در ششمين شب عزاداري حسيني در دهه اول محرم الحرام 1393 است که به تاریخ 8 آبان ماه در مدرسه فيضه قم برگزار شده است. ايشان در اين جلسه به موضوع «حُجب» پرداختند و با نفي هر گونه حجابي براي خداي متعال تأكيد كردند احاطه و علم خداي متعال نسبت به مخلوقات، هيچ مانع و ساتري ندارد. ايشان در ادامه به تبيين حجاب هايي كه براي عباد وجود دارد پرداخته و اين حُجُب را به دو دسته حجب نوراني و ظلماني تقسيم نمودند. حجت الاسلام و المسلمين ميرباقري رسيدن به مقام رضوان و لقاء را مستلزم خرق اين حجب دانستند و با تبيين حجب ظلماني، حقيقت اين حجب را به جريان ولايت اولياي كفر تفسير كرده و آن را بسيار پيچيده و فتنه خيز توصيف نمودند و افزودند: نجات از اين ظلمات جز با امام و فداركاري ايشان در شفاعت و دستگيري از بندگان ممكن نيست.

علم دینی
آنچه در این پرونده میخوانید دیدگاه صاحب نظران فرهنگستان علوم اسلامی قم در رابطه ی دین و علم می باشد.
 
 
 
 
کد مطلب: 556
استاد ميرباقري شب ششم محرم 1393
بررسی حُجب «نوراني و ظلماني»؛ حقيقت حجب ظلماني، آثار اين حجب و چگونگي رهايي از آن
تاریخ انتشار : شنبه ۱۰ آبان ۱۳۹۳ ساعت ۰۹:۱۴
 
ايشان در اين جلسه به موضوع «حُجب» پرداختند و با نفي هر گونه حجابي براي خداي متعال تأكيد كردند احاطه و علم خداي متعال نسبت به مخلوقات، هيچ مانع و ساتري ندارد.
 

بحث در این بود که اصحاب امام حسين عليه السلام چه خصوصیاتی داشتند و به برخي از اين خصوصيات تا حدودي پرداخته شد. اصحاب سيد الشهدا در زمره اولیاء الله، احباء الله، ربانیون و.. هستند. درک این مقامات جز به شفاعت امام ممکن نیست. اصحاب عاشورا، اولین حلقه شفاعت سيد الشهدا بودند و همین شفاعت حضرت بود که آنها را تا این مقام سير داد. با سرپرستی امام، انسان مي تواند از حجب ظلمانی نجات پیدا کند و در وادی نور سیر خود را تا وصول به این مقامات ادامه دهد.


علم و احاطه خداي متعال بر مخلوقات، هيچ حجاب و ساتري ندارد


در آیات و روایات توضیح می دهند که بین «انسان» و «خدا» حجاب هایی است که برای درک توحید باید این حُجُب برداشته شود. البته بین «خدا» و «مخلوق» حجاب نیست و چیزی ساتر بر خدا نیست تا مانع احاطه و علم او شود. در کتاب «التوحید» بحار، روايت شده است که امير المؤمنين عليه السلام وارد بازار شدند و کسی را ديدند كه اين گونه قسم مي خورد « قسم به خدایی که در هفت حجاب قرار دارد» حضرت به او مي فرمايند: به خطا رفتي؛ «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَيْسَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ خَلْقِهِ حِجَابٌ لِأَنَّهُ‏ مَعَهُمْ أَيْنَ ما كانُوا» یعنی بین خدا و خلقش حجابی نیست. او با خلق خودش همراه است و البته اين همراهي از سنخ يك مقارنه مادي نيست همان طور كه جدايي او از خلق هم از سنخ يك مفارقت مادي نیست. همراهي خداي متعال با مخلوقات از سنخ يك «معيّت قیّومیّه» است، يعني قوام ما به خداست. پس حجابی بین او و خلقش نیست. در ادامه ي اين روايت، نقل شده است كه آن شخص از حضرت مي پرسد «کفاره این سخن من چیست؟» حضرت پاسخ مي دهند: «كفاره اين سخن، اصلاح فكر و اعتقاد است نه آن كفاره فقهيِ اطعام مسکین و... كه موارد مشخصي دارد»


