علم دینی
آنچه در این پرونده میخوانید دیدگاه صاحب نظران فرهنگستان علوم اسلامی قم در رابطه ی دین و علم می باشد.
 
 
 
 
کد مطلب: 816
برگزاری جلسات آموزشی گروه فلسفه و روش شناسی اسلامی علوم
مسائل اصلی جهان اسلام در مواجهه با علم مدرن
دکتر هادی بیگی
تاریخ انتشار : دوشنبه ۲۳ اسفند ۱۳۹۵ ساعت ۱۳:۲۲
 
جریان اسلام گرا ، جریانی رو به افول در جهان عرب است زیرا آغاز آن خوب و روند ادامه یافتن آن نادرست بوده است . به جای آنکه به دنبال راه حل های درستی باشند به دنبال بازگشت به اصول قدیم هستند .
 
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی فرهنگستان علوم اسلامی قم، اولین دوره از سلسله جلسات آموزشی ویژه دانش پژوهان جدید الورود گروه فلسفه و روش شناسی اسلامی علوم با عنوان «مسائل اصلی جهان اسلام در مواجهه با علم مدرن» توسط آقای دکتر هادی بیگی، برگزار گردید.


لازم به ذکر است که این جلسات آموزشی شامل دو دوره عمومی و اختصاصی می باشد.

هدف اصلی از سرفصل های اختصاصی، آشنایی بیشتر دانش پژوهان با سرفصل ها و مسأله ها و بعضا نتایج علمی گروه مربوطه است.
در این دوره تلاش می شود، تا دانش پژوهان با پرسش های محوری و اساسی که موجب شده است فرهنگستان علوم اسلامی، پاسخ های متفاوت و خلاف مشهور داشته باشد آشنا شوند. متن حاضر، گزارشی مختصر از دومین کارگاه آموزشی است.



***





جهان عرب به دلیل موقعیت جغرافیایی خاص و گستردگی زیاد و همچنین ارتباطات بین المللی وسیع، با جهان غرب مسیحی ارتباط بیشتری دارد.

بدنه اصلی ارتباط جهان اسلام با جهان مسیحی در شمال آفریقاست که بخش عظیمی از جهان عرب بوده و اولین تماس ما با جهان مسیحی از همین قلمرو عربی بوده است .

اگر بخواهیم سهم برخی از کشورهای جهان عرب را در حوزه مباحث مدرنیته و روشنفکری بیان کنیم باید گفت که سوریه در این میان پیشقدم بوده و از افرادی مانند پطرس بستانی و سلامه موسی می توان به عنوان پیشقراولان مدرنیته عربی نام برد .اگر بخواهیم از کشورهای دیگر نام ببریم می توانیم لبنان را مثال بزنیم.

در شما آفریقا کشور مغرب را می توان در این سه دهه پایانی قرن ۲۰ پیشتاز جهان عرب دانست.در عربستان هم می توان به صورت موردی به افرادی مثل عبدالله الغذامی اشاره کرد.

در یک جمع بندی کلی می توان گفت که در حال حاضر در مجموعه جهان اسلام کشور های مصر ، ترکیه ، ایران و مغرب در این مباحث مقدم اند. مصر تا نیمه قرن ۲۰ برای جهان عرب مرکزیت داشت اما با شکست اعراب از اسرائیل و مسائل دیگر این جایگاه را از دست داده و جای خود را به کشور مغرب داده است.

نکته قابل توجه این که رویکرد کلی جهان عرب نسبت به مدرنیته رویکردی منفی نیست بلکه در برخی موارد مثبت نیز هست.

آنها بیشتر به جای توجه به ساینس و علم و مواجه با آن به دنبال دلالت های ساینس مثل دموکراسی، سکولاریسم، جهانی شدن، حریت و.... هستند .

در راستای نگاه تقریبا مثبت بخش عظیمی از جهان عرب به مدرنیته باید اشاره کرد که ورود اندیشه های تجددخواهانه همه اش هم تاسی به غرب جدید نیست بلکه نباید از جوششهای الهام بخش ادیبان و هنرمندان و شاعران در فتح باب مدرنیته عربی چشم پوشی کرد. تاریخ نشان میدهد ادب و هنر حتی در فضای فکری غرب هم بر فکر و فلسفه پیشگامی داشته است و در جهان عرب هم همین معنا قابل ملاحظه است به این صورت که قبل از این که مدرنیته خود را در محیط های علمی نشان دهد بیشتر در محیط و آثار ادبی خود را نشان داد و احساس شد. در این باره میتوان به آثار محمود درویش و اُدینس و ... اشاره کرد که برخی از اندیشمندان و متفکرین معاصر عرب ملهم از آنها هستند.

