علم دینی
آنچه در این پرونده میخوانید دیدگاه صاحب نظران فرهنگستان علوم اسلامی قم در رابطه ی دین و علم می باشد.
 
 
 
 
کد مطلب: 724
حجت الاسلام محمدرضا کتابی؛ (6)
بررسي سطوح و راهبردهاي جنگ نرم فرهنگي (بخش دوم)
توصيف ابعاد و گستره جنگ نرم
تاریخ انتشار : يکشنبه ۱۹ دی ۱۳۹۵ ساعت ۱۰:۱۶
 
یکی از مهمترین راهبردهای دشمن در عرصه جنگ نرم در حوزه فرهنگ عمومی، تغییر و تصرف در سبک زندگی جامعه مؤمنین و دگرگونی شیوه ‌های حیات فردی و اجتماعی آنان است. بلکه باید توجه داشت که مقیاس بحث رایج در حوزه سبک زندگی، در مقیاس تکامل اجتماعی و توجه به عوامل اثرگذار بر این تکامل اجتماعی و این نوع از سبک زندگی است. آنچه که در بحث سبک زندگی و تهاجم نرم دشمن در این حوزه باید مورد توجه و دقت قرار گیرد، همین سطح سوم و در حقیقت مهم ترین لایه از بحث سبک زندگی است.
 
به گزارش پایگاه اطلاع‌رسانی فرهنگستان علوم اسلامی قم، در یادداشت پنجم سلسله یادداشت های حجت‌الاسلام محمدرضا کتابی در خصوص «بررسی سطوح و راهبردهای جنگ نرم فرهنگی(بخش اول)»، به توصیف و بررسی سطوح و راهبردهای جنگ نرم فرهنگی پرداختند. آنچه پیش روی شماست بخش دوم از یادداشت پنجم این سلسله نوشتار است.

***


راهبردهای جنگ نرم دشمن در حوزه "فرهنگ عمومی"

در راستای توصیف ابعاد و گستره جنگ نرم، پس از بیان راهبردهای دشمن در جنگ نرم سیاسی و نیز توضیح راهبرهای عام دشمن در جنگ نرم فرهنگی و اقدامات دشمن در این جنگ نرم در دو حوزه فرهنگ بنیادین و فرهنگ تخصصی، اینک راهبردهای دشمن در جنگ نرم فرهنگی در حوزه فرهنگ عمومی مورد بحث و بررسی قرار می گیرد.


۱ـ تغییر در سبک زندگی از طریق تغییر در الگوها

یکی از مهمترین راهبردهای دشمن در عرصه جنگ نرم در حوزه فرهنگ عمومی، تغییر و تصرف در سبک زندگی جامعه مؤمنین و دگرگونی شیوه ‌های حیات فردی و اجتماعی آنان است. باید توجه داشت که بحث سبک زندگی را نباید تنها منحصر در روش زندگی افراد دانست - که در این حوزه کتب بسیاری ذیل بحث آداب زندگی افراد تالیف شده است - و یا حتی نباید آن را منحصر در مباحث اجتماعی و سبک زندگی اجتماعی دانست که دانش‌های اجتماعی درباره آن بحث می‌کنند. بلکه مقیاس بحث رایج در حوزه سبک زندگی، در مقیاس تکامل اجتماعی و توجه به عوامل اثرگذار بر این تکامل اجتماعی و این نوع از سبک زندگی است. آنچه که در بحث سبک زندگی و تهاجم نرم دشمن در این حوزه باید مورد توجه و دقت قرار گیرد، همین سطح سوم و در حقیقت مهم ترین لایه از بحث سبک زندگی است.

در واقع طراحی دشمن در حوزه سبک زندگی در این مقیاس تکاملی است و ما باید ارتباط سبک زندگی را با هویت فردی و جمعی و نیز فرهنگ و ارزش‌های اجتماعی و تکامل در ارزش‌های اجتماعی ملاحظه نماییم و در برابر طراحی‌های دشمن، خودمان متناسب با تکامل ارزش‌های الهی در جامعه، سبک زندگی را طراحی کنیم و نرم افزارها و دانش‌های پشتیبان آن را تولید نماییم.

