علم دینی
آنچه در این پرونده میخوانید دیدگاه صاحب نظران فرهنگستان علوم اسلامی قم در رابطه ی دین و علم می باشد.
 
 
 
کد مطلب: 442
تحلیلی از رابطه ی سبک زندگی و نظرایات اجتماعی برای سه گروه در جامعه
سه نسبت نظریه با سبک زندگی/ گفتاری از محمد حسن علیپور[1]
تاریخ انتشار : سه شنبه ۲۰ فروردين ۱۳۹۲ ساعت ۱۵:۳۸
 
تغییر نظریات اجتماعی مستقیماً سبک زندگی عوام را تغییر نمی دهد، بلکه ساختارها، فضا، معماری و فضاهای جدید و جو جدید است که سبک زندگی آنان را تغییر می دهد.
 
اشاره
ما معمولاً رابطه نظریات اجتماعی با سبک زندگی را در یک جامعه، با یک نوع کلیت مورد بحث قرار می دهیم. در مطلب پیشرو خواهیم خواند که می توان به گونه ای دیگر نگریست و به جای یک حکم برای کلیت رابطه بین نظریات اجتماعی و سبک زندگی، انواع روابط میان این دو را نسبت به انواع عناصر اجتماعی تحلیل کرد. هرچند به نظر لازم است که کنار این مطلب، نهایتاً برآیند این انواع روابط را در یک مدل کلان جمع نمود.
***
در بحث از نسبت میان سبک زندگی و نظریات اجتماعی، ممکن است ما حالت های مختلفی برای جامعه در نظر بگیریم. مثلاً جامعه را کاملاً متأثر از نظریات اجتماعی بدانیم، یا سبک زندگی جامعه را بر نظریات مؤثر بدانیم و ...، صرف نظر از اینکه ما چه نوع نسبتی را میان سبک زندگی و نظریات اجتماعی می پذیریم، باید به این نکته ی بسیار مهم توجه کرد که، اصل قائل شدن به یک نسبت واحد بین سبک زندگی و نظریات اجتماعی برای جامعه، نگرش نادرستی است. ما نمی توانیم در مورد یک جامعه یک حکم برای نسبت سبک زندگی و نظریات اجتماعی بیان کنیم. اشکال مهمی که اینگونه نگریستن دارد، آن است که نگاه درستی به جامعه نداشته ایم. وقتی جامعه را نگاه می کنیم می بینیم که سه عنصر اصلی در جامعه به چشم می خورد. اولین عنصر یا گروه در اجتماع، اخص خواص، عنصر یا گروه دوم خواص و عنصر یا گروه سوم عموم یا عوام هستند.
اخص خواص کسانی هستند که منشاء تولید قدرت در جامعه هستند. افرادی که در مناسبات قدرت نقش آفرین هستند. افرادی که بر معادلات سیاسی اثر می گذارند و معادلات سیاسی را رقم می زنند. این افراد لزوماً نقش آشکاری ندارند، لزوماً یک چهره ی سیاسی شناخته شده نیستند، اما نقش واقعی مهمی دارند. این دسته اخص خواص جامعه هستند و می توان آن ها را مهم ترین عنصر در جامعه دانست که معمولاً از نظر تعداد بسیار اندک اند. اما نقش تعیین کننده و محوری در جامعه دارند. فضاهای گفتمانی و جو فرهنگی را این گروه شکل می دهند.

خواص که تعدادشان عموماً بیش تر است، منشأ تولید اندیشه در جامعه هستند؛ اندیشه ورزان جامعه که در میانه ی عوام و اخص خواص قرار دارند و عوام را به لایه قدرت متصل می کنند؛ کسانی که در ساحت نظریات قرار دارند و فعالیت می کنند؛ تولید تفکر و اطلاعات در جامعه بر عهده این لایه است. این گروه می کشوند که رفتار خود را مطابق اندیشه هایی که صحیح می دانند شکل دهند. رفتار آنان تابعی است از عقلانیت آنان.

عوام بهره وری اقتصادی ایجاد می کنند و منشأ تولید ثروت در جامعه هستند؛ معمولاً از نظر تعداد بیش
سبک زندگی عوام کم تر تابع مستقیم نظریات اجتماعی است بلکه بیشتر با واسطه نظام های اجتماعی از نظریات تأثیر می پذیرند.ساختارها و ابزارها و امکان ها سبک زندگی آنان را رقم می زند. تغییر نظریات اجتماعی مستقیماً سبک زندگی عوام را تغییر نمی دهد، بلکه ساختارها، فضا، معماری و فضاهای جدید و جو جدید است که سبک زندگی آنان را تغییر می دهد.
ترین افراد جامعه را شکل می دهند و همت اصلیشان مصروف تولید ثروت است. رفتار و عمل آنان تحت تأثیر محیط و جو است. آنگونه رفتار می کنند که برای آن فضاسازی می شود. مطابق مقتضیات محیطی عمل می کنند.

