسيار مهم است كه هر رويكرد روشن نماید كه چرا رويكرد خود را انتخاب كرده و چه تعريفي از علوم انساني اسلامي دارد. از مزيت هاي ديگر رويكرد روش شناسانه اين است كه هر رويكرد با هر دليلي كه براي توجيه خود مي آورد و با هر تعريفي كه از علوم انساني اسلامی ارائه مي كند، ناگریز از بیان چگونگی دست يابي به علوم انساني اسلامی است. پس در اين بين بايد رويكرد روش شناسانه را نيز نفياً یا اثباتاً مورد بررسي قرار دهد.


پی نوشت:
[1]. برگرفته از خلاصه مقاله ارائه شده ریاست محترم پژوهشگاه حوزه و دانشگاه در همایش اسلامی و بومی سازی علوم انسانی منتشر شده در فصلنامه حوزه و دانشگاه به نام روش­ شناسی علوم انسانی ، شماره ۴۹ ، صفحه ۴ تا ۸.

[2]. گفتارهایی پیرامون تحول در علوم انسانی ـ حجت­ الاسلام و المسلمین سیدمحمدمهدی میرباقری ، پاییز ۸۹ ، چاپ دوم ، مؤسسه فجر ولایت ، ص ۱۳۹

[3]. بیانات حضرت حجت ­الاسلام والمسلمین سیدمحمدمهدی میرباقری در مجلس ترحیم مرحوم استاد(ره) به تاریخ ۱۷/۱۲/۱۳۷۹ ، کتاب یادی از استاد ،تهیه و تنظیم: دفتر فرهنگستان علوم اسلامی قم


کد مطلب: 245

آدرس مطلب: https://www.foeq.ir/vdcebn8wijh8e.9bj.html

فرهنگستان علوم اسلامی قم  https://www.foeq.ir