در این میان نکته مهم این است که سبک زندگی اگر چه بحث سابقه داری است که در همه جوامع مذهبی و غیر مذهبی وجود داشته است و یک آدابی برای زندگی داشته اند، اما این شیوه در دوران تجدد برنامه‌ریزی ویژه و مدیریت حداکثری می‌شود. تجدد با ترسیم آرمان‌ شهرهای مادی، دین زدایی از متن زندگی اجتماعی بشر را شعار محوری خود ساخته و دنیا را معبود خود قرار داده و این گرایش و نگرش را به یک سبک زندگی جاری در زندگی جامعه جهانی تبدیل کرده است.

در این لایه از سبک زندگی واحد مطالعه از فرد به جامعه ارتقاء پیدا می‌کند و لذا دانش‌های پشتیبان چون دانش‌های اجتماعی و جامعه شناسی تولید می‌شود و به جای بحث از فرد، از الگوهای رفتار اجتماعی، همچون الگوی پوشاک، الگوی خوراک، الگوی مسکن، الگوی تفریح، الگوی تحصیل، الگوی اشتغال، الگوی ازدواج و تشکیل خانواده، الگوی ارتباطات و الگوی تعلیم و تربیت و امثال آن بحث می‌شود و موضوع آن از یک بحث ساده به یک بحث پیچیده و ذو ابعاد تبدیل می‌شود. در نتیجه بخشی از زندگی مؤمنین تحت ولایت باطل قرار می‌گیرد و بخش عمده ای از زندگی ما را آنها مدیریت می‌کنند، در حالی که این الگوها با فطرت انسان مؤمن تناسب ندارد. به تعبیر حکیمانه امام خامنه ای مد ظله العالی «سبک زندگی از معماری، از زندگی شهری، از زیستِ انسانی، از پیوندهای اجتماعی تا همه‌ی مسائل گوناگون را شامل میشود. تقلید از غرب و از بیگانه در سبک زندگی، درست نقطه‌ی مقابل استقلال فرهنگی است. امروز نظام سلطه بر روی این مسئله دارد کار می کند. (۱۴/۳/۱۳۹۵)

بنا بر این باید توجه داشت که این الگوها در ارتباط با یکدیگر قرار دارند. به طور مثال در الگوی خوراک و تغذیه با دانش‌های پشتیبان و رشته‌های علمی در حوزه تغذیه و بهداشت اجتماعی مواجه هستیم و در حوزه مدیریت و سازماندهی آن، مثلاً سازماندهی فست فود ها، بحث ساختارهای پشتیبان اجتماعی را داریم و باید به تناسب این الگوی تغذیه به بقیه الگوهای رفتاری جامعه توجه شود که با بحث ذو ابعاد و پیچیده‌ای مواجه هستیم.

در این شیوه از سبک زندگی برای تغییر ذائقه یک نسل برنامه ریزی می‌شود تا الگوی رفتار خانواده تغییر کند و از تغذیه سنتی فاصله بگیرد؛ به طور طبیعی خانواده‌ای که همه در آن مشغول به کار هستند به راحتی می‌پذیرند که از الگوهای جدید تغذیه استفاده کنند؛ یعنی یا بیرون از خانه غذا بخورند ویا از بیرون غذا تهیه کنند و یا از غذاهای فست فودی استفاده کنند. در همین راستا الگوی تفریح خانواده هم تغییر می‌کند و غذا خوردن در بیرون یکی از تفریحات خانواده می‌شود.

مهمتر از آن مفهوم خانواده و ارتباط زن و مرد و روابط خانواده با یکدیگر را تغییر می‌دهند؛ مفهوم رحم و عشیره و فامیل را عوض می‌کنند و به تدریج حتی با تغییر تعریف خانواده و ازدواج، کانون مبارک خانواده را متلاشی می‌کنند.