تعیین و بیان نوع موضع گیری در برابر پدیده مدرنیته و غرب جدید میتواند چارچوب مفهومی مناسبی را برای تقسیم جریانهای فکری فعال در جهان عرب فراهم آورد و از این جهت به طور کلی میتوان جریانهای زنده در جهان عرب را در سه دسته کلی جای داد:


رویکرد اسلام گرا به مدرنیته

رویکرد اسلام گرا به مدرنیته و دست آوردهای آن نگاه خاصی دارند و این معنا در نظریه پردازیهای اصحاب این جریان قابل رصد است. در صدر این جریان می توان افرادی همچون سید جمال ، خیرالدین تونسی ، عبده ، حسن ترابی، سید قطب ، علال الفاسی، محمد عماره ، طه عبدالرحمن و... را نام برد . عموما چند مولفه اساسی در این رویکرد خودنمایی میکند که میتوان به سه مقوله اساسی اشاره نمود هرچند شاید متفکری خاص هم پیدا بشود که یک یا همه این مولفه ها را به نحو کم رنگتری پذیرفته باشد ای سه مولفه عبارتند از:

۱-قائل به رجحان و تفوق اسلام بر همه عقائد و نظام های اجتماعی و سیاسی اند.
۲-غرب را بد و ناقص می دانند زیرا به لحاظ لائیسیته ای که داشته رو به انحطاط می رود.
۳-در بازیابی خودمان از لحاظ فکری و اجتماعی و سیاسی هیچ احتیاجی به غیر مسلمان نداریم.

به نظر بسیاری از متفکران معاصر عرب جریان اسلام گرا در جهان عرب جریانی رو به افول است زیرا هرچندآغاز آن که همان نسل پیشگامان این جریان بود ستودنی است اما امتداد و استمرار آن بر شیوه صحیحی اتفاق نیفتاد زیرا نسلهای بعدی این جریان به جای آنکه به دنبال راه حل های واقعی و میدانی باشند تمام همت و سعی خود را به پاسداشت گذشته و تطابق با آن مصروف داشتند و لذا از واقعیتها و متغیرهای وضعیت معاصر اسلامی چشم پوشی کردند.

دو طیف در بین متفکران این جریان میتوان رصد کرد که یک طیف ساده و مبتدی به دفاع از اسلام و اصالت می پردازند و بیشتر از ادبیات بومی نیز بهره میبرند و معمولا هم پرورش یافته نهادهای آموزشی جهان اصیل جهان اسلام مانند جامعه الازهر، جامعه القروویین و... هستند که میتوان به عبده، سید قطب، رشید رضا، محمد عماره، الفاسی اشاره کرد. وطیف بعدی طیفی است که پیچیده است و از ادبیات جدید استفاده میکند و معمولا اشخاص آن در یک یا چند رشته از علوم جدید و در کشورهای غربی آموزش دیده اند مانند ابویعرب مرزوقی، عبدالوهاب المسیری و طه عبدالرحمن.

شواهد زیادی نشان میدهد پیچیده ترین شخصیت اسلام گرای عرب معاصر دکتر طه عبدالرحمن است. از باب بررسی شاهد امثل به بخشی از زوایای اندیشه طه عبدالرحمن به عنوان یک شاخص و قله در جریان اسلامی اشاره میکنیم و از اشاره به شخصیتهای دیگر خودداری مینمائیم. طه عبدالرحمن متولد مغرب و اشعری مسلک است و در دو رشته فلسفه تحلیلی و فلسفه زبان متخصص است.

وی به احیای تمدن اسلامی می اندیشد و از سال ۱۹۸۵ در مغرب به صورت جدی در حوزه مباحث مدرنیته فعالیت می کند.
او با غرب به صورت انقلابی وشدید برخورد نمی کند و در مباحث منطقی و روشی انفتاح دارد . در اصل وی رویکرد بومی سازانه دارد و تلاش دارد مباحث را اخذ و بومی کند و به این مساله مهم توجه دارد که زیست بوم معنایی خود را باید در برابر تهاجم افکار دیگران محافظت کرد.