حُجُب نوراني عباد در مسير توحيد؛ اطلاق «حجاب الله» بر رسول خدا و ائمه عليهم السلام


اما در عین حال در بسياري از روايات نيز نقل شده است که بین ما و خداي متعال حجاب وجود دارد. گاه گفته شده: «رسول خدا حجاب بین ما و خداست.» «بِنَا عُبِدَ اللَّهُ وَ بِنَا عُرِفَ اللَّهُ وَ بِنَا وُحِّدَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَ مُحَمَّدٌ حِجَابُ‏ اللَّهِ‏ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى‏» یا در رواياتي كه در توضيح آیه «أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوب»(رعد/۲۸) نقل شده است، اين آيه را اين گونه معنا كرده اند كه با «توجّهِ خداي متعال به بنده»، آرامش او تأمین می شود. در روایات ديگري رسول خدا به عنوان «ذكر الله» معرفي شده اند چنان كه در روايت آمده است «بمحمد ص تطمئن القلوب، و هو ذكر الله و حجابه». ذکر فقط یک لفظ زباني و يا يك حالت درونی نیست بلکه حضور شعاع نورانيت وجود مقدس رسول خدا در قلب است. اگر خدا بخواهد به قلبی توجه کند از طریق ایشان و با اين حجاب نوراني توجه واقع مي شود. گاهی در بعضي روایات از ائمه نيز تعبیر به حجاب الله شده است.

گاهی هم گفته شده است که بین و ما خدا ۷۰ هزار حجاب است. در مباحث توحيديِ كتب روایی، رواياتِ زيادي درباره حجب نقل شده است. بعضی از حجب، حجب نور است چنان كه در روایات بيان شده است که نور رسول مكرم اسلام بعد از خلق عوالم، در همه اين عوالم به عبادت پرداختند و همه اين عوالم را نورانی کردند. برخي از حجب بين ما و خدا نيز حجب ظلمانی است.


ضرورت خرق حُجب براي وصول به مقام رضوان و لقاء


اين حجاب ها همان طور كه در مناجات شعبانيه نيز بيان شده است بايد برداشته شود «إِلَهِي هَبْ لِي كَمَالَ الِانْقِطَاعِ إِلَيْكَ وَ أَنِرْ أَبْصَارَ قُلُوبِنَا بِضِيَاءِ نَظَرِهَا إِلَيْكَ حَتَّى تَخِرَقَ أَبْصَارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّورِ فَتَصِلَ إِلَى مَعْدِنِ الْعَظَمَةِ وَ تَصِيرَ أَرْوَاحُنَا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ قُدْسِك‏» يعني دیده های دل بايد این حجب نورانی را بردارد تا به سرچشمه عظمت برسد و آویخته به آن مقام بشود.