در الگوی پوشاک به طور مثال اگر قبول داشته باشیم که محیط بیرون از خانواده، محیط تحریک و ارضاء جنسی نیست روی الگوی پوشاک اثر می‌گذارد، اما فرهنگ غربی رابطه این پوشاک را با فرهنگ و ارزش‌های اجتماعی و نیز با بقیه الگوهای اجتماعی و الگوی کلان و توسعه خود ملاحظه و بررسی نموده و این الگو را جهانی می‌کند.

در الگوی مسکن با هدف قرار دادن اخلاق و فرهنگ سنتی و مذهبی و متناسب با فرهنگ معاشرت دینی، با طراحی الگوهای مسکن جدید و آپارتمانی و تغییر الگوی اندرونی و بیرونی و رایج کردن الگوی ساختمان اُپن و باز، روابط جدید متناسب با اخلاق مادی و غیر مذهبی را حاکم و ترویج نموده و با برداشتن مرزهای اخلاقی، حیا زدایی می‌کنند.

در الگوی تحصیل نیز مفاهیم، اخلاق و روابط، متناسب با فرهنگ و ایدئولوژی غرب ملاحظه می‌شود.

در الگوی شهرسازی رشته‌ها و دانش‌های پشتیبان در حوزه بهداشت شهر، ارتباطات شهر، خدمات عمومی شهر و فرهنگ و برنامه ریزی شهر ملاحظه می‌شود.

شبکه این الگوها و انسجام این الگوها در درون یک الگوی بزرگتر به نام الگوی پیشرفت اجتماعی که طبیعتاً نرم افزار پشتبیان سبک زندگی است، قابل ملاحظه و بررسی است و در کنار آن به طور حتم یک سخت افزار و تکنولوژی پشتیبان نیز مورد نیاز است.

با ملاحظه همه موارد فوق در می‌یابیم که بنیان سبک زندگی بر ایدئولوژی‌های اجتماعی استوار است؛ یعنی عمیق ترین لایه‌ای که سبک زندگی اجتماعی مبتنی بر آن است، ایدئولوژی اجتماعی است. ایدئولوژی مدرنیته مدعی است که سبک زندگی مورد نظر او بهترین شیوه زندگی اجتماعی است و دانش‌های پشتیبان، نرم افزارها و سخت افزارها و فلسفه‌های آن را نیز تولید کرده است و بر آن اساس الگوی نیاز مصرف جامعه را شکل می‌دهد و سپس آن را ارضاء می‌کند و در جریان این مدیریت نیاز و ارضاء، عواطف انسانی و اخلاق انسانی را مثل انرژی‌های دیگر صرف توسعه مادی و اقتصادی می‌کند. در واقع بر اساس الگوی تعلیم و تربیت خود، مهندسی انسان را به دست گرفته و انسان متناسب با نقطه مختصات مطلوب خود را تربیت می‌کند. انسان مصرف گرا، فرمان پذیر و ربات‌گونه و هماهنگ با چرخ دنده تمدن و توسعه مادی. «اگر در یک کشوری سبک زندگی مورد قبول و مورد ترویج غربی‌ها یا آمریکایی‌ها رواج پیدا بکند، نخبگان آن جامعه تبدیل می شوند به برّه‌های رامی در مقابل سیاستهای آمریکا و غرب و همان قدرت مقابل؛ (همان، ۱/۲/۹۵)»

ملاحظه می‌شود که دشمن با مدیریت حداکثری سبک زندگی، بخشی از زندگی مسلمین را مدیریت کرده، و تحت ولایت خود قرار می‌دهد و در واقع ما با نوعی فرهنگ جهانی شدة کفر زندگی می‌کنیم که الگوی خوراک، مسکن، معماری، شهرسازی و روابط خانوادگی و اجتماعی ما را شکل می‌دهد و کم کم خانواده شبیه خانواده غربی شده و مدل کار کردن و مشارکت اجتماعی ما همان الگوی مشارکت غربی می‌شود و فضا برای زیست موحّدانه سخت و تنگ می‌گردد؛ ملاحظه می گردد که این گونه نیست که این الگوها وارد زندگی ما بشوند و الزامات آن همراهش نیاید.


