علم دینی
آنچه در این پرونده میخوانید دیدگاه صاحب نظران فرهنگستان علوم اسلامی قم در رابطه ی دین و علم می باشد.
 
 
 
کد مطلب: 635
مقاله حجت الاسلام مصطفی جمالی؛
فرهنگ اربعین محور جهانی سازی
تاریخ انتشار : شنبه ۷ آذر ۱۳۹۴ ساعت ۲۱:۱۵
 
راه پیمائی بزرگ اربعین هر ساله خبر از تحقق بزرگترین حادثه بشری در عصر حاضر می دهد که در آن زیباترین جلوه های حیات بشری تجلی پیدا می کند . شناخت این حادثه عظیم و فرهنگ ناب آن ـ به عنوان حلقات تکمیلی حادثه بزرگ عاشورا ـ در دنیائی که فرهنگ تجدد به دنبال سیطره جهانی می باشد ضرورت دارد چرا که تنها فرهنگی که قدرت مقابله با آن را دارد فرهنگ عاشورا و فرهنگ اربعین می باشد .
 
پایگاه اطلاع رسانی فرهنگستان علوم اسلامی قم/ راه پیمائی بزرگ اربعین هر ساله خبر از تحقق بزرگترین حادثه بشری در عصر حاضر می دهد که در آن زیباترین جلوه های حیات بشری تجلی پیدا می کند . شناخت این حادثه عظیم و فرهنگ ناب آن ـ به عنوان حلقات تکمیلی حادثه بزرگ عاشورا ـ در دنیائی که فرهنگ تجدد به دنبال سیطره جهانی می باشد ضرورت دارد چرا که تنها فرهنگی که قدرت مقابله با آن را دارد فرهنگ عاشورا و فرهنگ اربعین می باشد . لذا لازم است به خوبی به ظرفیتهای ناب این حادثه همچون تغییر سبک زندگی بر مدار اندیشه توحیدی و تحقق بالاترین جلوه های ایثار در واقف گردید و زمینه جهانی سازی معارف ناب اسلامی را در بستر چنین فرهنگی را فراهم آورد.



ـ مقدمه
بر اساس مبانی اعتقادی شیعه ، ائمه معصومین (علیهم السلام) محور خلقت و واسطه فیض الهی و طریق جریان ولایت الهیه و تولی عباد به آن ولایت می باشند. لذا هم دارای ولایت تکوینی و هم ولایت تاریخی و هم ولایت اجتماعی می باشند و فعل ، قول و تقریر آنان مناسک و شریعت جریان ولایت و تولی می باشد که از آن تعبیر به ولایت تشریعی می شود.


در بُعد ولایت تاریخی ، ظرفیت فعل امامان تنها هدایت و سرپرستی جامعه عصر خود نمی باشد و بلکه ظرفیت اصلی فعل امام ،تکامل و سرپرستی کل تاریخ بشری می باشد و البته در سایه ولایت تاریخی ، هدایت جامعه خود را هم متناسب با بلوغ اجتماعی آنان به انجام می رساند.


نکته مهم دیگری که باید بدان توجه نمود اینست که در ولایت تاریخی امامان معصوم و تحلیل جریان حرکت تکاملی تاریخ می بایست افعال تمامی امامان را متقوم به همدیگر تحلیل کرد اما با اینهمه برخی از حوداث تاریخ عصر حضور همانند بعثت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) و حادثه عاشورا نقش اساسی در تکامل جامعه بشری دارند . حادثه عاشورا از عظیم ترین ، عمیقترین و پیچیده ترین حادثه جامعه بشری است که در سایه سار آن نه تنها جوامع انسانی از ابتدا تا انتهای تاریخ بشری بلکه تمامی مُلک و ملکوت عالم از آن بهره مند شده اند. لذا جهت تحلیل نقش این حادثه و ابعاد مهم آن همچون واقعه اربعین در هدایت بشری نیازمند تفقه ای جامع و کامل می باشیم که متاسفانه با حفظ احترام به تمامی پژوهش های صورت گرفته پیرامون این حادثه ، هنوز صورت نگرفته است ، مخصوصاً با توجه این مقطع از تاریخ که جامعه شیعی در آن قرار گرفته است . مقطعی که آرزوی دیرینه شیعه ، یعنی تشکیل حکومت اسلامی محقق شده است و در مقابل آن ، جامعه کفر با تحقق پیچیده ترین تمدن بشری مبتنی بر مبانی و اهداف مادی خود در پی حذف حکومت اسلامی می باشد.


لذا لازم است توجه تام و تمام به ظرفیت های این حادثه و ابعاد مهم آن همچون فرهنگ اربعین داشت مخصوصاً ظرفیت های تمدن ساز آن در سطح جهانی که نیاز ضروری امروز ما می باشد چرا که درگیری امروز ما با دنیای کفر درگیری بر سر مدیریت جهانی سازی است که این در گیری در غالب درگیری تام و تمام تمدنی رخ نمایان کرده است و راهی جز این نداریم که در مقابله با هژمونی تمدن غرب ، اسلام تمدنی را به بشر تشنه امروز عرضه کنیم .


با این رویکرد در این مقاله تنها توجهی مختصر به نقش فرهنگ اربعین و ظرفیت جهانی سازی آن در راستای ساخت تمدن اسلامی خواهیم داشت . در ابتدا نگاهی اجمالی به جهانی سازی و فرهنگ حاکم بر آن و سپس به بررسی مولفه های جهانی ساز حادثه عظیم اربعین خواهیم داشت . البته قبل از آن فرهنگ اربعین در سایه حادثه عاشورا تحلیل می گردد چرا که به نظر نگارنده فرهنگ اربعین ادامه فرهنگ عاشورا و از حلقات تکمیلی آن می باشد. سپس به تحلیل ظرفیت های جهانی فرهنگ اربعین در امروز خود می پردازیم و در آخر راهبردهای اجمالی در تکامل حرکت عظیم مردمی در پاسداشت از فرهنگ اربعین ارائه خواهد شد.


۱ـ جهاني ‏سازي
جهاني شدن، جهان گستري، جهاني ‏سازي و.... همه ترجمان يك وضعيت است كه در دوران جنگ سرد در فرايند توسعه مدرنيته در عصر حاضر در حال شكل‏گيري مي‏باشد. اين پديده عمدتا با توسعه كمّي و كيفي علوم، ساختارها و محصولات اجتماعي در ابعاد سياسي، فرهنگي و اقتصادي حاصل مي‏گردد. پيدايش اين فرايند هرچند گريزناپذير است، اما نكته مهم و قابل دقت در اين است كه تغييرات و تكامل آن همچون ديگر پديده‏هاي اجتماعي قابل مديريت است و متناسب با اهداف و جريان‏هاي مختلف تأثيرگذار جهاني به سمت و سويي خاص و مالاً ماهيت و سازوكار خاصي پيدا مي‏كند ، یعنی فرایند جهانی شدن به دنبال حاکمیت فرهنگی خاص در جهان امروز می باشد.


