علم دینی
آنچه در این پرونده میخوانید دیدگاه صاحب نظران فرهنگستان علوم اسلامی قم در رابطه ی دین و علم می باشد.
 
 
 
 
کد مطلب: 751
برگزاری جلسات آموزشی گروه فلسفه و روش شناسی اسلامی علوم
آشنایی با فلسفه علم
تاریخ انتشار : سه شنبه ۵ بهمن ۱۳۹۵ ساعت ۱۰:۱۵
 
 
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی فرهنگستان علوم اسلامی قم، اولین دوره از سلسله جلسات آموزش تخصصی مقطع مقدمات، ویژه دانش پژوهان جدید الورود گروه فلسفه و روش شناسی اسلامی علوم با عنوان «آشنایی با فلسفه علم» توسط آقای مهران مظفری نیا، دانش پژوه گروه فلسفه و روش شناسی اسلامی علوم برگزار گردید.

لازم به ذکر است که دوره مقدماتی شامل دو دوره عمومی و اختصاصی می باشد.

هدف اصلی از سرفصل های اختصاصی، آشنایی بیشتر دانش پژوهان با سرفصل ها و مسأله ها و بعضا نتایج علمی گروه مربوطه است.
در این دوره تلاش می شود، تا به نحو عمیق تر، دانش پژوهان را با پرسش های محوری و اساسی که موجب شده فرهنگستان علوم اسلامی، پاسخ های متفاوت و خلاف مشهور بدهد، بررسی شود.
متن حاضر، گزارشی محتوایی از جلسه فوق الذکر می باشد.


***


چرا فلسفه علم بوجود آمد؟

بهینه کردن روش علمی برای افزایش موفقیت های علم


فلسفه علم برای این به‌ وجود آمد که مشخص کند موفقیت فوق‌العاده‌ای را که علم از قرن ۱۷ به بعد داشته، مرهون چه بوده است و گفته شد که چیزی که این علم را موفق کرده، استفاده از روش علمی بوده است. لذا فلسفه علم با هدف بهینه کردن این روش به‌منظور افزایش موفقیت‌های علم و کاهش کاستی‌های پژوهش‌های علمی و همچنین استفاده از آن در سایر حوزه‌ها مانند علوم انسانی، شکل گرفته است.


اعتباریابی اساس مرجعیت علم و دانشمندان

ما در عصر جدید شاهد احترام و ارج گذاری به علم در زندگی روزمره و وسائل ارتباط جمعی هستیم مانند نسبت علمی دادن به خیلی از ادعاها. ارج گذاری به علم منحصر به زندگی روزمره نیست بلکه آشکارا در کانون های علم و تحقیق هم مشاهده می شود. اینکه بسیاری از حوزه های مطالعاتی را حامیانش «علم» می خوانند از این روست که تلویحا فهمانده شود روش های مورد استفاده به همان اندازه وثیق و ثمربخش است که علم با سابقه ای همچون فیزیک. گوئی علم بر بنیان مطمئنی استوار است که به مدد آن می توان به نحو متقنی نظریه های علمی را از آن بنیان اخذ نمود. ما در فلسفه علم به دنبال پاسخگوئی به این پرسش هستیم که اساس این مرجعیت چیست؟«روش علمی» چیست که به حسب ادعا به نتایج ممتاز و قابل اتکا منجر می شود؟ البته تحولات جدید در فلسفه علم مشکلات اساسی این دیدگاه را (که علم بر بنیان ......) آشکار کرده است. بعضی از براهین اقامه شده بر این مدعا بیشتر بر «ملاحظات فلسفی منطقی» استوار است و برخی دیگر بر اساس «تحلیل مفصل تاریخ علم و تاریخ نظریه های جدید علمی»

• ملاحظات فلسفی منطقی: اصولا هیچ روشی که بتواند صدق و یا صدق احتمالی نظریه های علمی را اثبات کند وجود ندارد.

• ملاحظات تاریخ علمی: برخی از رویدادهای تاریخ علم که معمولا شاخص پیشرفت های بزرگ محسوب می شوند، از قبیل نوآوری های گالیله، نیوتن، داروین و ... با روش هائی که نوعا فلاسفه آن ها را توصیف می کنند مطابقت ندارد. به تعبیری بازسازی و تبیین فلاسفه با آنچه واقعا در علم روی می دهد شباهت کمی دارد.