۲ـ اقدامات نرم دشمن در حوزه زنان و خانواده

از دیگر راهبردهای بسیار مهم دشمن در عرصه جنگ نرم فرهنگی، طراحی و برنامه ریزی دشمن در حوزه مسائل زنان و خانواده است.

یکی از شاخص‌های سنجش وضعیت مذهبی خصوصا جامعه مذهبی ایران، وضعیت پوشش افراد، به ویژه بانوان است. به همین دلیل یکی از موضوعاتی که غرب در جنگ نرم فرهنگی درباره آن برنامه‌ریزی جدی می‌کند، موضوع الگوی پوشش، آرایش و عفاف است و سرمایه گذاری گسترده‌ای روی آن صورت می‌دهد، زیرا به صورت آشکار نشانه‌های نفوذ فرهنگ مذهب، یا فرهنگ غرب را در جوامع نشان می‌دهد.

غرب در پی تغییر ارزش‌های بنیادین جامعه و به تبع آن ساختارهای سیاسی و فرهنگی آن است و لذا روی مسئله روابط، عفاف، پوشش و آرایش جامعه بانوان سرمایه گذاری و هزینه جدی انجام می‌دهد.

بنابراین ملاحظه می‌شود که مشکل اصلی در این زمینه نظام سرمایه داری غربی است که در پی جهانی کردن ایدئولوژی خود می باشد و در این ایدئولوژی، همه ابعاد اخلاق، فرهنگ و رفتار انسان در خدمت چرخش و رشد و تولید سرمایه و کسب لذت قرار می‌گیرد. در واقع امپراطوری غرب تلاش می‌کند که از طریق گسترش کالاهای مصرفی، رسانه، فعالیت‌های فرهنگی، فیلم، موسیقی و... بی دینی، بدپوششی و بی حجابی را در عالم اقامه کند و این نظام، نظام اقامه بی دینی و بی عفتی است.

در رویکرد تمدنی اسلامی، جایگاه زنان یکی از محورهای درگیری دو تمدن اسلامی و غربی است. همان طور که در مباحث گذشته مطرح شد، تمدن غرب، یک تمدن و مجموعه به هم پوسته‌ای است که به دنبال گسترش اخلاق و فرهنگ مادی است. این تمدن در پی آن است که همه جوانب زندگی را معطوف به گسترش لذت‌های مادی نماید و با بسط حرص و طمع به دنیا موجب افزایش و شدت فعالیت انسان شود، تا در نهایت، این شدت فعالیت را به ثروت و سرمایه تبدیل کند. در این نظام و امپراطوری سرمایه‌داری، انسان به عنوان منبع تولید ثروت در این چرخه شناخته می‌شود و بهترین منبع تولید ثروت، انسان و توانایی‌های اوست. آنها همان‌گونه که مواد طبیعی مانند نفت و سوخت فسیلی به سرمایه تبدیل می‌شود، تلاش می‌کنند انرژی‌ها و توانایی‌ها و عواطف انسان را نیز به ثروت مادی تبدیل کنند و در این میان تفاوتی میان زن و مرد نیست. از این رو غرب، تمام عواطف و جاذبه‌های جنسی زن را در راه توسعه ثروت و سرمایه داری به کار می‌گیرد و از جاذبه‌های زنانه برای فروش و یا تبلیغ کالاهای سرمایه داری نهایت سوء استفاده را می‌برد.

در حقیقت در هیچ دوره‌ای به این اندازه در حق زن خیانت نشده است. به اسم فمنیسم و دفاع از حقوق زن، زن را از یک کالا ارزانتر کرده و عاطفه، جاذبه و احساس و حیا و عفت زن را خرج توسعه مصرف و رشد سرمایه داری کرده اند. در این مسیر عفاف و پوشش و حجاب را که یک ارتباط منطقی و معقول در ارتباط و مناسبات اقشار است را به سخره گرفته و آن را خلاف اخلاق و وجدان معرفی می‌کنند.