«مانوئل كاستلز جهاني شدن را نوعي جامعه شبكه‏اي مي‏داند كه در ادامه حركت نظام سرمايه‏داري پهنه اقتصادي جامعه و فرهنگ را در بر مي‏گيرد. وي معتقد است كه در عصر جهاني شدن، زمان و مكان، داراي معاني جديد و متفاوت از معاني پيشين خود مي‏باشند. انتقال آني اطلاعات، داده‏ها، سرمايه‏ها و اركان ارتباط همزمان ميان افراد در نقاط مختلف، عملاً فواصل زماني را از ميان برداشته و نظم طبيعي دوران قديم و يا چارچوب‏هاي مكانيكي جهان صنعتي را به كلي دگرگون ساخته است. مكان نيز به نوبه خود با مفهوم دسترسي يا عدم دسترسي به اطلاعات و ابزار انتقال و پردازش ارتباط پيدا كرده و به اين اعتبار حضور در مكان معناي تازه‏اي به خود گرفته است كه مي‏تواند تعيين كننده ارتباط و اتصال شخص به جامعه شبكه‏اي و يا طرد و حذف او از اين مكان فراگير و در عين حال انحصاري به شمار آيد».( كاستلز ، ۱۳۸۹ ،ص۱۸)


البرو جهاني شدن را بدين گونه توصيف مي‏كند: «در دوران جديد امر جهاني شدن جايگزين امر مهم ملي شده مي‏شود. جهاني شدن گوياي فرايندي است كه نوع ارتباط جديد افراد انساني را با جهان شكل مي‏دهد. اگر در گذشته افراد انساني بيشتر در ارتباط با ملت و مليت خاص هويت مي‏گرفتند، اكنون فرايندي در جهان است كه جهت آن را هويت جهاني ساخته است.» (رابرتسون ،۱۹۹۶، ص۳۱۱)


«كوردون لاكسر جهاني شدن را در قالب بين‏المللي شدن توليد، هماهنگ شدن سليقه‏ها و معيارها تحرك بسيار فزاينده سرمايه، آزادسازي، رفع محدوديت، خصوصي‏سازي، فناوري‏هاي نوين اطلاعاتي و روندهايي به سوي يك فرهنك جهاني و زوال دولت ـ ملت، تعبير كرده است».(ايراسنكر ، ۱۳۸۱، ص۲۷)


«جيمز متيلمن نيز به همين شكل جهاني شدن را سازماندهي مجدد محدوده توليد، نفوذ متقابل صنايع از طريق مرزها، گسترش بازارهاي مالي، توزيع كالاهاي مصرفي مشابه، جابه جايي وسيع جمعيت و برخوردهاي ناشي از آن براي جوامع مهاجر و ساكن و مزيت در حال ظهور مردم سالاري در سطح جهان توصيف كرده، نتيجه مي‏گيرد كه مفهوم جهاني شدن به سطوح چندين جانبه تحليل اقتصادي، سياسي، فرهنگي و عقيدتي را به يكديگر مرتبط مي‏سازد».(همان )


البرو در جايي ديگر جهاني شدن را اين‏گونه تعريف مي‏كند:
«جهاني ساختن يا جهاني شدن»

الف) در نمونه ‏هاي فردي؛
۱. با اشاعه فعال اعمال، ارزش‏ها، فناوري و ديگر دستاوردهاي انساني در سرتاسرجهان.
۲. هنگامي كه اعمال جهاني و نظاير آن، تأثير روزافزوني بر زندگاني مردم مي‏گذارد.
۳. هنگامي كه جهان به صورت يك كانون، با مقدمه‏ اي در حال شكل‏ دهي براي فعاليت‏هاي انساني مورد استفاده قرار مي‏گيرد.
۴. در تحول فرايندهاي قرين با تعامل نمونه‏ هاي مذكور.

ب) به صورت كليت نمونه‏ ها؛
۱. به صورت انتزاعي در نظر گرفتن نمونه‏ ها.
۲. يك فرايند جهاني ساختن يا جهاني شدن در هر يك يا همه موارد.
۳. دگرگوني تاريخي يا مجموعه اشكال خاص و نمونه‏ ها».( البرو ، ۱۳۸۰ ،ص ۱۰۶)
دكتر ايران زاده معتقد است: «جهاني شدن در مفهوم عام آن عبارت است از ادغام شدن بازارهاي جهاني در زمينه‏ هاي تجارت، سرمايه‏ گذاري مستقيم، جابه‏ جايي و انتقال سرمايه، نيروي كار و فرهنگ در چارچوب سرمايه‏ داري و آزادي بازار و نهايتا سر فرو آوردن جهان در برابر قدرت‏هاي جهاني بازار كه منجر به شكافته شدن مرزهاي ملي و كاسته شدن از حاكميت دولت خواهد شد.»( ايران‏زاده ، ۱۳۸۰،ص۲۵)


از مجموعه تعاريف فوق نتايج زير به دست مي‏آيد:
۱. جهاني شدن امري مسلّم و حتمي‏ الوقوع فرض مي‏گردد كه در روند تاريخي جامعه بشري تحقق پيدا كرده است.
۲. جهاني شدن به مثابه يك كلّ و سيستم هماهنگ در تمامي ابعاد سياسي، فرهنگي و اقتصادي مي‏باشد.
۳. اين فرايند جهاني شدن، قابل مديريت است و لذا در بعضي از تعاريف به جهاني‏سازي تعبير شده است.


جهاني سازي به مثابه يك كل
درباره جهاني‏ سازي و ابعاد مختلف آن آمار و روي‏كردهاي متفاوتي مطرح مي‏باشد كه بهترين و كامل‏ترين آنها روي‏كرد سيتسمي به جهاني سازي است. در اين روي‏كرد، جهاني‏ سازي در تمامي ابعاد حيات بشري، اعم از روابط فردي و اجتماعي (سياسي، فرهنگي، اقتصادي) با محوريت اقتصاد در حال تحقق مي‏باشد.


«جهاني شدن را مي‏توان به صورت تشديد روابط در سراسر جهان تعريف كرد كه در آن جوامع دور از هم به گونه‏اي به يكديگر وابسته مي‏شوند كه حوادث محلي از روي‏دادها تأثير مي‏پذيرند كه در مناطق دور دست شكل مي‏گيرند و بر آنها تأثير مي‏گذارند. در اين صورت جهاني شدن يك فرايند چند عليتي و چند لايه و پر از احتمال، عدم قطعيت، پايداري و ناپايداري است. جهاني شدن شامل وابستگي قاعده‏مند تمامي روابط اجتماعي موجود بر روي كره زمين است. در يك بافت جهاني شده، هيچ رابطه خاص با مجموعه از روابط نمي‏تواند به صورت منزوي يا مجزا وجود داشته باشد. هر رشته از اين روابط با رشته ديگري از روابط پيوند دارد و به طور منظم تحت تأثير آن قرار مي‏گيرد. اين تأثير به صورت زنجيره‏اي عليتي، يك طرفه نبوده، بلكه تعاملات مشترك به صورت عليت‏هاي دو جانبه و يا چند جانبه را شامل مي‏شود.» (سوئزي ، ۱۳۸۳،ص۸۹)


بنابراين جهاني سازي به مثابه يك كلّ و سيستم ارگانيك داراي ابعاد گسترده سياسي، فرهنگي، اقتصادي مي‏باشد كه در هر سه جنبه ايجاد تعاريف جهاني، مقررات و قوانين جهاني و سازمان‏هاي جهاني لازم مي‏باشد.


در بُعد جهاني سازي اقتصادي، از طريق سازمان تجارت جهاني، بانك‏هاي جهاني، شركت‏هاي چند مليتي، پيدايش بازار مشترك اروپا، و... تمامي ساختارهاي اقتصادي مناطق جهان تا سرحدات دور افتاده‏ ترين كشورها، عميقا زير و رو شده است. همه مردمان توسط كاركرد بازار جهاني تحت تأثير قرار گرفته‏اند و در تقسيم كار بين‏ المللي شركت مي‏كنند.