او علم را به دو قسم الهی و بشری تقسیم می کند و علم الهی را قطعی و یقینی و علم بشری را غیر قطعی و غیر یقینی می داند و می گوید علم بشری را یارای ایستادگی در برابر علم الهی نیست . وی در پروژه خود چند مبحث اساسی را مد نظر دارد:

۱-ما جایگزینی برای فلسفه فعلی می خواهیم که این کار با تجدید و تنقیح علم کلام اتفاق می افتد
۲-علم دیگری می خواهیم به نام فقه فلسفه که هم ما را از بند فلسفه غرب و شرق می رهاند و به ما می گوید که در فلسفه چگونه باشیم و دیگر این که فلسفه کاربردی ای می خواهیم تا مسائل روز ما را حل می کند و به مشکلات ما بپردازد . وی در کتاب «الحداثه و المقاومه» که یک فلسفه پردازی درباره حزب الله لبنان است به تحقق بخشی از این فلسفه کاربردی میپردازد و در این باره حزب الله را از پیشقراولان مدرنیته اسلامی می داند. همچنین در کتاب «الحق العربی و الاختلاف الفلسفی» برای مساله فلسطین راه حلهای فلسفی و مبتنی بر این نحوه از فلسه ورزی ارائه میدهد که قابل توجه است.
۳- تحقق مدرنیته اسلامی در جهان عرب را باید بخش دیگری از پروژه فکری طه عبدالرحمن دانست که برای آن هت فلسفی خویش را مبذول می دارد.

او می گوید مدرنیته یک معنای کلی است، یک عناصر تشکیل دهنده ای دارد و یک کاربست های تاریخی که پیاده می شوند و یکی از حالت های پیاده شده آن در غرب اتفاق افتاده است که پیاده شده و کاربست خوبی هم نیست و ناقص است. وی اشاره میکند تنها نیرویی که می تواند کاستی های مدرنیته غربی را بزداید لاجرم از درون خود مدرنیته نیست بلکه آن نیروی اخلاقی اسلام است و این نیروی اخلاقی اسلام است که میتوان مدرنیته غرب را از بحران برهاند ضمن آنکه ما می توانیم مدرنیته را با مسلمات و پیش فرض و داشته های بومی خودمان نیز پیاده کنیم که می شود همان مدرنیته اسلامی.

بعد از بیان اجمالی مولفه های جریان اسلامی و شخصیت طه عبدالرحمن به عنوان یک شاخص ، به طور گذرا به سایر جریانهای اندیشه عرب اشاره میکنیم و یاد آوری مینمائیم که بسط کلام در ویژگیها و مولفه ها و شخصیتهای این جریانها مجالهای جداگانه ای می طلبد.


جریان مدرنیته ی لیبرال عربی

حداثیون یا مدرن های لیبرال عرب ، غرب را درکلیت ان می پذیرند و بیان می دارند که مدرنیته یک کل نیست بلکه یک کلی است و مسیر تاریخ را همین مسیر مدرنیته غرب می دانند. این رویگرد عقلانیت غرب را می پذیرد و نگاه کلی آنها رابه علم و آگاهی قبول دارند . از افراد شاخص در این جریان می توان از عبدالله العروی مغربی نام برد که به عنوان یک متفکر روشن فکر در جهان عرب شهرت زیادی دارد.

جریان مدرنیستهای نقدی (ترکیبی)

این جریان حدود ۴۰ سال است که جریان غالب در جهان عرب می باشد و از افراد شاخص این جریان می توان ارکون،جابری، حنفی، حرب ، خطیبی و... را نام برد.

این جریان حفظ اصالت را مقتضای عقلانیت نمی دانند و سنت و تاریخ اسلامی و بومی را پر از وقایع خوب و بد می دانند و در همان حال غرب را هم قبله آمال خویش نمی دانند بلکه ضمن اذعان به برخی نقاط قوت و رجحانهای ان متوجه نقصها و معایب و بیرحمیهای آن هم هستند. آنان دارای روش نقد دوگانه اند. در اصل آنها هم به سنت خودشان نقد دارند و هم به تجدد غرب و در این بین به راه سومی می اندیشند.


تنظیم: مهدی توانگر
Share/Save/Bookmark