علم دینی
آنچه در این پرونده میخوانید دیدگاه صاحب نظران فرهنگستان علوم اسلامی قم در رابطه ی دین و علم می باشد.
 
 
 
کد مطلب: 453
پژوهشی در فلسفه منطق/ بخش سوم
حجت الاسلام محمد متقیان
تاریخ انتشار : دوشنبه ۹ ارديبهشت ۱۳۹۲ ساعت ۰۰:۳۱
 
در بخش پیشین دو لایه معرفت شناسی و انسان شناسی که از زاویه ضرورت شناسی به دست می آمد و ضرورت شناسی نیز منتج از تحلیل التزامی غرض و غایت علم منطق بود، پرداخته شد. در این شماره، می خواهیم با تمرکز بر تعریفی که از علم منطق ارائه شده است به نکات و ابعادی دست یابیم که تحت عنوان "علم شناسی منطق" یکی از سرفصل های مهم فلسفه منطق مورد نظر قرار می گیرد.
 
تعریف علم منطق
عموماً تعریفی که از منطق در کتب معروف ارائه شده است، مشترک بوده و مفاهیم واحد و یگانه ای در عبارت پردازی های گوناگون آورده شده است. جناب شیخ الرئیس بوعلی سینا در کتاب الاشارات و التنبیهات در مقام تعریف منطق چنین می گوید:

«المراد من المنطق ان یکون عند الانسان آلة قانونیة تعصم مراعاتها عن ان یضل فی فکره»

همین بیان شیخ در سایر کتب منطقی، با اندکی تفاوت وارد شده است و اختلاف فاحشی در میان تعابیر بزرگان نیست. جناب کاتبی قزوینی در الرسالة الشمسیة رسم علم منطق را چنین گفته است:

«آلة قانونیة تعصم مراعاتها الذهن عن الخطأ فی الفکر»

دو شرح "تحریر القواعد المنطقیة"و نیز "القواعد الجلیة" بر همین تعریف تأکید کرده اند. "جناب قطب الدین شیرازی در درة التاج و سهلان ساوجی در البصائر النصیریة و صدرالمتألهین در اللمعات المشرقیة و سید شریف جرجانی در التعریفات" و بسیاری از متون عریق منطقی همین بیان را در تعریف دانش منطق داشته اند.

براساس اشتراک عبارات منطق دانان در تعریف علم منطق، می توان سه مفهوم محوری را در این تعاریف به عنوان خصوصیات سه گانه دانش منطق برشمرد:

آلی بودن علم منطق، قانونی بودن علم منطق و عاصمه بودن آن.
تبیین مفاهیم محوری تعریف علم منطق

۱. آلی بودن علم منطق
علم منطق و تمام علوم قدیمه مانند ریاضیات و الهیات و طبیعیات و هیئت و سایر دانش های کهن در خاستگاهی یونانی تولید وا بداع شده اند و در فضایی اسلامی ایرانی پرورش یافته اند. در نگاه یونانی، علوم دارای طبقه بندی بوده و منطق خاصی بر روابط میان دانش ها حاکم بوده است که به عبارتی می توان گفت در آن اعصار، منظومه ای از دانشها در بستر رابطه ای مقنن، شکل گرفته بود. این طبقه بندی را از چندین زاویه می توان تحلیل نمود، اما آنچه که در این نوشتار موضوع تأمل است رابطه ابزاری و استقلالی علوم است. در این نگاه، ترابطی میان دانش ها برقرار است و آنها در انسجامی هرچند ابتدایی با هم قرار دارند و این ارتباط هم ضابطه مند است. علم منطق، علمی آلی و ابزاری است به این معنا که در خدمت سایر دانش هایی است که روش مند به تحلیل موضوعات و مسائل می پردازند. از این جا معلوم می شود که روش و متد برای بانیان منطق مهم بوده و تمام علوم دارای روش تحلیل و تبیین بوده اند و دانش منطق نیز دانشی بود که نیاز روشی و متدیک آنها را برطرف می نمود. از این رو که تمام دانش ها روش محورند و هر متعلمی در آن حوزه های دانشی، ابتدا باید به روشی مطمئن مسلح گردد تا نتایج پژوهش هایش به خطا نرود، پس باید علم منطق را در آغاز علوم قرار داد و آن را بیرون از طبقه بندی علوم به عنوان "مدخل العلوم" تعریف نمود. ابن سینا در "رساله اقسام علوم عقلیه" بعد از آنی که تمام علوم اصلی و فرعی را در دو حوزه حکمت نظری و عملی احصاء می کند، به آخرین علم می پردازد و اینگونه می گوید:

«وقت آن رسیده است که فروعات علمی را که ابزار انسان است برای اکتساب حکمت های نظری و عملی بشناسیم، دانشی که از سهو و غلط در تفکر و بحث بازمی دارد و به طریقی که باید در هر جستجو گری علمی به صورت صحیح سلوک کرد، ارشاد می نماید و آن صناعت منطق است.»