از پیامدهای دو نکته فوق، کنار گذاشتن این فکر است که علم یک «فعالیت عقلانی» است که مطابق روش یا روش های خاص عمل می کند. لذا علم هیچ خصوصیت ویژه ای ندارد که آن را ذاتا برتر از سایر شاخه های معرفت مانند افسانه، شعر و ... بنشاند.


تاریخ فلسفه علم؛ فرانسیس بیکن از پیشگامان فلسفه علم

فرانسیس بیکن از جمله پیشگامانی بود که کوشید چیستی روش علم جدید را بتفصیل بکشد.(در کتاب ارغنون نو) وی در اوائل قرن ۱۷ اظهار داشت که هدف علم بهبود بخشیدن به وضع انسان کره خاکی است. نزد وی این هدف با جمع آوری یافته ها از طریق مشاهده و استخراج نظریه ها از آن حاصل می شود. از آن زمان تا کنون بعضی به جرح و تعدیل نظر بیکن و سبب کمال آن شده اند و برخی به نحو بنیانی با آن به مبارزه پرداخته اند.


نیاز به فلسفه علم(کارکرد فلسفه علم)


توصیف فعالیت علمی دانشمندان و چگونگی سازوکار علم

همانگونه که ستاره شناس رفتار اجرام سماوی را در نظر می گیرد، فیلسوف علم نیز به دنبال توصیف فعالیت علمی دانشمندان و چگونگی سازوکار علم است. اما پرسش این است که چرا این کار را به خود دانشمندان واگذار نکنیم؟پاسخ این است که فاصله ای پرنشدنی میان قابلیت انجام یک فعالیت و قابلیت توصیف آن وجود دارد. دانشمندان عموما در توصیف کار خود ناتوان اند. چرا که کار ایشان توصیف علم نیست بلکه تولید آن است.

ارائه توصیه هائی تا دانشمندان را در رسیدن به هدف علم که توصیف جهان خارج است، یاری کند.

این جنبه از فلسفه علم را در کار همه فیلسوفان علم نمی توان دید. پوپر از برجسته ترین کسانی است که به جنبه توصیه ای و هنجاری فلسفه علم نیز توجه کرده است.


مسائل مطرح در فلسفه علم

۱. مباحث معرفت شناسانه


بحث در باب ماهیت علم یا تأمل بر روی شأن معرفتی باورهای علمی. چرا باورهای علمی نسبت به سائر معارف از جایگاه معرفتی بالاتری برخوردار است؟ از نظر بسیاری آنچه باورهای علمی را از سایر باورها متمایز می کند، نه روحیات دانشمندان و نه تأثیر عوامل اجتماعی بر کار آنهاست، بلکه علم بواسطه بهره گیری از روش خاص و منحثر بفرد خود چنین جایگاهی دارد. لذا آنچه برای فیلسوف علم اهمیت دارد توجه به روش یا روش هائی است که باورهای علمی را تولید می کنند.


۲. مباحث هستی شناسانه

آیا قوانین طبیعی وجود دارند؟
آیا علیت در جهان فیزیکی برقرار است؟
آیا هویات نظری مشاهده ناپذیر که در نظریات علمی از آن ها سخن می رود وجود دارند؟


۳. پرسش های اخلاقی

با پیشرفت علم و فن آوری امکان های جدیدی تحقق پذیر شده اند. مانند شبیه سازی انسان. آیا چنین کاری به لحاظ اخلاقی مجاز است؟
آیا آزمایشات داروئی بر روی مجرمان و بیماران در حال مرگ کاری اخلاقی است؟
آیا دانشمندان به عنوان افرادی حرفه ای به اخلاقی خاص نیاز دارند؟


مکاتب روش‌شناسی و فلسفه‌ی علم

مکاتب روش‌شناسی علم را می‌توان براساس دو رویکرد کلی زیر به دو دسته تقسیم نمود:

الف ـ رویکرد تحلیلی- منطقی(معقول گرا):
این رویکرد در بازشناسی علم و تبیین روش‌شناسی آن، به ارگانیسم و سازوکار درونی علم توجه می‌کند. در این رویکرد اعتقاد و التزام به روش و منطق و توصیه‌های روش‌مندانه به دانشمندان و پرهیز از روان‌شناسی و جامعه‌شناسی دانشمندان آشکار است.
نظریات عمده درخصوص روش علم که از رویکرد تحلیلی- منطقی تبعیت می‌کنند عبارت‌اند از: استقراگرایی و ابطال‌گرایی.

