علم دینی
آنچه در این پرونده میخوانید دیدگاه صاحب نظران فرهنگستان علوم اسلامی قم در رابطه ی دین و علم می باشد.
 
 
 
 
کد مطلب: 730
گزارش جلسه نهم و دهم سلسله نشست های علم دینی توسط حجت الاسلام علیرضا پیروزمند
تاریخ انتشار : دوشنبه ۲۰ دی ۱۳۹۵ ساعت ۰۸:۵۹
 
 
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی فرهنگستان علوم اسلامی قم، به نقل از پایگاه اطلاع رسانی مدرسه آزاد فکری، سلسله جلسات علم دینی با حضور حجت الاسلام علیرضا پیروزمند در مدرسه آزاد فکری برگزار شد.
متن پیش رو، گزارشی از جلسه نهم و دهم این سلسله نشست ها می باشد.


***


ما می‌گوییم ارتباط فاعل شناسا با موضوع، غیر مستقیم است. حال چه عواملی باعث غیرمستقیم بودن این ارتباط شود:

تاثیر پیش‌فرض‌ها در ایجاد این ارتباط.

شرایط اجتماعی (فرهنگ مسلط) : فرهنگ ملّی و فرهنگ جهانی یک‌سری آموزه‌ها و ارتکازاتی در ذهن ایجاد می کند.

این‌که فقر را در یک جامعه چگونه اندازه‌گیری و شاخص‌بندی کنیم.

مسئله‌شناسی: از چه زاویه‌ای می خواهد نگاه کند. مثلا از بعد روانشناسی یا بعد دیگری ...

روش شناخت فاعل شناسا (از چه روشی استفاده می‌کند)

(مهم‌ترین) تاثیر اراده های دیگر یا عالِمان دیگر یا کسانی که می‌خواهند از حاصل علم استفاده کنند.‌

· غیر از تفکر "رئالیسم خام" که تاثیری برای پیش‌فرض‌ها قائل نیست، در سایر متفکرین این مسئله پذیرفته شده است که پیش‌فرض‌ها اثر دارد.

نتیجه‌گیری:

پیش‌فرض‌های ما: فعلا بحث ما علوم انسانی و اجتماعی است.

منظور نظام نظریات علمی است که نظم پیدا کرده است.

· علم اکتشاف از واقعیّت نیست ( این حرف چالش‌برانگیزی است)

عده‌ای می‌گویند این حرف به نسبیت می‌انجامد.

سه مرحله وجود دارد: موضوع، ذهن، نفس

لذا وقتی می‌گویند که "العلم هو حضور مجرد لمجرد" این دیدگاه رئالیست‌ها هست.

ما یک سوال داریم: آیا دو تا چیز یکسان داریم که کاملا یکسان باشند؟ اگر از هر جهت یکی باشند که دیگر وحدت می‌شود. بر مبنای همین یک سوال داریم: آیا آنچه در خارج وجود دارد با صورت ذهنی یکی است؟ آیا صورت ذهنی با صورت نفسانی یکی است؟ می‌گویند دوتا است لذا پس یکسان نیست.

ملاک برابری علم با واقع، مطابقت یا صدق است. زمانی موجّه است که شما میتوانی آن را ثابت کنی و یا آن را توجیه کنی.

آیا دوئیّت را رد می‌کنید؟ اگر رد کنید که بنیان حرف شما می‌ریزد اما اگر نپذیرید که دیگر برابری نیست.

این سوال از همه‌ی آن‌هایی می‌پرسیم که قائل به واقع‌گرایی و واقع‌نما بودن علم هستند می‌پرسیم که آیا شما این دوئیّت وجود دارد؟

این‌جا منظور ما از "برابری" از نقطه نظر "دقت فلسفی" است و نه دقت فیزیکی.

البته دغدغه‌ی آن‌ها را ما محترم می‌شماریم که آن ها می‌خواهند دچار نسبیت نشوند اما ما داریم راه‌حل آن را نقد می‌کنیم: آیا کشف تطابقی از واقعیت وجود دارد؟‌

رئالیست ها: هر بستری داری و حرف می‌زنی باید مطابق با هست باشد حالا هر پیش‌فرضی داری.