و جناب فارابی در المنطقیات جلد اول صفحه ۴۸ پیرامون صناعت منطقیه می گوید:

«و المنطقیة هی التی یشتمل علی الاشیاء التی شأنها ان تستعمل آلات و معینة فی استخراج الصواب فی کل واحد من العلوم.»

بنابراین علم منطق، درخدمت سایر علوم و برای آنهاست و غایتی که برای آن تصور شده است از ناحیه خدمتی است که برای سایر دانش ها دارد و فی نفسه غرضی برای آن متصور نیست.

۲. قانونی بودن علم منطق
اهتمام ویژه به لفظ قانون در عبارات حکما و منطق دانان بسیار مشهود است و دقت خاص آنان را در این باره نشان می دهد. منطق دانشی هرج و مرجی نیست، دانشی است برای تنظیم تفکرات انسان در موضوعات علوم مختلف که خود نیز باید منسجم و منظم باشد. از قانونیت برخوردار است یعنی دارای قواعدی کلی است که بر مصادیق و جزئیاتی منطبق می گردد. (تحریرالقواعد المنطقیة ۶۰/ القواعد الجلیة ۱۸۷/ التعریفات ۱۰۲) بنیان گذاران منطق، آنارشیسم معرفتی را مردود می دانند و بر ضرورت روش و منطق تأکید دارند و خود منطق را نیز مبراء از آنارشیسم می دانند. منطق را مجموعه کلیاتی محسوب می کنند که باید به کار گرفته شود و بر جزئیات منطبق گردد و این نکته آنان، ریشه در تفسیری دارد که از رابطه کلی و جزئی دارند. چون منطق دانشی است قانونی، یعنی دارای قواعدی کلی، پس باید در لایه ای پیشین به سراغ مبانی این کلیات رفت و از زیرساخت های آنها پرسید که این همان وظیفه "فلسفه منطق" است.


۳. عاصمه بودن علم منطق
جناب سهلان ساوجی در البصائرالنصیریة صفحه ۵۲ می گوید:
«چون که اعتقادات بیشتر انسان ها در مبدأامر به حق و باطل تقسیم می شود و تصرفاتشان در ادراکات به صحیح و فاسد تقسیم می گردد، پس نیاز به فراهم آوردن قانونی صناعی است که عاصم ذهن از لغزشها باشد و مسیر صواب را از خطا در عقاید تمییز دهد، به گونه ای که عقول سلیمه بر صحت آن توافق داشته باشد و این همان صناعت منطق است.»

عاصمیت منطق، خصوصیت سوم این دانش است که حکایت از تفسیر خاص منطق دانان از خطا و لغزش فکری و نیز قدرت علم بر پاسداشت فکر از فروغلطیدن در مغالطات دارد. به نظر آنان، انسان می تواند دانشی تعریف بنماید که ذهن انسان را به عصمت در تفکر و ادراک برساند و نسبت نابجایی نیست که گفته شود در این نگاه می توان ادعا نمود هرآنچه که با این ابزار و روش به دست آید، لابد از این است که صحیح باشد و به صواب رفته باشد. در این زاویه دید، گونه ای عصمت فکری به دست می آید که نتایج تحقیقات هستی شناختی ، ریاضیاتی و... را تا ابدالآباد تضمین می نماید. البته روشن است که این عصمت، منوط به استعمال و به کارگیری دقیق قواعد منطق در دو حیطه منطق صورت و منطق ماده می باشد و این امر فارغ از این است که آن شخص چه حالات روحی و چه عقاید و چه فرهنگی دارد.

باید تأکید نمود که مطلق انگاری عصمت فکری را نباید شکست، چرا که هرگونه تخفیف در این امر به این معناست که دانش منطق در برخی حوزه های فکر قدرت مراقبت از تفکر را ندارد و راه به فکر صحیح پیدا نمی کند و این امری است که به هیچ و جه مورد پذیرش بشر نخواهد بود، بنابراین عاصمیت منطق که عصمت فکری برای انسان به ثمر می دهد مطلق است ودر تمام اعصار و امصار و همه زمینه ها و زمانه ها و موضوعات وعناوین جریان پیدا می کند.

جمع بندی
در این نوشتار بخشی دیگر از مسائل فلسفه منطق مورد نظر را در گزارشی مختصر، ارائه کردیم. اگر چنانچه فلسفه منطق به نگارش درآید، تحلیل لایه های پیشین مترتب بر تعریف علم منطق و تبیین نسبت آن معارف پیشینی با حدود هستی شناختی، قسمت دیگر از مسائل فلسفه منطق مورد نظر خواهد بود. تا بدینجا روشن گشت که فلسفه منطق ارسطویی حامل سه مبحث کلان معرفت شناسی منطق، انسان شناسی منطق و علم شناسی منطق خواهد بود که این سه گانه از ضرورت شناسی علم منطق و از تعریف و ماهیت شناسی آن اصطیاد می گردد. تبیین نسبت سه گانه مذکور با حدود عام هستی شناختی بخشی از مسائل دانش فلسفه منطق را تشکیل می دهد.
مولف : محمد متقیان
Share/Save/Bookmark