ب ـ رویکرد تاریخی- جامعه‌شناختی(نسبی گرا):
این رویکرد عمدتا به سیر تاریخی و مسیر رشد علم توجه می‌کند و برای عوامل بیرونی از جمله عوامل جامعه‌شناختی درخصوص روش علم نقش اساسی قائل است.
درخصوص رویکرد تاریخی- جامعه‌شناختی می‌توان سه مکتب عمده را نام برد: مکتب جامعه‌شناسی علم، مکتب استنباطی(تفهمی)، مکتب دیالکتیکی- انتقادی(مکتب نقدی فرانکفورت).
در جریان معقول گرا معیاری ابدی، کلی وجود دارد که با آن می توان مرز بین علم و غیر علم را روشن ساخت. لذا تمایز بین علم و غیر علم کاری سهل و روشن است.
در جریان نسبی گرا، معیار نزد هر دانشمند و جامعه علمی متفاوت است. لذا منکر وجود معیاری کلی و غیر تاریخی اند.


۱

استقراگرائی


استقراگرائی نظریه ای در مورد پیشرفت علمی است که وجوه اصلی اش در قرن های هفدهم و هجدهم مطرح شد. استقراگرائی در طول قرن بیستم بصورت گسترده ای پذیرفته شده و بسط پیدا کرده است. با این وجود شاید قرن بیستم بیشتر نقد استقراگرائی بوده است. دو ناقد اصلی استقراگرائی پوپر و دوئم بوده اند. استقراگرائی به عنوان نظریه روش علمی به فرانسیس بیکن(۱۵۶۴-۱۶۱۶) باز می گردد. او بر دو امر تأکید داشت: الف-ضرورت انجام تحقیقات پایه ای در علوم طبیعی برای تسلط بر طبیعت(پیشرفت تکنولوژی) ب- ارائه روش استقرا بجای قیاس(پیش دستی بر طبیعت) برای افزایش دانش ما به عالم طبیعت. این دیدگاه در جریان و نتیجه انقلاب علمی که عمدتا در قرن ۱۷ توسط دانشمندان پیشگام بزرگی چون گالیله و نیوتن رخ داد، عمومیت یافت.


اصول مهم اندیشه استقراگرائی

• علم با مشاهده آغاز می شود [گوهر تلقی معاصر از معرفت علمی]
• مشاهده گر باید خود را از پیش فرض ها و پیش داوری ها خالی کند.
• گزاره های شخصی در صورت برخورداری از شرائط زیر به تعمیم می رسند و نهایتا قوانین و نظریه ها استنتاج می شوند.
الف ـ تعداد گزاره های مشاهدتی باید زیاد باشند.
ب ـ مشاهدات باید تحت شرائط متنوعی تکرار شود.
ج ـ هیچ یک از گزاره های مشاهدتی نباید با قانون جهان شمول مأخوذ معارضه داشته باشد.
مطابق استقراگرائی سطحی علم با مشاهده آغاز می شود. معرفت علمی، معرفتی است اثبات شده. نظریه های علمی به شیوه ای دقیق از یافته های تجربی که با مشاهده و تجربه به دست آمده اند، اخذ می شوند. علم برآنچه می توان دید و شنید و لمس کرد، بنا نهاده شده است. لذا گزاره پایه، [گزاره های مشاهدتی] است.
[گزاره مشاهدتی] گزاره ای است که با ذهنی خالی از پیش داوری حواس مشاهده گر و به نحو مستقیم از مشاهده بدست آمده باشد. لذا مربوط به واقعه ای خاص در زمان و مکانی مشخص هستند.این نوع گزاره ها را گزاره های شخصیه هم می گویند. صدق این نوع گزاره ها با مشاهده دقیق اثبات می شود. مانند: در ساعت فلان و روز فلان، سیاره مریخ در فلان موقعیت در آسمان ظاهر شد.