مقام معظم رهبری (مد ظله العالی) در این زمینه می فرمایند: «امروز در دنیا کاری کرده‌اند که یکی از مهم ترین وظائف زن - اگر نگوئیم مهمترین وظائف - این است که جلوه‌گری کند، زیبایی های خودش را در معرض التذاذ مردان قرار دهد؛ این شده خصوصیت حتمی و لازم زن! متأسفانه الان در دنیا این جور شده. در رسمی ترین مجالس - مجالس سیاسی، مجالس گوناگون - مردها باید با شلوار بلند بیایند، باید با لباس پوشیده بیایند، اما زنها هرچه برهنه‌تر و عریانتر بیایند، اشکالی ندارد! این عادی است؟ این طبیعی است؟ این یک حرکت بر طبق طبیعت است؟ آنها این کار را کردند. زن باید خودش را در معرض دید مرد قرار دهد، برای اینکه مایه‌ی التذاذ مرد شود! ظلمی از این بالاتر؟ اسم این را گذاشته‌اند آزادی، اسم نقطه‌ی مقابلش را گذاشته‌اند اسارت! در حالی که احتجاب زن، حجاب قرار دادن زن برای خود، تکریم زن است؛ احترام زن است؛ ایجاد حریم برای زن است. این حریم را شکستند و دارند روز به ‌روز هم بیشتر می شکنند؛ اسمهای گوناگون هم رویش می گذارند. اوّلین یا شاید یکی از اوّلین آثار سوئی که این مسئله گذاشت، ویران کردن خانواده بود؛ بنیان خانواده سست شد. وقتی در یک جامعه‌ای خانواده متزلزل شد و از بین رفت، مفاسد در این جامعه نهادینه می شود. ۱۱/۲/۱۳۹۲»

مشاهده می‌شود که زن در هیچ دوره‌ای به مانند این دوره، مورد خیانت و تحقیر قرار نگرفته است. غرب در یک برده داری پنهان و پیچیده که به شکل یک طلسم و جبر اجتماعی درآمده است، با عنوان ارائه خدمات و تولید خدمت اجتماعی و با مجوز رسمی، بانوان را وارد میدان فحشا می‌کند و زنان اروپایی و دیگر کشورها، تحت عنوان توسعه صنعت توریسم، ابزار گسترش سرمایه داری شده‌اند و همه هویت آنان در جهت گسترش سرمایه داری هزینه می‌شود.

نگاه نظام سرمایه داری به خانواده نیز یک نگاه اقتصادی است. آنجایی که ساختار خانواده مانع از توسعه سرمایه داری شود، کیفیت آن را به گونه‌ای تعریف می‌کنند که در خدمت توسعه قرار گیرد. در همین راستا مفهوم خانواده و اعضاء آن تغییر یافته تا جایی که امروزه دو هم جنس و یا یک انسان و یک حیوان را نیز به عنوان خانواده به حساب می‌آورند.

برای غرب هیچ یک از ارزش‌ها و ساختارهای اجتماعی موضوعیت ندارند، آن چه که مهم است و بنیان و هدف برنامه ریزی است، دستیابی به توسعه پایدار است و توسعه به عنوان ارزش اصلی تلقی می‌شود و همه ساختارها در توسعه منحل می‌گردد. بنابر این اگر در نتیجه توسعه، خانواده حذف شود، نباید از آن به عنوان بحران یاد کرد، بلکه این از الزامات توسعه سرمایه داری است که در فرآیند آن خانواده عشیره‌ای به سلولی تبدیل می‌شود و ممکن است از سلولی نیز به اشکال دیگر تغییر یابد. در این راستا مشاهده می‌شود که مسئله تحصیل، اشتغال، نوع پوشش، سن ازدواج و نوع مشارکت بانوان در خانه و جامعه و از همه مهم تر نقش و جایگاه تربیت فرزند و مادری و حتی تعریف از سعادت و یا هدف زندگی تغییر یافته و به شدت تحت تأثیر الگوهای مدرن قرار گرفته است.