«اروپا با زير و روشدن سازمان‏هاي سنتي مؤلد و مصرف بر اثر درخواست‏هاي بازار، قوانين رقابت، خشونت عريان و ايجاد زيرساخت‏هاي ارتباطات تنها يك بازار جهاني ايجاد كرده است كه وحشي‏ترين جوامع را در دستگاهي واحد ادغام مي‏كند. از اين پس ساختارهاي جديد فقط بر اثر ركود و سازوكارهاي بازار «خود به خود» بازتوليد مي‏شوند و بازيگران را در سرنوشتي تقريبا غير قابل شكست احاطه مي‏كنند. از آن هنگام تغييرات، تغييراتی هستند كه «ماشين» تحميل مي‏كند».( لاتوش ،۱۳۷۹، ص۴۲)
در بُعد جهاني سازي سياسي، جهاني سازي از طريق ترويج و حاكميت نظام سياسي ليبرال دمكراسي به عنوان موفق‏ترين الگو در اداره سياسي كشورها صورت مي‏گيرد. در اين زمينه فوكوياما بيان مي‏دارد: «انديشه ليبرال مي‏رود تا در پهنه كره زمين از نظر رواني به طور واقعي تحقق يابد. در ميدان ايدئولوژي و نبرد انديشه‏ها ليبراليسم پيروز گرديد و هيچ رقيب و هماوردي در برابر خود ندارد.» ( سليمي ، ۱۳۸۳،ص۱۲۹)


اين حاكميت جهاني در بُعد سياست از طريق سازمان‏هاي بين‏المللي و تحت عناوين مختلف از جمله احقاق حقوق بشر اعمال مي‏گردد: «شايد بتوان در گام نخست براي تعيين چارچوبي كه تمامي ارزش‏هاي دمكراتيك جهاني را در بر مي‏گيرد، اعلاميه حقوق بشر سازمان ملل متحد را مورد توجه قرار داد. اعلاميه‏اي كه مبناي تقريبا ارزشمندي را براي بحث‏هاي آزاد و اتفاق نظرهاي رو به گسترش در خصوص اصول معتبر و جهاني يك حكومت شايسته پايه‏ گذاري نموده است.» (ماتين، مايك ،۱۳۸۱،ص۱۴۴)


جهاني‏ سازي در بُعد فرهنگي هم هماهنگ با ابعاد ديگر به معناي هماهنگي خُرده‏ فرهنگ‏هاي متفاوت در جوامع مختلف با فرهنگ دنياي مدرن مي‏باشد. تغيير نگرش‏ها و بينش‏ها، آموزش‏هاي هماهنگ، تحقيقات كاربردي خاص، حاكميت ارزش‏هاي اخلاقي، تحميل الگوي توليد، توزيع، مصرف و.... همه و همه از طريق سازمان‏هاي بين‏المللي نشان از ايجاد فرهنگي جهان مي‏باشد.


«جريان‏هاي فرهنگي به يك معنا از كشورهاي مركز صادر شده و به جهان نفوذ مي‏كنند. تصاوير، كلمات، ارزش‏هاي اخلاقي، ضوابط قضايي، قوانين سياسي و ملاك‏هاي صلاحيت از واحدهاي آفريننده به سوي جهان سوم از طريق رسانه‏ ها (روزنامه ‏ها، راديوها، تلويزيون‏ها، فيلم‏ها، كتاب‏ها، ديسك‏ها، ويدئوها) سرازير مي‏شوند، توليد اصلي جهاني «نشانه‏ ها» در شمال يا در آزمايشگاه‏هاي تحت نظارت او متمركز است، يا بر اساس هنجارها و شيوه‏ هايش ساخته مي‏شود.» ( لاتوش ،۱۳۷۹،ص۴۳)


البته اين جهاني سازي فرهنگي، در واقع اشاعه نهادها، رويه‏ها ، سبک زندگی و سنن فرهنگ آمريكايي در سرتاسر پهنه گيتي است كه هم اكنون توسط ابزار نظامي در پي تحقق آن مي‏باشند و بر اين نوع جنگ، عنوان جنگي عادلانه مي‏نهند.


۲ـ اربعین و عاشورا
برای مبارزه با فرهنگ جهانی دنیای مدرن راهی جز این نیست که فرهنگ اسلام ناب در مقیاس جهانی عرضه و اقامه گردد و از تمام ظرفیت های فرهنگ اسلامی در این راستا استفاده گردد . از مهمترین ظرفیت های فرهنگ اسلامی حادثه بزرگ عاشورا است . حادثه عاشورا پس از حادثه رسالت نبي خاتم (ص) بزرگترين حادثه تاريخ بشري است كه نه تنها عالم دنيا بلكه تمامي عوالم هستي را تحت الشعاع خود قرار داده است و همة بهره‌مند از اين حادثه گرديده¬اند. بررسي تمام ابعاد و لايه هاي باطني اين بزرگترين بلاء و ابتلاء تاريخي بشر و تأثير آن بر سلوك و تكامل تمامي عوالم واز جمله عالم دنيا براي انسان غير معصوم(ع) جز از طريق پيوند و توسل به جريان ولايت ائمه نور ـ كه همانا جريان ولايت الهيه است ـ و كلام نوراني آنان امكان‌پذير نمي‏باشد و لذا تحقق فقاهتي كارآمد در اين حوزه ضرورتي اجتناب ناپذير است. اما آنچه اين حادثه را از ديگر حوادث متمايز كرده است، ماهيت اين حادثه و نوع سلوكي است كه از طريق پيوند با همه عوالم با آن حاصل مي‏شود. عاشورا ضيافت بزرگترين بلاء الهي است كه در اثر پيوند با اين مصيبت عظمي است كه تهذيب كل عالم و تاريخ بشري صورت گرفته است.


به دیگر سخن عاشورا بزرگترين صحنه درگيري جبهه حق و باطل است، تمامي مكارم اخلاقي در مقابل تمامي مكايد شيطاني روبروي هم صف¬آرايي كرده‌اند، در دوره غربت اسلام و در شرايطي كه جبهه باطل احساس پيروزي مي‏كرد و در كنار سر بريدة سيد الشهداء(ع) ندا برمي‌داشت: «لعبت هاشم بالمُلك فلا خبر جاء و لا وحيّ نزل» انسان غريب و مظلوم كار را تمام كرد و تاريخ بشري را نجات داد. در جريان كربلا جبهه باطل با نقشه‌اي عظيم آمده بود تا به اسلام تاريخي و خط همه انبياءالهي از آدم تا خاتم (ص) تير خلاص بزند، ولي نبي اكرم(ص) براي چنين روزي سيد الشهداء(ع) را تربيت كرده بودند و با تحقق عظيم‌ترين مصيبت عالم، تمامي تلاش جبهه باطل و مكايد شيطان نه تنها براي آن مقطع از تاريخ بلكه براي تمامی تاريخ،نقش برآب شد و به تعبير امام راحل (ره) عاشورا اسلام را بيمه كرد.


حادثة بي‌نظير عاشورا كه به حسب ظاهر حادثه كوچكي مي‌نمايد، در واقع حادثه بزرگي است كه به لحاظ وسعت، همه تاريخ خلقت را فرا گرفته است؛ از قبل از خلقت عالم دنيا، عهد و ميثاق آن گرفته شده است و تا قيامت و پس از آن نيز ادامه دارد. به لحاظ جغرافيايي و مكاني نيز بر خلاف ظواهر آن كه در کنار شريعه فرات و در کمتر از يک روز به پايان رسيده است جنگي است به وسعت جغرافياي همه عوالم. اين تفاوت نگاه معصومين (ع) با بقيه نگاه‌ها است.