نقدها بر استقراگرائی

۱. نقدهـای منطقـی فلسـفی(نقدهای بیرونی- نقدهای درونی)
الف ـ نقد بیرونی: عدم جامعیت استقراء
اگر همه معرفت مبتنی بر تجربه(مشاهده) است، صدق قضایای ریاضی چگونه توجیه می شود؟
پاسخ:
جان استوارت میل: آنها هم مبتنی بر تجربه و مشاهده است.(ترکیبی پسینی)
قراردادگرائی(پوانکاره)
منطق گرائی(پوزیتیویسم منطقی)تحویل ریاضیات به منطق(تحلیلی پیشینی)
کانت ریاضیات را ترکیبی پیشینی می دانست(نقض:پیدایش هندسه نااقلیدسی)
ب ـ نقد درونی: (صغروی- کبروی)
• نقد درونی صغروی: (عدم ضابطه مندی) معیار کثرت و تنوع چیست؟
چند مشاهده کثیر محسوب خواهد شد؟ مثلا یک میله فلزی چن بار باید حرارات داده شود تا بتوان نتیجه گرفت یه میله فلزی همیشه پس از حرارت منبسط می شود.
چه چیز بمنزله تنوع مهم شرائط محسوب می شود؟ مثلا برای کاوش نقطه جوش آب آیا باید فشار را تغییر دهیم یا خلوص آب یا روش حرارتی یا زمان انجام آزمایش؟
• نقد درونی کبروی: استقراء منطقا منتج نیست. صدق خود استقرا چکونه اثبات می شود؟(اعتبار معرفتی)
پاسخ: توجیه تجربی استقراء مبتنی بر استقراء
هیوم نشان داد این برهان متضمن دور است. زیرا خود متوسل به همان استدلال استقرائی می شودکه اعتبار آن نیاز به توجیه دارد.


۲. نقد تاریخی جامعه شناختی

ـ نقد دوئم بر استقرا گرایی: (تردید در استقرا گرایی به منزله روش نیوتن)
در این قسمت دوئم مطرح می کند که استقرا گرایی تا چه اندازه تحت تاثیر نیوتن و فیزیک نیوتنی بوده. نیوتن روش خود را دراکتشافات خارق العاده اش استقراگرایی معرفی می کند ولی دوئم با دلایلی نشان می دهد که حتی نیوتن هم با استفاده از استقرا صرف،نمی توانسته نظریه جاذبه را کشف و ارائه کند.

ـ تقدم نظریه بر مشاهده
دو فرض مهم درباره مشاهده از دیدگاه استقراگرایان:
علم با مشاهده آغاز می شود.
مشاهده اساس وثیقی را بدست می دهد که می توان از آن معرفت بدست آورد.
در این بخش گفته می شود درست است که علم با گزاره مشاهدتی آغاز نمی شود. اما گزاره مشاهدتی اساس وثیقی بدست نمی دهند و خطاپذیرند. یکی به دلیل همسان نبودن تجارب ادراکی مشاهده گران و دیگری به دلیل تقدم نظریه بر مشاهده.
• تجارب ادراکی مشاهده گران در عمل دیدن منحصرا بوسیله تصاویر ایجاد شده بر شبکیه چشم آنان تعیین نمی گردند و تا حدی به تجارب گذشته، معرفت و انتظارات وی بستگی دارد. در واقع تصاویر منقوش برشبکیه ما بخشی از علت آن چیزی که می بینیم را تشکیل می دهد.البته بستگی آنچه که می بینیم به حالات ذهن یا مغز ما آنقدر حساس و مستقیم نیست که ارتباط و تفاهم بین انسان ها و کاوش های علمی را غیر ممکن سازد.
• بر فرض که مشاهده گران تجارب ادراکی همانندی داشته باشند، لکن از آنجائی که علم از گزاره های مشاهدتی همگانی ساخته شده اند، نه از تجارب انفسی اشکال همچنان باقی است.گزاره های مشاهدتی، هستی های همگانی هستن که به زبان عام صورت بندی شده اند و دربرگیرنده نظریه هائی با درجات مختلف از کلیت و پیچیدگی هستند. لذا نوعی نظریه بر کلیه گزاره های مشاهدتی مقدم است. و گزاره های مشاهدتی همان اندازه خطاپذیرندکه نظریه های مضمر در آن ها.


۲

ابطالگرائی

تعریف نظریه در دیدگاه ابطالگرایی


تعریف نظریه [به حدس هائی که موقتا پذیرفته می شوند]
نظریه بمنزله حدسیات یا گمان های نظری و موقتی تلقی می شوند که ذهن انسان آزادانه آن ها را خلق می کند تا بر مسائلی که نظریه های قبلی با آن مواجه شده بودند فائق آیند و تبیین مناسبی از رفتار جهان خارج ارائه کنند.
لذا هرگز مجاز نیستیم بگوئیم فلان نظریه صادق است بلکه می توانیم امیدوار باشیم که که در میان نظریه های موجود بهترین و از قبلی ها بهتر باشد.