به عنوان مثال وقتی که مسئله اشتغال به تحصیل و اشتغال به کار بانوان به شکل غیر قاعده مند در دستور کار قرار می‌گیرد و الگوی زندگی متناسب با الگوی سرمایه داری تنظیم می‌شود، دوره تحصیل تا ۲۵ سالگی طول می‌کشد و سپس مسئله اشتغال پیش می‌آید و از آنجا که روابط خویشاوندی و عشیره‌ای و خدمت رسانی به یکدیگر کاهش یافته است و جوانان به تنهایی عهده دار تأمین زندگی خود می‌شوند، به طور طبیعی سن ازدواج افزایش می‌یابد و بنیان خانواده متزلزل می‌شود.

یکی دیگر از کارویژه‌های تمدن غرب و از مهم ترین محورهای طرح خاورمیانه‌ای غرب در مورد زنان، شعار اشتغال به تحصیل و با سواد شدن زنان است. (متن طرح خاورمیانه بزرگ آمریكا، منتشر شده توسط نشریه الحیات)

در این راستا محور اصلی درتغییر جایگاه زنان، با سواد شدن آنها و تعلیم و تربیت آنان به مفهوم غربی است. این با سوادسازی قطعه‌ای از پازل دستگاه غرب و هماهنگ با دیگر مهره‌های آن است؛ یعنی با سواد شدن به دانشگاهی شدن و دانشگاهی شدن به فراگیری فرمول‌ها و ارزش‌های خاص تعریف شده است و بلافاصله توقع اشتغال را ایجاد می‌کند که این توقع، روابط و نقش‌های زن و مرد را در خانواده تغییر می‌دهد و نیز مفهوم مشارکت اجتماعی دگرگون خواهد شد.

در واقع وقتی که زن مهارت‌های خاص می‌یابد، متناسب با آن اشتغال اجتماعی ایجاد می‌شود و مفهوم مشارکت اجتماعی متناسب با نگاه غربی شکل می‌گیرد و روابط سابق عوض می‌شود. در این میان آرام آرادم از جاذبه‌های زنانه در محیط کار و اجتماع استفاده می‌شود و این نمایش جذابیت، ارزشمند تلقی می‌شود و در این میان نظام سرمایه داری، شهوات را به نفع خود ساماندهی می‌کند و مفهوم خانواده در این فرآیند تبدیل و تغییر می‌یابد. بدیهی است که اسلام با کسب سواد و عالم شدن زنان مخالفتی ندارد بلکه مشوق آن است، آنچه که محل دقت است تعریف خاص از با سواد شدن و مواد و محتوای درسی و پرورش هم بافت و التزامات این آموزش غربی است به تعبیر رهبر فرزانه انقلاب « زن در محیط اسلامی رشد علمی میکند، رشد شخصیتی میکند، رشد اخلاقی میکند، رشد سیاسی میکند، در اساسی‌ترین مسائل اجتماعی در صفوف مقدم قرار میگیرد، در عین حال زن باقی میماند. زن بودن، برای زن یک نقطه‌ی امتیاز است، یک نقطه‌ی افتخار است. این افتخاری نیست برای زن که او را از محیط زنانه، از خصوصیات زنانه، از اخلاق زنانه دور کنیم. خانه‌داری را، فرزندداری را، شوهرداری را ننگ او به حساب بیاوریم. فرهنگ غربی خانواده را متلاشی کرد. امروز یکی از مشکلات بزرگ دنیای غرب، متلاشی شدن خانواده‌هاست، افزایش فرزندان بی هویت است. اینها گریبان غرب را خواهد گرفت. ۲۱/۰۴/۱۳۹۱»


۳ـ بکارگیری ابزار هنر و رسانه (ابزارهای مؤثر بر فرهنگ عمومی)

راهبرد اصلی و محوری دشمن در جنگ نرم، تغییر تمایلات و جهت‌گیری ملت‌ها و از سویی دیگر ایجاد یأس و ناامیدی ملت‌ها از راه و مسیر و ظرفیت‌های خود و در مقابل، ارائه قدرت و هیبت کاذب (و در باطن پوشانی) از خود و مرعوب کردن ملت‌ها است.