به ديگر سخن انديشمندان در تحليل اين غوغاي بزرگ گاه از مرگ معاويه شروع مي‌كنند و گاهي نيز به قبل‌تر از آن و در حدود رحلت وجود مقدس رسول الله(ص) باز مي‌گردند. منطقه تأثير اين حادثه را نيز به كوفه و دنياي اسلام تفسير مي‌كنند. در حالي که بر اساس نگاه معارف اهل‌بيت(ع) محدوده اين حادثه به وسعت همه تاريخ و همه عوالم است. (وَ اَعْظَمَ رَزِیَّتَها فِی الاِسْلامِ وَ فی جَمیعِ السَّمواتِ وَ الاْرْضِ) ( شیخ عباس قمی ، مفاتیح الجنان ، زیارت عاشورا)


پس هر گفتگويي در باب اين حادثه و حلقات تکمیلی آن متوقف بر درك عظمت اين حادثه است؛ حادثه‌اي كه محور او آن وجود مقدسي است که معارفي همچون زيارت جامعه كبيره تنها بخشي از اوصاف آن وجود مقدس است.


اما اينكه چگونه عاشورا توانست در طول تاريخ، حادثه‏ساز شود و موجب تقويت مدام جبهه حق و تضعيف جبهه باطل شود؟ سر اين مطلب در درايت و بصيرت بالاي نبي اكرم(ص) و سيد الشهدا(ع) است كه با شكل دهي بزرگترين بلاء و ابتلاء، بزرگترين مصيبت و حادثه جانسوز، عاطفه جامعه شيعه را هدف قرار داده و حرارتي در آن جامعه (و حتي تمامي انسانهاي آزاده) ايجاد كردند كه با اين حرارت دائمي عاطفه وتمايلات جامعه شيعه مدام در غليان و جوشش است. «ان للحسين حراره في قلوب لا تبرد ابدا» (نوری،۱۴۰۸ق، ج۱۰، ص ۳۱۸) در توضيح اين مطلب بايد توجه داشت كه ساختِ هر تمدني وحكومتي و ادامه حيات آن بر پايه سه عنصر اساسي «نظام تمايلات و گرايشها، نظام بينش‌ها و دانش‌ها و نظام محصولات و صنايع» است كه تغيير تمايلات و گرايش ها سهم تأثير اساسي در شكل‌دهي يك تمدن و حكومت را دارد. شكل‏گيري تجدد و تمدن مادي امروز مغرب زمين بر پايه تغيير تمايلات انسانهاي آن ديار صورت گرفته است و باتوسعه تمايلات مادي و با هدف حرص به دنيا و توسعه تمتَّعِ متنوّع ومتلَّون از بهره‌هاي دنيوي، حركت آغاز مي‏شود و تمامي علوم و دانش‌ها و توليد محصولات وتكنولوژي و صنعت در اين راستا توليد مي‏گردند.


بنابراین عاشورا مرحله‌اي از اقامه كلمه توحيد و بناي بيت نبوّت و تمدن تاريخي اسلام است، پس بايد آن را در ارتباط با بقيه اركان توحيد تفسير نمود در اين صورت مي‌توان دريافت كه چرا اين واقعه و با اين كيفيت اتفاق افتاده است و چرا اربعین حلقه تکمیلی این حادثه عظیم است ؟

اربعین ، گریه های مستمر امام سجاد (ع) و اقامه عزاداری بر سید الشهدا (ع) مهمترین حلقه تکمیلی قیام عاشورا است که فهم این فعل عظیم امام سجاد (ع) در پیوند با فعل سید الشهدا (ع) قابلیت تفسیر می یابد. به دیگر سخن تمامی این حوادث و حتی بالاتر تمامی افعال امامان معصوم را می بایست در یک نقشه جامع برای تکامل بشریت با در کنار هم و مکمل هم مطالعه کرد و به تعبیر مقام معظم رهبری ما با یک انسان ۲۵۰ ساله مواجهه می باشیم که افق فعل او تکامل همه عوالم و از جمله تکامل تاریخی بشر است . لذا در این افعال و حوداث ، عقل و عشق پیوند ناگسستنی دارند و این تحلیل بسیار ناقص است که اربعین را جدای از عاشورا در نظر بگیریم و یکی را محصول عشق و فنا و دیگری را محصول عقل و بقا بدانیم. (حجاریان ، ۱۳۹۳)


با این توجه این اجتماع قلوبی که در راه پیمائی بزرگ اربعین در هر ساله رخ می دهد یقیناً گوشه ای از طرح بزرگ عاشورا است که بناست زمینه ظهور را فراهم آورد و تماماً با تصرف و امداد ولی خدا همراه می باشد. اینکه در حدیث آمده ، هنگامي که علي بن الحسين عليه السلام چشمش بر بدنهاي بي سر آنان افتاد و در بين آنان جگر گوشه حضرت زهرا عليهاالسلام را به گونه اي ديد که از عمق فاجعه آسمانها شکافته و زمين از هم گسيخته و کوه ها فرومي ريخت، بر آن حضرت خيلي دشوار آمده ناراحتيش فزوني يافت، آثار اين حالات در چهره اش نمايان شد زينب عليهاالسلام بر اين حالت ترسيده شروع به دلداري و تسلاي آن حضرت نمود با اينکه صبر خود حضرت به پايه اي بود که کوه ها همتاي صبر و بردباريش نبودند، از جمله مطالبي که به آن حضرت گفت اين عبارات بود:


«اي يادگار جد و پدر و برادرم! به خدا سوگند آنچه که پيش آمده، تعهدي بوده که خداوند از جد و پدرت گرفته و خداوند متعال از مردماني ميثاق و عهد گرفته است که فراعنه اين زمين آنان را نمي شناسند ولي آنان در بين ساکنان آسمانها معروفند، آنان اين پيکرهاي پاره پاره و اين بدنهاي به خون آغشته را جمع آوري و دفن خواهند کرد و در اين سرزمين براي پدرت که سالار شهيدان است، پرچمي خواهند افراشت که در گستره زمان و گذشت شب و روز آثارش محو نشده و فرسوده نخواهد گشت. پيشوايان کفر و رهبران گمراهي در محور نابودي اش خواهند کوشيد و جز ترقي و رشد و اعتلا براي آن علم و پرچم اثري نخواهد داشت.»( عبدالرزاق مقرم ، ۱۳۸۷،ص۳۹۶)


بر این اساس در مواجهه با این حادثه بزرگ ، می بایست به عمق آن و تبار آن و نقش آن در تحقق آرمان شهر بشری در عصر ظهور آخرین حجت الهی ، توجه تام داشت و بر اساس این نگاه به تبیین ظرفیت های بالای آن در مسیر جهانی سازی فرهنگ ناب اسلامی پرداخت.


۳ـ فرهنگ اربعین و ظرفیت جهانی آن
اگر چه در سیره اهل بیت (ع) پیاده روری خاص اربعین وارد نشده است ولی تاکید بسیاری بر روی زیارت با پای پیاده شده است. (۱) البته در روایت از امام عسکری(ع) وارد شده که زیارت اربعین نشانه مومن است .(۲) با اینهمه در فرهنگ دیرینه شیعه و متشرعین ، زیارت با پای پیاده در اربعین با الگو گیری از بازگشت کاروان اسراء در روز اربعین خود تبدیل به حادثه ای بزرگ در دنیای امروز گشته است که نه تنها تثبیت هویت شیعه‌ بلکه تصویری زیبا از اسلام و مسلمین در دنیای امروز است .