البته آن ها تدریج در علم را قبول دارند. این که الان به یک وجه دست پیدا کردیم و فردا وجه دیگر == اما آنچه که ضلعی را که بررسی کردیم تطابقی است. ( مثل مکعب)

فعلا داریم در مرحله آنتولوژی بحث می‌کنیم که خیلی از متفکرین خارجی قبول کرده اند اما هنوز داخلی ها به آن قائل نیستند.

عده‌ای آمدند گفتند نه تنها علم بلکه خود واقعیّت هم برساخت انسانی است یعنی واقعیت را هم نسبی می‌دانند = این تفکر برمبنای اندیشه‌ای مادی (اومانیستی) استوار است و انسان را همه‌کاره می‌داند و لذا با این فرض آمدند فلسفه درست کردند و علم درست کردند. این که از دوران مدرنیسم می‌خواهند به پست مدرنیسم برسند و این به معنی بیشتر شدن انحراف است و بر میگرده به سکولاریسم و امانیسم. یعنی حاضر نیستند به پیامبر خضوع کنند.

اشکال دیگر، ایجاد هرج و مرجی است. اونی که زور بیش‌تری دارده.

نسبیت گرایی خوش‌خیم و بدخیم که آقای دکتر باقری در کتابشان به آن اشاره کرده‌اند.

عده‌ای دیگر می گویند علم تناسب با واقعیت دارد.

وجه شباهت نباید غلط‌انداز شود. قضاوت براساس وجه

حرف ما:

۱. علم معیار بیرونی دارد.

۲. تطبیق این معیار با واقعیت یکسان نیست بلکه نسبی است.

فرق اختیار (جهت‌گیری) و انتخاب (ذیل جهت‌گیری):

اختیار( خداپرستی و طغیان) اما ذیل اختیار، هزاران انتخاب می کنیم.

اگر بین فقها دو مشرب وجود دارد باید ببینیم باید در کفّه ی ترازو بگزاریم ببنیم کدام به اقامه‌ی توحید نزدیک تر است.

لذا چون ما می‌گوییم علم کشف از واقعیت نیست لذا نمیتوان سریع گفت فلان حق و فلان باطل است بلکه می‌گوییم کدام به اقامه‌ی حق نزدیک‌تر است.

این جا جهت‌گیری مهم است. نسبی مطلق نیست. اما نسبی است

معیار سنجش آن هم انسانی نیست.

تفاوت در انتخاب= مثل ماشین حُسن است. متفاوت هستند اما همه در یک جهت دارند.

لذا فرق است بین این که دنبال فقها برویم یا فلاسفه، فرق دارد

و البته این فرق قابل احراز است.

و لذا این که فلسفه صدرا یا اشراق و... را انتخاب کنیم با هم فرق دارند اما در راستای اقامه‌ی توحید است. شما هرکدام را بپذیری از ریل خارج نشدی بلکه فقط کندی ایجاد کردی.

لذا پارادایم ها قیاس پذیر هستند و فرق در جهت گیری متفاوت است با فرق در انتخاب ها در یک جهت خاص.

بحثی که من با پوپر دارم فرق داره با دکتر گلشنی ( توضیح خودم: دیدگاه دکتر گلشنی در جهت اقامه‌ی حق است)

در تعبیر نهایی می‌گوییم علم غرب را می‌گوییم علم نیست. اما در تعبیر اولیه نمی‌گوییم که علم نیست بلکه می‌گوییم علم اسلامی و غیر اسلامی چون جامعه دانشگاهی نمی پذیرد.

خاستگاه علم: من و حضرت حق و ولایت و اولی‌ئ و همه کسانی که در این مسیر هستند.

غایت: نگاه ما به تولید اسلامی اصلا این نیست که به کاربرد توجه نکنیم. کاربرد مهم است اما به جهت هم توجه داریم.

قلمرو: انسان – جامعه و تاریخ

کلام آخر مقایسه خاستگاه دین و علم:

تفاوت علم و دین در قلمرو در مقیاس است. قلمرو هردو یکسان است. (قلمرو: فرد، جامعه و تاریخ)
Share/Save/Bookmark