برای تحقق این راهبرد، ابزار هنر و رسانه که بند ناف آنها متّصل به دستگاه سرمایه‌داری و سرمایه‌داران بزرگ امریکا و صهیونیست‌ها می باشد (مقام معظم رهبری، ۲۷/۱۲/۸۰) به صورت شبکه‌ای و سازمانی به مثابه یک بازوی قوی و کارآمد به کمک دشمن آمده و سعی می‌کند با خبرسازی و تولید خبر ـ نه خبر دهی ـ مدیریت حوزه اطلاع رسانی و خبر و در واقع القاء اخبار و مدیریت بیم و امید ملت ها را به دست گیرد و افراد را به جمع‌بندی مورد نظر خود برساند. «امروز تأثیر رسانه‌ها و تلویزیونها و هنرها و این شبکه‌های عظیم اطلاع‌رسانىِ اینترنتی و... از سلاح و از موشک و از بمب اتم بیشتر است. امروز دنیا، یک چنین دنیایی است. روزبه‌روز هم دارند این میدان را گسترش میدهند. امروز آرایش رسانه‌یی و فرهنگی که در مقابل جمهوری اسلامی قرار دارد، بسیار آرایش پیچیده، متنوع، متکثر، کارآمد و فنی و پیشرفته است. (امام خامنه ای ۲۸/۲/۱۳۸۳)»

کسانی که مدیریت رسانه و خبر دنیا در دست آنان است، سعی می‌کنند که اخبار را به مردم القاء کنند و از منظر آنان خبر باید تولید شود. آنها در الگوی خبری خود با بزرگ و کوچک کردن و حذف و بایکوت‌ها به گونه‌ای اخبار را تنظیم می‌کنند که خبر، ایجاد شود و آنچه که مد نظر آنان است به مردم القاء شود. به تعبیر مقام معظم رهبری (مدظله العالی) «امروز رسانه‏ها در دنیا فكر، فرهنگ، رفتار و در حقیقت هویت فرهنگى انسان ها را القاء مى‏كنند و تعیین‏كننده هستند.(۲۶/۲/۸۵)» از این منظر رسانه، ابزار هماهنگ سازی تمایلات و بیم و امید مردم است که مسئله‌ای اساسی و مهم است.

در یک کلام، رسانه و مدیریت خبر در پی آن است که محور ولایت عالم را به نفع جبهه کفر و توسعه مادی تعریف کند و تمایلات و پسند مردم را به آنچه مد نظر آنها می‌باشد سوق دهد؛ رسانه و هنر با این کارکرد، اهداف جنگ نرم دشمن را که فتح از درون، تغییر و تسخیر باورها و قلب‌ها، در اختیار گرفتن مغزها و مدیریت رفتارها، سیاه نمایی از وضعیت موجود، از بین بردن انگیزه مقاومت و در نهایت ایجاد تغییر در ساختار سیاسی است را پیگیری و دنبال می‌کند. به تعبیر رهبر فرزانه انقلاب «دلبستگی ها و انگیزه‌های اساسی ای که میتواند این ملت را مقاوم و به صورت یکپارچه در مقابل آنها نگه بدارد، ضعیف کنند؛ باورها را برگردانند، ایمانها را عوض کنند، امیدها را کور کنند و آینده و افق را تیره و تاریک و مبهم جلوه دهند. ابزار کار آنها هم رسانه است. (۱۳/۸/۱۳۸۱)» از این منظر، رسانه‌ها دنیامیزم حرکت سیاسی جامعه هستند که با ارائه تحلیل‌ها و طبقه بندی‌های خاص، منشأ تحرک اجتماعی، موضع‌گیری و حضور سیاسی مردم می‌شوند. رسانه ها با این کارکرد، آثاری عمیق در روحیه و فکر و رفتار و فرهنگ و بینش مخاطبان خود برجای می‌گذارند.