به نظر نگارنده راهپیمائی عظیم اربعین و بروز جلوه های ناب ایمانی و انسانی در آن ، به خوبی ظرفیت آن را دارد که بشر خسته شده از ایسم ها و نابسامانی های دنیای مدرن و ماشینی امروز را با فرهنگی ناب آشنا کند و زمینه جهانی سازی را بر مدار این فرهنگ فراهم آورد . دلیل داشتن چنین ظرفیتی در زیارت وارث سیدالشهدا آمده است که « اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا وارِثَ آدَمَ صِفوَةِ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا وارِثَ نُوحٍ نَبِىِّ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا وارِثَ اِبْراهیمَ خَلیلِ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا وارِثَ مُوسى كَلیمِ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا وارِثَ عیسى رُوحِ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا وارِثَ مُحَمَّدٍ حَبیبِ اللَّهِ اَلسَّلام » ( شیخ عباس قمی ، مفاتیح الجنان ، زیارت وارث) حسین و حادثه عاشورا و اربعین حسینی تنها متعلق به امت پیامبر نیست بلکه متعلق به همه امتها می باشد . حسین خون خدا است و این خون ظرفیت جریان در کالبد تمامی امم را دارد. اینکه می بینیم در راهپیمائی اربعین از مسیحیان گرفته تا معتقدین به ادیان و اقوام مختلف حضور دارند همه نماینگر این ظرفیت بالای فرهنگ عاشورا می باشد.


مهمترین و محوری ترین جلوه این حادثه عظیم ، ترسیمی زیبا ولو در مقیاسی کوچک و زمان مند از مدینه فاضله ای است که تمامی انبیاء و ائمه (علیهم السلام) به دنبال تحقق آن بوده اند و قرار است در عصر ظهور آخرین منجی محقق شود . یکی از ویژگی‌های ممتاز عصر ظهور، پذیرش ولایت از سوی انسان‌هاست؛ یعنی جامعه بشری به حدی از رشد می‌رسد که می‌تواند ولایت حقه را بپذیرد. دیگر این گونه نیست که تنها جمعی از انسان‌ها به صورت جزیره‌ای دورافتاده از هم، ولایت معصوم را بپذیرند؛ بلکه جامعه‌ای متحد و یکپارچه حول محور ولی خدا شکل می‌گیرد و همگان روابط‌شان را بر محور این تولّی تنظیم می‌کنند. یعنی همه دوستی‌ها و دشمنی‌ها و روابط اجتماعی این جامعه عین تولی به ولایت حقّه و تبرّی از اولیای طاغوت است. در اربعین انسان شاهد بروز بالاترین جلوه های محبت و تبری از ستمگران و مستکبران تاریخ است. گذشته از این روح فرهنگ اربعین ، در روایات ما بسیار پیرامون ویژگی های آرمان شهر دینی در عصر ظهور آخرین حجت خدا سخن به میان آمده است که در اینجا به برخی از این ویژگی ها اشاره می گردد. همین ویژگی ها به خوبی می تواند ظرفیتی عظیم در جهان امروز ایجاد کند و هژمونی ایجاد شده توسط تجدد و آرمان شهر مادی امروز را از بین ببرد و در ظالمات دنیای امروز نوری برای رفتن ایجاد کند.


الف ) توحید
مهمترین جلوه آرمان شهر تمام انبیاء و جامعه آخر الزمانی ، تحقق توحید در عمیق ترین لایه خود یعنی توحید عملی می باشد. مهمترین جلوه حرکت عظیم اربعین ، بروز توحید عملی در بالاترین شکل آن یعنی توحید عملی در مقیاس اجتماعی و تمدنی می باشد. تبیین این معنا نیازمند توجه به سه نکته زیرمی باشد.


الف )توحید عملی یعنی تولی تام به حضرت حق در تمامی شئون حیات انسانی و به عبارت دیگر «توحید عملی یا توحید در عبادت یعنی تنها خدا را مطاع و قبله روح و جهت حرکت و ایده آل قرار دادن، و طرد هر مطاع و جهت و قبله و ایده آل دیگر، یعنی برای خدا خم شدن و راست شدن، برای خدا قیام کردن، برای خدا خدمت کردن، برای خدا زیستن، برای خدا مردن، آنچنانکه ابراهیم گفت: وجهت وجهی للذی فطر السموات و الارض حنیفا و ما انا من المشرکین... (انعام/۷۹.) ان صلوتی و نسکی و محیای و مماتی لله رب العالمین لا شریک له و بذلک امرت و انا اول المسلمین (انعام/۱۶۲ و ۱۶۳)
« روی دل و چهره قلب خود را حقگرایانه به سوی حقیقتی کردم که ابداع کننده همه جهان علوی و سفلی است، هرگز جزء مشرکان نیستم...همانا نمازم، عبادتم، زیستنم و مردنم برای خداوند، پروردگار جهانهاست.او را شریکی نیست.به این فرمان داده شده ام و من اولین تسلیم شدگان به حق هستم.»


این توحید ابراهیمی، توحید عملی اوست.کلمه طیبه «لا اله الا الله » بیش از هر چیزی ناظر بر توحید عملی است، یعنی جز خدا شایسته پرستش نیست. ( مطهری ، ۱۳۸۰، ج۲، ص۱۰۶)

ب ) مبتنی بر اندیشه ناب شیعی ، تحقق چنین مقامی از توحید در حیات انسانی جز از طریق تولی تام به انوار طیّبه ( علیهم السلام ) امکان پذیر نمی باشد و لذا امام طریق توحید است .
کَلِمَةُ لا إلهَ إلّا اللّهُ حِصنی فَمَن دَخَلَ حِصنی اَمِنَ مِن عَذابی بِشُروطِها وَ أنَا مِن شُروطِها.
کلام «لا إلهَ إلّا اللّهُ یعنی هیچ معبودی بجز الله نیست» دژ و حصار من (خدا) است پس هر کس به دژ و حصار من داخل شود از عذاب من امنیت خواهد یافت، و این شروطی دارد و من (علی بن موسی الرّضا) یکی از آن شرط‌ها هستم. ( شیخ صدوق ، ۱۳۹۸ق ، ص ۵۶)

ج) راه اتصال به امام و پیمودن طریق توحید با محبت به امام آغاز می شود و اصلاً محبت چيزي نيست جز حضور محبوب در وجود محب. به عبارت دیگر اگر كسي خداي متعال را دوست بدارد شعاعي از رحمت او در وجود فرد بوجود آمده که خدا را دوست مي دارد. همچنین اگر مؤمني رسول گرامي اسلام و اهل بيت را دوست بدارد اين محبت چيزي نيست جز يك شعاعي از وجود امام در وجود اين محب و مأموم. در حدیث آمده است : «المرء مع من احب»( مجلسی ،بیتا ،ج۶۶،ص۲۴۷) آدمي با آن كسي است كه او را دوست بدارد، زیرا اصولاً محبت چيزي جز حضور آن محبوب نيست و در واقع شعاعي از او در وجود انسان است .