ما باید با نور ايمان و با قلب به رویت او بنشينيم و محبت او را حس كنيم همان طور كه محبت ديگران را حس می کنیم. همه محبت ها در عالم از اوست. يك جزء از صد جزء محبت را در دنیا قرار داده اند و آن را بين مخلوقات تقسيم كرده اند که این همه محبت در عالم پدید آمده است. بالاترین نعمت، دیدن محبت خداي متعال و رؤيتِ رضوان است. در روایات نقل شده است: در حالي كه بندگان خدا در بهشت و در جوار خدایند به آن ها خطاب می شود « أَوْلِيَائِي وَ أَهْلَ طَاعَتِي وَ سُكَّانَ جَنَّتِي فِي جِوَارِي أَلَا هَلْ أُنَبِّئُكُمْ بِخَيْرٍ مِمَّا أَنْتُمْ فِيهِ فَيَقُولُونَ رَبَّنَا وَ أَيُّ شَيْ‏ءٍ خَيْرٌ مِمَّا نَحْنُ فِيهِ نَحْنُ فِيمَا اشْتَهَتْ أَنْفُسُنَا وَ لَذَّتْ أَعْيُنُنَا مِنَ النِّعَمِ فِي جِوَارِ الْكَرِيمِ قَالَ فَيَعُودُ عَلَيْهِمْ بِالْقَوْلِ فَيَقُولُونَ رَبَّنَا نَعَمْ فَأْتِنَا بِخَيْرٍ مِمَّا نَحْنُ فِيهِ فَيَقُولُ لَهُمْ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى رِضَايَ عَنْكُمْ وَ مَحَبَّتِي لَكُمْ خَيْرٌ وَ أَعْظَمُ مِمَّا أَنْتُمْ فِيهِ قَالَ فَيَقُولُونَ نَعَمْ يَا رَبَّنَا رِضَاكَ عَنَّا وَ مَحَبَّتُكَ لَنَا خَيْرٌ لَنَا وَ أَطْيَبُ‏ لِأَنْفُسِنَا» یعنی آیا بهتر از «بهشت در جوار من» را می خواهید؟! گویی اینها باور نمي کنند كه ديگر نعمتي بالاتر از اين وجود داشته باشد، بنابراين سکوت می کنند. خداي متعال محبت و لطف خاص خود را به آن ها مي چشاند و بار ديگر مورد خطاب قرار مي گيرند و اين سؤال تكرار مي شود تا همه آن ها بر عظمت اين نعمت اقرار كنند. اين همان مقام رضوان است كه همه نِعم، پرتوي از آن محبت است. لذا يافتن اين نعمت، بالاترین نعمت ها است.


چرا این محبت را ما احساس نمی کنیم؟! اگر ما به خودمان محبت داریم دست خداست که ما را به خودمان پیوند زده است. «وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ»(انفال/۲۴) محبت انسان به خودش ذاتی نیست. این هم شعبه اي از رحمت خداست. چطور ما كه همه عالم را می بینيم محبت خدا را نمي بينيم و مي پرسيم خدا کجاست؟! این همان حجاب است و همه رنج ما هم همین است. «فَلَا تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ إِلَّا بِذِكْرَاكَ وَ لَا تَسْكُنُ‏ النُّفُوسُ‏ إِلَّا عِنْدَ رُؤْيَاك‏» قرار و آرامش ما در لقاء و رؤیت خداست. و بزرگترین عذاب هم هیمن عدم رؤیت جمال و جلال، نبود ایمان و حس نکردن حضور است. باید حضور او را با اسماء حسنی رؤیت کرد. اگر او «عال فی دنوه» است برای اینکه این علو و بلندی، ما را در حجاب نبَرد باید حضور او را درک کرد. باید حرکت کرد و این حجب را برداشت. « وَ أَنَّ الرَّاحِلَ إِلَيْكَ قَرِيبُ الْمَسَافَةِ وَ أَنَّكَ‏ لَا تَحْتَجِبُ‏ عَنْ‏ خَلْقِكَ‏ إِلَّا أَنْ تَحْجُبَهُمُ الْأَعْمَالُ دُونَك‏»


حجب ظلماني و ويژگي هاي آن/ اراده هاي ظلماني و يك دستگاه عظيم شيطنت، حقيقت اين حُجب