این تصویر غلطی است که فکر کنیم رسانه ابزاری خنثی و بدون اقتضاء می‌باشد و می‌توان آن را به هر گونه‌ای که مایل بودیم در خدمت اهداف خود بگیریم. خیر، رسانه و تکنولوژی‌های مرتبط با آن فرهنگ، اخلاق و روابط خاص خود را نیز به همراه می‌آورند. در حقیقت تکنولوژی ادامه پیکره اجتماعی و تجسد اراده انسان و انگیزه‌های او می باشد و نمی‌توان اقتضائاتش را خنثی کرد. تکنولوژی رسانه وقتی که وارد می شود، جاذبه‌های مادی هم جزء و بخشی از اجزای ارتباطی آن می‌شود و با این وصف، خودش را بر ما تحمیل می‌کند و فرهنگ جامعه را تغییر می‌دهد.

دستگاه شیطان در هیچ دوره‌ای در طول تاریخ به اندازه امروز امکان تبلیغ منفی علیه مذهب و فرهنگ خداپرستی نداشته است و در هیچ دوره‌ای از ادوار تاریخ، رسانه‌ها تا این اندازه جهانی و عمومی نبوده اند. سرمایه گذاری امروز غرب برای بسط فرهنگ و اخلاق مادی به ویژه از طریق رسانه‌های جمعی و هنر، یک سرمایه گذاری استثنایی است. مشاهده می‌شود که جبهه باطل و استکبار برای اشاعه فرهنگ مادی خود، رسانه‌ای در مقیاس هالیوود ایجاد کرده است و در کنار آن دانشگاه‌ها و پژوهشکده‌ها و آکادمی‌های وابسته و دانش‌های متنوع هنر و رسانه و علاوه بر آن سیستم پرورش هنرمند و هنر فاسد و مبتذل را نیز تولید کرده و سخت افزار و نرم افزار آن را نیز تهیه کرده است.

امروز غرب با رویكرد به هنر مدرن توانسته است با زبان هنر، فرهنگ خود را منتقل كند. هنر زبان ارتباط جمعی‌ است و نوعی تفاهم ایجاد می‌كند؛ هنر با حساسیت‌ها و اندیشه‌ی انسان سر و كار دارد و در آن تحول و دگرگونی به وجود می‌آورد و بهجت و لذت اجتماعی را از افقی به افق دیگر ارتقاء می‌بخشد؛ به تعبیر دیگر هنر برای جامعه ساز و كار تكامل و توسعه‌ی اجتماعی را آماده می‌كند؛ یعنی انگیزه‌های اجتماعی لازم را برای عبور از یك وضعیت به وضعیت دوم فراهم و ارتقاء وجدان ایجاد می‏كند و در نتیجه مطالبات جدید و نظام نیازمندی‌های جدید طرح می‌شود. بنابراین كار هنر آماده‌سازی بستر اشتداد و تكامل نیاز و توسعه‌ی ارضاء آن است.

هنر مدرن در آخرین مرحله‌ی خود وارد درگیری تمدّنی شده است که سینمای سلطه سینمای ماوراء و سینمای آخر الزمان نمونه‏ای از آن است. در دهه‌ی نود، درصد بالائی از فیلم‌های هالیوود فیلم‌های آخر الزمانی بوده است؛ یعنی هنر مدرن غربی وارد عرصه‌ای شده است كه نگاه فلسفه‌ی تاریخی دارد و احساس می‌كند كه اگر بخواهد جامعه‌ی جهانی به سمت جامعه موعود لیبرال دموكراسی حركت كند و لیبرال دموكراسی جهانی شود, باید با زبان هنر، احساسات و وجدان، جامعه جهانی را به نقطه مطلوب خود هدایت كند و میل و نفرت‌ها و حب و بغض‌ها را در مقیاس كلان ساماندهی كند.
, مترجم : محمدرضا کتابی
Share/Save/Bookmark