در روايتی از ابوخالد كابلي در کافی حضرت فرمودند ائمه «نورالله» هستند و «هم والله ينورون قلوب المومنين» امام قلب مومن را نوراني مي كند، به طوري كه «لَنُورُ الْإِمَامِ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ أَنْوَرُ مِنَ الشَّمْسِ الْمُضِيئَةِ بِالنَّهَار» یعنی نور امام در قلوب مؤمنين روشنتر از خورشيد در روز روشن در وسط روز است. سپس حضرت این جمله را بیان می فرمایند که «والله یا اباخالد لا يحبنا عبد و يتولانا حتی یطهر الله قلبه ولا یطهر الله قلب عبد حتى یسلم لنا ». یعنی اگر كسي مؤمن شد، انوار ولايت و محبت ما در وجود او مثل خورشيد در وسط روز ظاهر مي شود و ما قلبش را روشن مي كنيم و اين همان محبت و ولايت است. ( کلینی ، ۱۳۶۳، ج۱، ص۱۹۴) محبت امام در قلب مؤمن، تجلي نور امام است. امام با شعاع نور خود قلب مومن را روشن مي كند و همین محبت و ايمان مي شود.


بنابراین محبت به امام تنها مسیر رسیدن به محبت خدا و مقام توحید است . بااین نگاه به خوبی به بالاترین ظرفیت راه پیمائی اربعین واقف می شویم چرا که این حادثه ، تحقق بلاترین جلوه محبت و بالطبع جلوه توحید است. ، توحید در همدلی ، همفکری و همکاری . جمع شدن انسانها بر مدار حبُ الحسین « حب الحسین یجمعنا» شعاری که در تمام مسیر دیده می شد و خبر از امکان تحقق جامعه ای جدید در دنیای امروز است یا شعار زیبای دیگری همچون « عشیرة الحسین فوق العشیره» خط بطلانی است بر روحیه ناسیونالیسمی و قومیت گرائی دنیای امروز که مانع بزرگ جهانی سازی بر مدار ایمان است . این فرهنگ قرانی که « ان اکرمکم عندالله اتقاکم » (حجرات/ ۱۳ ) روح اربعین است و در اربعین رنگها رنگ می بازند و انسانها با هر رنگ و نژادی در کنار هم به یک هدف واحد و بر مدار یک عشق واحد حرکت می کنند.


ب) بلوغ عاطفه ها
تمايلات، عاطفه‏ها و احساسات، از مهمترين اركان يك جامعه و تمدن بشري است كه در حيات اجتماعي خود بدان پاي بند و تعلق دارد. هر جامعه اي متناسب با حس زيباشناسي خود به موضوعات و مسائلي گاه علاقه روحي و ميل و كشش دروني پيدا مي‏كند و گاه از موضوع و مطالب ديگري متنفر و گريز دارد، كه همين تمايلات با تعامل با انديشه‏ها است كه مبدا ابراز رفتارها و موضع گيري مي‏گردد.


بنابراين مي‏توان تمايلات اجتماعي را خاستگاه شكل‏گيري تمدن برشمرد و اين ادعا با مطالعه تاريخي به خوبي قابل اثبات است چرا كه نقطه عزيمت هر شكل تمدني به شكل ديگري، تغيير در تمايلات، عاطف‏ها و زيباشناسي اجتماعي مي‏باشد و به تعبير ماكس وبر اين اخلاق اجتماعي است كه پايه شكل‏ گيري يك تمدن مي‏گردد. (ماكس وبر، ۱۳۷۴، ص۶۲)


بر اين اساس مي‏بينيم كه غرب مدرن هم ابتدا با تغيير تمايلات و حس زيباشناسي مردمان آن ديار آغاز مي‏گردد. ويل دورانت، «پترارك» و «بوكاچيو» شاعر و نويسنده ايتاليايي قرن چهاردهم را نخستين انسانهاي عصر مدرن مي‏نامد. «هر چه هست از حدود اواسط قرن چهاردهم نهضت فرهنگي ـ ادبي اي در برخي شهرهاي ايتاليا به ويژه فلورانس پديد مي‏آيد كه حكايتگر ظهور تدريجي بشر جديدي بود كه كه ديگر دلبستگي‏ها و علايق و تعلقات قرون وسطائي نداشت. ديگر اين بشر علاقمند به افق ناسوتي حيات و زندگي سوداگرانه و منش سودجويانه است.» (زرشناس، ۱۳۸۲، ص۸۶)


بدينسان نطفة مدرنيته در رنسانس با اين ميل محوري، يعني دنياگرايي و روي گرداني از اندك مايه‏هاي ميراث معنوي تفكر غربي بسته مي‏شود و لذا اين تغيير در تمايلات، عاطفه‏ها و احساسات در مغرب زمين، به دنبال خود علوم و تكنولوژي مدرن را به همراه آورد و تمدني به قامت مادي مي‏سازد.


به عبارت ديگر به تعبير ماكس وبر روح نظام سرمايه‏داري، اخلاق پروتستاني است، اخلاقي با روحيه خوشگذراني و ميل به ثروت‏جويي و كسب درآمد بيشتر. (ماكس وبر، ۱۳۷۴، ص۵۴)


با توجه به این مقدمه به خوبی به تاثیرعظیم فرهنگ عاشورا و اربعین و حرکت کاروان اسراي کربلا و حركت حضرت زينب و گریه های مستمر امام سجاد (ع) در شکل دهی تمدن اسلامی و هدایت جامعه بشری پی خواهیم برد. اینکه در صحنه های سنگین عاشورا و یا در حرکت کاروان اربعین امام سجاد (ع) می بینیم که هيچگاه يکديگر را به عدم ابراز عاطفه توصيه نمي کنند؛ حتي شديدترين ابراز عواطف را نيز از خود نشان مي¬دهند اما يك ذره هم پاي از مقاومت پس نمي-کشند! همه این حوداث بیانگر این معنای عظیم است که قرار است عمیق ترین لایه وجودی انسان بیدار گرد و نگاه او و زیباشناسی او به عالم و آدم عوض شود.


به عبارت ديگر از مؤثرترين راهها براي هدايت انسانهای پاک فطرت ، «تحريك عواطف» ايشان است و چه شيوه اي بهتر از عاشورا مي‌تواند به تحريك اين عواطف پاك كمك كند؟ بي هيچ ترديدي هر انساني كه در جبهه حق قرار گرفته باشد و از فطرت پاك خويش چندان دور نشده باشد حتماً از شنيدن مصائب عاشورا به سختي متأثر مي‌شود.


بر همین اساس است که عاشورا و اربعین حدود ۱۴ قرن است كه ساماندهي جبهه حق را از طريق تحريك عواطف شيعيان و توجه به مظلوميت مقتدرانة امام (ع) صورت داده است؛ مظلوميتي كه در عين قدرت ـ و نه عجز و ذلت ـ رقم خورده است. امام (ع) كسي است كه در عين آنكه مي تواند اراده نافذ خود را به عنوان محور كائنات به كار گيرد و فوج ملائك و لشكريان حق را كه براي ياري او و يارانش در معركه نبرد حاضر شده اند به طرف دشمن گسيل دارد تنها به خاطر ميثاقي كه با خداي خويش بسته است با هدف اعلاي كلمة حق حاضر مي شود تن به شهادت دهد و اهل بيت خود را در اسارت ببيند. او صداي العطش كودكان خود را تحمل مي كند و پس از مشاهدة شهادت تك تك ياران خويش به قربانگاه مي رود. توجه به لايه هاي باطني مظلوميت امام (ع) و آشنايي بيشتر با عمق حادثه قطعاً منشأ تحريك عاطفي جبهه حق خواهد شد و انعطاف قلوب از طريق جريان اشك، زمينه شناخت مضاعف مقام عصمت و تولي به آن را فراهم خواهد كرد.