اما این حجاب های ظلمانی چیست؟ حجب ظلمانی ما، یک قِسمش اراده های ظلمانی است که بر خدای متعال استکبار کرده اند و در مقابل او ایستاده اند و وادی ظلمات را شکل داده اند. اين حجاب، همان حجاب شیطنت است كه نمونه اش در حدیث عقل و جهل ذكر شده است. خداي متعال به جهل فرمانِ «اقبال» مي دهد اما او اطاعت نکرد و استکبار ورزيد. پس وادی ظلمات، یک ظلمت اختیاری است كه البته دستگاه عظیمی را شکل داده وقوای فراواني نيز به او داده شده است. اين دستگاه رصدگری مي كند؛ حکومتی را شکل می دهد و جنود جنّي و انسي دارد. قرآن وسعت درگيري «عقل و جهل» و «نور و ظلمت» را به گونه اي توضیح می دهد که اگر آیات نوید دهنده دیگر نبود، انسان نا امید می شد. این جریان، ولایت وسيعي دارد که اگر کسی کفر ورزید او را سرپرستي مي كند. « وَ الَّذينَ كَفَرُوا أَوْلِياؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمات»(بقره/۲۵۷) در بيان ديگري خداي متعال مي فرمايد: «أَوْ كَظُلُماتٍ في‏ بَحْرٍ لُجِّيٍّ يَغْشاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ سَحابٌ ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوْقَ بَعْضٍ إِذا أَخْرَجَ يَدَهُ لَمْ يَكَدْ يَراها وَ مَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً فَما لَهُ مِنْ نُورٍ»(نور/۴۰) دریای مواج عمیقی است که تاریکی روی تاریکی است، تا آن جا كه انسان در تاريكي اين فتنه ها دست خود را نمي بيند. حضرت امير عليه السلام در خطبه شقشقه از این فتنه با عبارت «طَخْيَةٍ عَمْيَاء» ياد مي كنند. یعنی تاریکی کور .


حجب ظلماني سر منشأ همه معاصي و اخلاق رذيله


این حجاب ها بیرون از ماست و تمام اعمال ظلمانی و صفات رذیله از این وادي می آید. همان طور كه فضائل اخلاقي هم از وادی نور، عقل و نبی اکرم می آید و ما با قرار گرفتن در ذیل ايشان به اين كمالات متصف مي شويم. اگر در ذيل اين حجب ظلماني قرار گرفتيم، همه قوای ما را ظلمانی می کند، همراه و هم صحبت با آنها می شویم و به اين وادي رضايت داده ايم. تیرگی قلب در گناهان، همه از تعلق به این جریان ظلمت و طاغوتي است. اگر كسي با تزيين آنها به اين وادي گره بخورد شيطان قوای خود را در قلب او پیاده می کند. به طور مثال با نگاه آلوده، شيطان تیر خود را بر قلب مي نشاند. به مرور قلب میل به گناه پیدا می کند، مبدأ میل عوض می شود و از گناه لذت می برد. از اعمال شروع می شود و به قلب می رسد و البته از قلب هم به عمل جاری می شود. در مقابل «نور» هم با اعمال می آید و قلب را نوارنی می کند و لذا امير مؤمنان عليه السلام «قائد الْغُرِّ الْمُحَجَّلِين‏» است. نور ایشان اگر آمد همه وجود را نورانی می کند.


امام تنها راه نجات از حجب ظلماني و پيچيده اولياي كفر


ظلمت اين دستگاه پیچیده است و گاه شخص و گاه جامعه در خود فرو مي برد. قرآن كريم آن را «دولت تاریکی» مي خواند «وَ الَّيْلِ إِذَا يَغْشى» همه بدی ها و تارکی ها در آن موج می زند. سراسر، ظلمات «تو در تو» است. همه عالم را ظلمانی می کند که فرمود: «فسدت البر و البحر» این حجاب، حجاب جهنم، معصیت و استكبار است. باید خود را از آن چه بوي بندگي نمي دهد جمع کنیم تا در این وادی گرفتار نشویم. باید از اين دستگاه رها شویم و همه قوایمان را از آن جدا کنیم. ولی این امر چطور ممکن است؟ اين درگیري ساده نیست. اگر از اینجا رها شدیم، وارد وادی نور می شویم ولی چطور؟ چرا امام باید خون خود را بدهد تا ما را از اين وادي نجات دهد. اگر امام نباشد ما از این جهل و ظلمت راه نجاتي نداريم و در موت جاهلی باقي خواهيم ماند. لذا در ذيل آیه «وَ مَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً فَما لَهُ مِنْ نُورٍ» فرموده اند اين نور، از اولاد فاطمه است.
Share/Save/Bookmark