شباهت ها و تفاوت ها با استقراگراها:

شباهت:
تأکید بر مشاهده به عنوان مبنای علم به واقعیت.(گزاره پایه، گزاره های مشاهدتی است)
تفاوت ها:
۱. هدایت مشاهدات بوسیله نظریات
۲. مخالفت با امکان دستیابی به صدق یا صدق احتمالی نظریات در پرتو شواهد مشاهدتی(حتی اگر به نحوی گزاره های مشاهدتی صادق در اختیار داشته باشیم باز هم ممکن نخواهد بود که صرفا بر اساس آن و بوسیله استنتاجات منطقی به قوانین و نظریه های جهان شمول برسیم)


دقیقه ای منطقی در تأیید ابطالگرائی

[منطقا می توان کذب گزاره های کلی را از گزاره های جزئی مناسب استنتاج کرد]
مثلا اگر با مشاهده بتوان اثبات کرد که دو جسم با وزن های متفاوت با سرعت برابری سقوط می کنند می توان کذب این گزاره کلی که سرعت سقوط اجسام متناسب با وزن آن هاست را نتیجه گرفت.


مرز علم و غیر علم در ابطالگرائی

چنانچه بخواهیم معرفتی را جز معرفت علمی محسوب کنیم باید ابطال پذیر باشد.
لذا علومی مانند ادبیات، هنر، سیاست جز معرفت علمی محسوب نمی شوند چرا که واجد گزاره های ابطال ناپذیرند.
اساسا هر فرضیه ای شأنیت و منزلت تبدیل شدن به قانون و نظریه علمی را ندارد. بلکه فرضیه ای واجد چنین منزلتی است که ابطال پذیر باشد.


تعریف ابطال پذیری:

• فرضیه ای ابطال پذیر است که یک گزاره مشاهدتی یا مجموعه ای از گزاره های مشاهدتی منطقا ناسازگار با آن امکان وجود داشته باشد.
• هر چه مدعای نطریه بیشتر باشد، درجه ابطال پذیری آن بالاتر است.
مثال: الف - مریخ در مدار بیضی شکل به دور خورشید حرکت می کند.
ب - تمام سیارات در مدار بیضی شکل به دور خورشید حرکت می کنند.
• نظریه هائی که ابطال پذیری شان بالاتر است باید به نظریه هائی که ابطال پذیرشان کمتر است ترجیح داده شوند. مشروط به اینکه در واقع ابطال نشده باشند.(شرط ابطالگرایان پیشرفته)بجای توجه به میزان ابطالپذیری یک نظریه در حالت انفراد به توانائی ها و ابطال پذیری آن در مقایسه با نظریه رقیب توجه می شود.
• از لوازم مهم شرط ابطال پذیری این است که نظریه باید بوضوح بیان شده و دقیق باشد.(به جهت بسته شدن باب تفسیر)


پیشرفت علم و فرایند آن

• علم با آزمون و خطا پیشرفت می کند.
• ابطال ها، نقاط عطف مهم، دستاوردهای برجسته و نقاط مهم پیشرفت علم محسوب می شوند.
• ابطالگرایان از طرح حدس های نظری متهورانه بیشتر استقبال می کنند. چون به این شیوه است که با آن ما می توانیم از اشتباهاتمان درس بگیریم و به حقیقت نزدیک شویم.
• در نگاه ابطالگرایان علم با مسئله آغاز می شود. هرچند این مسائل از مشاهدات کم و بیش مستقل نشأت می گیرند. این نگاه کاملا با تقدم نظریه بر مشاهده سازگاری دارد.


افزایش ابطال پذیری و اصلاح موضعی

مدعای ابطالگرایان مبنی بر اینکه هم زمان با پیشرفت علمی باید نظریه ها ابطال پذیرتر باشند با هرگونه جرح و تعدیلی که به منظور حفظ نظریه از ابطال باشد ناسازگار است.
ظاهرا این حرف به شکل مطلق صحیح نباشد. انچه ابطالگرایان با آن مخالفند اصلاح موضعی است، نه هر نوع اصلاحی.
اصلاح موضعی اصلاحی است که نتایج آزمون پذیری نداشته باشد. در نتیجه به ابطال پذیری بیشتر نطریه منجر نشود.
اصلاح نظریات به منظور رفع اشکال ضرورتا موضعی نیست مانند کشف سیاره نپتون.