با اين وضع آيا نمي‏توان باور كرد كه حادثه عاشورا و فرهنگ اربعین گامي بلند در مسير تحقق تمدن تاريخي اسلام و بلکه تمدن انسانی است؟ اصولاً آيا تجلی انسان ناب مي تواند بدون حادثه عاشورا محقق شود؟ اگر اين تحول عاطفي در كار نبود آيا جبهه حق مي‏توانست سامان پيدا كند؟ اگر به جاي اين مظلوميت، سراسر اقتدار و سيطره بود آيا باز شاهد اين همه بركات معنوي از حادثه‏اي با اين عظمت مي‏بوديم؟ اين سرمايه‏گذاري تمامي امامان معصوم (عليهم السلام) بوده است كه توانست هدايت قلوب و تحريك عواطف را در قالب شفاعت و دستگيري حضرت سيدالشهداء (ع) نسبت به امت اسلام باعث شود و البته چنانچه گذشت تمامي اين بركات از طريق تحمل مصائب عاشورا ممكن است. ريزش اشك، طبيعي‏ترين ثمره توجه به اين مصائب است که محور فرهنگ اربعین است. بنابراین تغییر تمایلات انسانی و آماده شدن زمینه آن در راه پیمائی عظیم اربعین از بالاترین ظرفیت های جهانی سازی فرهنگ اسلام ناب می باشد.


ج) سبک زندگی بر مدار ایثار
از دیگر ظرفیت های مهم و زیبای اربعین که می توان جهانی انسانی بر مدار آن ساخت بروز بالاترین شکل ایثار در عصر استکبارهای فردی و اجتماعی دنیای امروز است. اینکه در وصف مومنان از انصار در قران آمده است که "وَ يُؤْثِرُونَ عَلى اَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ كانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ؛(حشر/۹) ديگران را بر خود مقدم مى دارند، هر چند خود، فقير و نيازمند باشند و یا در جاى ديگر ايثار مالى خاندان پيامبر(ص)را چنين مى ستايد: "وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسْكيناً وَ يَتيماً وَ اَسيراً؛(انسان/ ۸) غذاى خويش را با آنكه آن را دوست دارند، به مسكين و يتيم و اسير مى خورانند." در اربعین این فرهنگ به خوبی در سطح عالی و بسیار گسترده رخ می دهد . خادمان زوّار که با اندک بضاعت خود در خدمت ۳۰ میلیون زوّار قرار می‌گیرند همه در حال نشان‌دادن اهدافی برای زندگی دینی هستند و زوّار و خدمه می‌خواهند در راستای اهداف بزرگ خود صورت ایثار حسین(ع) را در این صحنه‌ها به ظهور برسانند و با از خودگذشتگی خود به امام حسین(ع) نزدیک شوند و نقش حسینی خود را در این تاریخ به فعلیت آورند.در راهپیمائی اربعین ، سنی ها و حتی مسیحیان، ایزدی‌ها، زرتشتی‌ها و... نیز هم به‌عنوان زائر و هم به‌عنوان خادم تماشاگر این بزرگترین صحنه ایثار می باشند و مهمترین تحفه آنها از این سفر فرهنگ ایثار است فرهنگی که بر اساس آن می توان جهانی زیبا بنا نهاد. .


ه) فرهنگ مبارزه
اگر عاشورا بزرگترین صحنه درگیری حق و باطل در طول تاریخ بشری می باشد میراث مهم آن هم برای بشریت قیام بر علیه ظلم و ظالمان در طول تاریخ بشری نمی باشد . اینکه می بینیم حتی گاندی بودائی هم به این فرهنگ در مبارزه خود اقتدا می کند نشان از ظرفیت بالای این حادثه در ایجاد حرکت در تمامی انسانها و جوامع با هر رنگ و زبان می باشد. حماسه‌ی اربعین حسینی و حضور بیست میلیون انسان‌های وفادار به آرمان‌های قدسیِ امام حسین(ع) و مصمم در پشت‌کردن به فرهنگ یزید، خبر از آن می‌دهد که هویتی از مسلمانان در حال شکوفائی است و به بهترین شکل می‌خواهد از حیطه‌ی جهان استکباری با فرهنگ حضور مردم در صحنه‌ها عبور نماید و این نوع حضور آثار بسیار عمیقی در وجود تک‌تک انسان‌های حاضر در این اقیانوس انسانی خواهد گذاشت و هرکس خود را یک اقیانوس انسانِ تمدن‌ساز احساس می‌کند. شهدای کربلا به حاکمیت جهانیِ اسلام فکر می‌کردند و به نجات بشریت از جهالت و حیرت ضلالت «و بذل مهجته فيك ليستنقذ عبادك من الجهالة و حيرة الضلالة » ( شیخ عباس قمی ، مفاتیح الجنان ، زیارت اربعین) هر ساله در حماسه‌ی اربعین حسینی همان نگاه به صحنه آمده است و با همایش بیست میلیونی مردمی معلوم شود اسلام تا چه اندازه ظرفیت و قدرت تمدن‌سازی دینی و مبازره تام و تام با تمدن های مادی دنیای امروز را دارد.


وـ آمادگی ظهور
از دیگر ظرفیت های مهم راه پیمائی عظیم اربعین ، ترویج فرهنگ انتظار و آماده کردن جامعه بشریت برای ظهور آخرین منجی می باشد. این مهم هم از طریق مشابهت سازی های روابط انسانی شکل گرفته در متن این حادثه با روابط انسانی آرمان شهر مهدوی حاصل می گردد و هم حرکت سیل عاشقان به طرف هدفی واحد و آن ولی خدا (امام حسین (ع) ) نوید بخش این معناست که تمام مرارت های بشریت جز در سایه ولی خدا امکان رفع شدن ندارد و تنها با همراهی ولی خداست که جامعه به امنیت و عدل و صلاح و کمال می رسد. « وَ ضَلَّ مَنْ فَارَقَكُمْ وَ فَازَ مَنْ تَمَسَّكَ بِكُمْ وَ أَمِنَ مَنْ لَجَأَ إِلَيْكُمْ وَ سَلِمَ مَنْ صَدَّقَكُمْ» ( شیخ عباس قمی ، مفاتیح الجنان ، زیارت جامعه)


۴ـ راهبردهای اساسی در بالندگی راه پیمائی اربعین
با توجه به ظرفیت های بالای راه پیمائی عظیم اربعین شایسته است که توجه ویژه و خاص به این حادثه داشت و شاید اغراق نباشد که که بگوئیم حلقه اتصال بین دو حادثه عاشورا و انتظار ـ به عنوان دو رکن اساسی انقلاب اسلامی ، آنچنانکه دشمنان هم اقرار کرده اندـ فرهنگ اربعین می باشد ولذا لازم است با هوشمندی بالا از تمامی ظرفیت های بلند این حادثه در اقامه کلمه توحید در جهان امروز استفاده بهینه نمود.
در همین راستا به نظر می رسد راهبردهای زیر در تکامل و بالندگی این حرکت عظیم لازم می باشد:


۱ـ تشکیل اتاق فکر : که در آن به خوبی مهندسی این مراسم عظیم به صورت مستمر صورت بگیرد و ابعاد « سیاسی ، فرهنگی و اقتصادی » آن در مقیاس « ملی ، منطقه ای و جهانی » مشخص و راهبردها و برنامه های کارآمد طراحی گردد.
۲ـ پرهیز از دامن زدن به اختلافات دینی و قومی در این مراسم
۳ـ حفظ مردمی بودن برنامه و در عین حال پشتیبانی های لازم برای برپائی با شکوه آن
۴ـ توجه تام به محوریت عزاداری در راه پیمائی در کنار برائت تام از مستکبران جهانی و ایجاد فرهنگ مبارزه
۵ـ توجه به میزبان بودن کشور عراق و در عین آن بسط این فرهنگ در کشورهای دیگر به گونه ای که این مراسم و راهپیمائی از کشورهای مبدا آغاز گردد.
۶ـ پرهیز از استفاده از نمادهای تمدن مدرن در اربعین و برگزاری ساده و بدور از تشریفات دنیائی