تأیید در تبیین ابطالگرایان:

• از تفاوت های موضع ابطالگرایان پیشرفته با ساده، تأکیدی است که بر «تأیید» در کنار ابطال نظریات دارند. پیشرفت های مهم علمی هنگامی حاصل می شوند که حدس های متهورانه تأیید شوند. لذا این خطاست که ابطال حدس های متهورانه و بسیار ابطال پذیر را مواقف مهم پیشرفت علم محسوب کنیم.(تأیید حدس های متهورانه-ابطال حدس های محتاطانه)
• ابطال حدس های محتاطانه اخباری هستند زیرا معلوم می کنند آنچه بطور اطمینان بخشی صحیح به نظر می رسد در واقع غلط بوده است. به عکس ابطال حدس های تهورآمیز درس آموزی کمی خواهد داشت.تأیید حدس های محتاطانه غیر اخباری هستند.
• حدس های تهورآمیز گاه به پیش بینی های بدیع و نامحتملی منجر می شود.
• حدس های تهور آمیز حدس هائی هستند که ادعاهایشان با توجه به معرفت پیشین آن زمان نامحتمل باشد.
• این تأیید مانع از ابطالگرائی نامیدن آن نمی شود.تأیید نظریه های جدیدی از آن رو اهمیت دارد که به برتری نظریه جدید نسبت به نطریه جایگزین شده گواهی دهد.
• تأیید ها هنگامی مهم خواهند بود که از آزمودن یک پیشبینی بدیع نتیجه شده باشند.


اشکالات بر ابطال گرائی:

• نا ممکن بودن تعریف میزان مطلقی برای ابطال پذیری یک نظریه به دلیل بی نهایت بودن ابطالگرایان بالقوه
پاسخ: توجه ابطالگرایان پیشرفته به میزان ابطال پذیری در مقایسه با نظریات رقیب
• خطا پذیری گزاره های مشاهدتی و اتکای آن ها بر نظریه
مدعای ابطالگرایان:اگر گزاره های مشاهدتی صادق داشته باشیم می توانیم کذب بعضی گزاره های کلی را استنتاج کنیم. اما هیچ گزاره مشاهدتی از چنین وثاقتی برخوردار نیست.اگر یک گزاره کلی با یک گزاره مشاهدتی تعارض پیدا کرد امکان دارد که گزاره مشاهدتی غلط باشد. علم پر است از گزاره های مشاهدتی رد شده و نظریه های پذیرفته شده ای که با آن ها تعارض دارند.
پاسخ: گزاره های مشاهدتی ابطال ناپذیر بوسیله ادراکات حسی مستقیم حاصل نمی شوند. بلکه حاصل تصمیم و توافق دانشمندان است.
• پیچیدگی وضعیت های واقعی آزمون ها
یک نظریه واقعی علمی، نه از یک گزاره منفرد بلکه از مجموعه ای از گزاره های کلی تشکیل شده است. این امر باعث پیچیدگی شرائط اولیه آزمون نظریه و ابزار و وسائل می شود. لذا به خطا رفتن برخی پیش بینی ها ممکن است ناشی از خطا در بخشی از شبکه آزمونی نظریه باشد. مانند ابطال نظریه نیوتن با مدار سیاره اورانوس که ناشی از خطا بودن توصیف شرائط اولیه(در نظر نگرفتن سیاره نپتون) می باشد.
• ناتوانی ابطالگرائی به دلائل تاریخی
اگر قرار بود روش شناسی ابطال گرایان بدون کم و کاست تبعیت شود باید بهترین نظریه های علمی مانند جاذبه نیوتن در اولین مرحله کنار گذاشته می شدند و هرگز تحول نمی یافتند با ابن همه آن نظریه ها رد نشدند.