ـ پی نوشت ها
۱ـ «عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَيْمُونٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) ، قَالَ: يَا عَلِيُّ! زُرِ الْحُسَيْنَ وَ لَا تَدَعْهُ. قَالَ: قُلْتُ مَا لِمَنْ أَتَاهُ مِنَ الثَّوَابِ؟ قَالَ: مَنْ أَتَاهُ مَاشِياً كَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِكُلِّ خُطْوَةٍ حَسَنَةً وَ مَحَى عَنْهُ سَيِّئَةً وَ رَفَعَ لَهُ دَرَجَةً. فَإِذَا أَتَاهُ، وَكَّلَ اللَّهُ بِهِ مَلَكَيْنِ يَكْتُبَانِ مَا خَرَجَ مِنْ فِيهِ مِنْ خَيْرٍ وَ لَا يَكْتُبَانِ مَا يَخْرُجُ مِنْ فِيهِ مِنْ شَرٍّ وَ لَا غَيْرَ ذَلِكَ. فَإِذَا انْصَرَفَ وَدَّعُوهُ وَ قَالُوا: يَا وَلِيَّ اللَّهِ مَغْفُوراً لَكَ أَنْتَ مِنْ حِزْبِ اللَّهِ وَ حِزْبِ رَسُولِهِ وَ حِزْبِ أَهْلِ بَيْتِ رَسُولِه، وَ اللَّهِ لَا تَرَى النَّارَ بِعَيْنِكَ أَبَداً وَ لَا تَرَاكَ وَ لَا تَطْعَمُكَ أَبَداً »


على بن ميمون صائغ، از حضرت امام صادق(ع) نقل كرده كه آن حضرت فرمودند:اى على! قبر حسين(ع) را زيارت كن و ترك مكن. عرض كردم: ثواب كسى كه آن حضرت را زيارت كند چيست؟ حضرت فرمودند: كسى كه پياده زيارت كند آن حضرت را، خداوند به هر قدمى كه برمى‏ دارد، يك حسنه برايش نوشته، و يك گناه از او محو مى ‏فرمايد، و يك درجه مرتبه‏اش را بالا مى ‏برد. و وقتى به زيارت رفت، حق تعالى دو فرشته را موكّل او مى‏ فرمايدكه آنچه خير از دهان او خارج می شود را نوشته و آنچه شرّ و بد مى‏ باشد را ننويسند. و وقتى برگشت با او وداع كرده و به وى مى‏‌گويند: اى ولىّ خدا! گناهانت آمرزيده شد. و تو از افراد حزب خدا و حزب رسول او و حزب اهل بيت رسولش مى ‏باشی، به خدا قسم! هرگز تو آتش را به چشم نخواهی دید و آتش نیز هرگز تو را نخواهد دید و تو را طعمه‌ی خود نخواهد نمود. (قمی،۱۳۷۷، ص۱۳۴)


۲ـ حضرت عسکری(ع) می‌فرمایند: «عَلَامَاتُ الْمُؤْمِنِ خَمْسٌ؛ صَلَاةُ الْإِحْدَى وَ الْخَمْسِينَ وَ زِيَارَةُ الْأَرْبَعِينَ وَ التَّخَتُّمُ‏ فِي‏ الْيَمِينِ‏ وَ تَعْفِيرُ الْجَبِينِ وَ الْجَهْرُ بِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏». علامت‌های مؤمن پنج چیز است: پنجاه رکعت نماز و «زیارت اربعین» و انگشتر در دست راست کردن و پیشانی بر خاک‌نهادن و «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» را بلندگفتن. ( شیخ حر عاملی ، ۱۴۱۴ق ، ج ۱۰، ص ۳۷۳ )

ـ منابع
ـ قران کریم
ـ شیخ عباس قمی ، مفاتیح الجنان
ــ كاستلز، مانوئل (۱۳۸۹) ، عصر اطلاعات، ترجمه احد عليقليان و افشين خاكباز، تهران، طرح نو.
ـ بايراسنكر( ۱۳۸۱) ، توماس ج، جهاني شدن و طرز تفكر بازيگران نهادي عمده، ترجمه حميد تقوي‏پور، نامه فرهنگ، شماره ۴۳.
ـ رابرتسون (۱۹۹۶) ، رونالد، گفت‏وگوي تمدن‏ها، مجموعه مقالات، سازمان مدارك انقلاب اسلامي.
ـ آلبرو، مارتين (۱۳۸۰) ، عصر جهاني، ترجمه دكتر نادر سالارزاده اميري، تهران، مؤسسه انتشاراتي آزاد انديشان.
ـ ايران‏زاده، سليمان ( ۱۳۸۰) ، ‏جهاني شدن تحولات استراتژيک در مديريت و سازمان ، تبریز افق دانش
ـ سوئزي، پل (۱۳۸۳) ، جهاني شدن با كدام هدف، ترجمه ناصر زرافشان، تهران، نشر آگه.
ـ لاتوش، سرژ (۱۳۷۹)، غربي‏سازي جهان، ترجمه اميررضايي، تهران، نشر قصيده.
ـ ماتين، مايك (۱۳۸۱) ، جهاني شدن، چالش‏ها و ناامني‏ها، ترجمه علی حیدری، اصغر افتخاری، مجید تهرانیان ، تهران، پژوهشكده مطالعات راهبردي.
ـ سليمي، حسين (۱۳۸۳)، فرهنگ گرايي، جهاني شدن و حقوق بشر، تهران ، وزارت امور خارجه ، موسسه چاپ و انتشارات
ـ نوری میرزا حسین ( ۱۴۰۸ق) ، مسترک الوسائل ، قم ، انتشارات مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث
ـ حجاریان ،سعید ( ۱۳۹۳) ، پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران - تهران
ـ عبدالرزاق مقرم (۱۳۷۸) ، مقتل الحسین ، ترجمه قربانعلی مخدومی، قم ، نشر نصایح
ـ مطهری ، مرتضی ( ۱۳۸۰) مجموعه آثار ، ج۲، انتشارات صدرا
ـ شیخ صدوق محمّدبن على بن بابویه قمّى (۱۳۹۸ق) التوحید، قم، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم
ـ مجلسی محمد باقر ( بی تا) ، بحار الأنوار، ج‏۶۶، ناشر:دار احياء التراث .
ـ کلینی ، ثقة الاسلام (۱۳۶۳) اصول کافی ، چاپ سوم، تهران دارالکتب الاسلامیه
ـ ماكس وبر (۱۳۷۴) اخلاق پروتستان و روح نظام سرمايه‏داري، تهران، انتشارات سمت، چ دوم.
ـ زرشناس، شهريار( ۱۳۸۲) ، مباني نظري غرب مدرن، تهران، انتشارات كتاب صبح، چ دوم.
ـ قمی، ابن قولویه (۱۳۷۷ ) ، کامل الزیارات، ترجمه ذهنى تهرانى‏، تهران، پيام حق‏
ـ شیخ حُر عاملی ، محمد بن حسن ( ۱۴۱۴ق ) ، وسائل الشیعه، قم ، انتشارات آل البیت
Share/Save/Bookmark