۳

برنامه پژوهشی لاکاتوش


تفاوت لاکاتوش با پوپر:
• سازگاری با تاریخ علم
دغدغه اصلی لاکاتوش ارئه تصویری واقع بینانه و معقول از تاریخ علم است. تصویری که ساده انگاری های نظام پوپر را نداشته باشد. تاریخ علم متشکل از مراحلی بسیار متنوع تر از دو مرحله پوپر(حدس و ابطال) است. کنار گذاشتن نظریات با دیدن اولین مورد نقض کنار گذاشتن کل فعالیت علمی است. وجود موارد نقض و اعوجاجات برای طرد نظریات کافی نیست. دانشمندان عمدتا به جد از نظریات خویش دفاع کرده اند و سعی کرده اند آن ها را در مقابل موارد نقض جرح و تعدیل کنند. همه نظریات موفق امروز در ابتدا کودکانی ناتوان بوده اند که با بسیاری از پدیده ها تعارض داشته اند.
• ملاحظه نظریه بمثابه برنامه پژوهشی و وارد کردن عنصر «نظریه رقیب»
تبیین استقراگرایان و ابطال گرایان از علم خیلی بسیط می باشد. آنها از پیچیدگی نظریه های علمی غفلت می ورزند. لذا لاکاتوش نظریه بمثابه ساختار را پیشنهاد می دهد.
تاریخ علم مشتمل بر رقابت هائی ایت که بین برنامه های پژوهشی رقیب صورت می گیرد و نتیجه این رقابت ابطال یا تأیید نظریات است.
عموما یک نظریه منفرد وارد محکمه تجربه نمی شود بلکه عمدتا دو نظریه رقیب اندکه به آزمون تجربه درمی آیند.(آزمون سرنوشت ساز مانند آزمون فوکو درباره ماهیت نور


دلائل تلقی نظریه بمثابه ساختار

۱. تاریخ علم: تکامل و پیشرفت علوم حاکی از وجود ساختاری است که با تبیین استقراگرایان یا ابطالگزایان بدست نمی آید.
۲.وابستگی معنای دقیق مفاهیم به نظریه حاکی از وجود ساختاری در نظریات است. مانند مفهوم جرم و مفهوم دموکراسی
۳.نیاز علم به رشد و توسعه اقتضا می کند وجود ساختارهایی بی انتها در نظریات که حاوی توصیه ها و سرنخ هائی باشند برای توسعه علم


اجزای یک برنامه پژوهشی

اگر واحد سنجش برنامه پژوهشی باشد و نه نظریات، باید ملاکی ارائه کرد که معین کند چه چیزی برنامه پژوهشی را می سازد. اجزای برنامه پژوهشی:
۱. هسته اصلی(استخوان بندی): مقوم بنیانی که با تکیه بر آن برنامه باید تحول و توسعه یابد.
۲. راهنمونی سلبی: اصل روش شناختی است مبنی بر اینکه از مدعیات و اظهارات هسته اصلی برنامه پژوهشی نباید در مواجهه با شواهد منفی دست شست.
استخوان بندی هر برنامه با تصمیم روش شناختی مدافعانش ابطال ناپذیر می شود.(هرگاه تعارضی بین یک برنامه پزوهشی و یافته های مشاهدتی بروز کرد به بخش دیگری از ساختار نظری نسبت داده می شود، نه به مفروضاتی که مقوم استخوان بندی اند. در واقع باید با جرج و تعدیل در فرضیات کمکی[کمربند محافظ] هسته اصلی را حفظ کرد. مانند فرض وجود سیاره ای نامکشوف در منظومه شمسی برای نجات نظریه نیوتن از ابطال)
هر دانشمندی که استخوان بندی را مرود تعدیل قرار دهد از آن برنامه پژوهشی خاص خارج شده است. مانند خروج تیکو براهه از برنامه پژوهشی کپرنیکی(همه سیارات بجز زمین بدور خورشید می چرخند درحالی که خورشید حول زمینی ثابت می گردد)
۳. راهنمونی ایجابی:
توصیه هائی در مورد آنچه دانشمندان برای توسعه برنامه پژوهشی خود باید انجام دهند. تا امکان پیش بینی های بدیع و تبیین پدیده های شناخته شده را فراهم سازد.


پیشرو یا رو به زوال بودن یک برنامه پژوهشی

پیشرفت علم یعنی جایگزینی برنامه های پزوهشی پیشرونده بجای برنامه های پژوهشی رو به زوال
شاخصه پیشرو بودن:
۱. موفقیت در تحقق پیش بینی های بدیع
۲. تبیین پدیده های شناخته شده ای که بدون تبیین مانده اند. تبیین حضیض عطارد
۳. انسجام و سازگاری درونی
چگونه می توان دریافت یک برنامه پزوهشی رو به زوال است؟
چنین پرسشی در روش شناسی لاکاتوش جواب روشنی ندارد.
Share/Save/Bookmark