روشن است که یک فرد می تواند در هر سه لایه حضور داشته باشد. یعنی فردی که در لایه ی اخص خواص است، اندیشه ورزی نیز می کند و تولید ثروت نیز دارد. اما نقطه ی تأثیر اصلی او در ساحت قدرت است. همچنین ملاک های تشخیص عوام، خواص و اخص خواص را باید مطابق همین بحث به دست آورد و نمی توان مطابق ملاک های رایج این دسته بندی را به کار برد. ممکن است کسی در ظاهر جزء رجال سیاسی است، در زمره ی عوان باشد و بسیاری از مردم به ظاهر عادی جزء اخص خواص قرار داشته باشند.

بین لایه ها تأثیر و تأثر متقابل وجود دارد. بین قدرت و اطلاعات و ثروت رابطه ی یک طرفه نیست، هر کدام با وجود بقیه امکان وجود می یابد. پس بین این سه عنصر یا گروه اجتماعی یک رابطه متقابل وجود دارد. بدون حضور اندیشه ورزان و عوام که تولیدکننده ی ثروت هستند، اخص خواص نمی توانند نقشی در قدرت ایفا کنند و بدون حضور اندیشه ورزان و رهبران سیاسی، عوام قادر به تولید قدرت نیستند. اندیشه ورزان نیز نیازمند اخص خواص و عوام هستند.

حال از زاویه ی سبک زندگی می توان گفت عوام کسانی هستند که زندگیشان تحت تأثیر محیط شکل می گیرد،آنگونه که فضا برایشان ساخته می شود زندگی می کنند. امکان های مادی و فضای فرهنگی شکل دهنده ی زندگی عوام است. سبک زندگی عوام کمتر تابع مستقیم نظریات اجتماعی است بلکه بیشتر با واسطه ی نظام های اجتماعی از نظریات تأثیر می پذیرند. ساختارها و ابزارها و امکان ها سبک زندگی آنان را رقم می زند. تغییر نظریات اجتماعی مستقیماً سبک زندگی عوام را تغییر نمی دهد، بلکه ساختارها، فضا، معماری و فضاهای جدید و جو جدید است که سبک زندگی آنان را تغییر می دهد.

سبک زندگی نوع سلایق خاص در عینی ترین و دم دستی ترین امور زندگی است. در لایه ی عوام اینکه من چه غذایی می خورم، چه نوع لباسی می پوشم، چه وسیله ای برای حمل و نقل استفاده می کنم، چگونه تشکیل خانواده می دهم، چگونه مهمانی می روم، چگونه محبت می ورزم و ابراز عشق می کنم و ... در عین اینکه کاملاً تحت تأثیر نظریات اجتماعی هستند اما مستقیماً از نظریات اثر نمی پذیرند؛ بلکه این نظام ها و ساختارهای اجتماعی است که سلایق این افراد را در این امور عینی و دم دست شکل می دهد.

از این رو افراد به هنگام خواستگاری و انتخاب همسر، اگر در خصوص اندیشه ها و امور انتزاعی صحبت کنند و آن را ملاک انتخاب قرار دهند، مسیر درستی را در پیش نگرفته اند. عموم افراد باید به هنگام خواستگاری درباره سلایق در امور دم دستی با هم صحبت کنند، اینکه شما کدام تقریر از وحدت وجود ملاصدرا را قبول دارید، یا نظر شما درباره ی حرکت جوهری چیست، اهمیتش پایین تر از این است که اگر بخواهید بیرون غذا بخورید پیتزا را ترجیح می دهید یا دیزی را؟ زیرا نظریات برای عموم تا تبدیل به ساختارها و نظام های اجتماعی نشود و از این طریق سلیقه را ایجاد نکنند، در زندگی عینیت نمی یابد. این ساختار و نظام های اجتماعی است که زیبایی شناسی را شکل می دهد. ساختارها و نظام های اجتماعی اموری را شریف و اموری را شریر و اموری را زشت و اموری را زیبا می سازد. و از همین روست که در زندگی بیش از آنکه اختلاف نظر درباره حرکت جوهری مشکل ساز باشد، اختلاف نظر درباره ی پیتزا و دیزی است که نفس گیر خواهد شد.

خواص، کسانی هستند که با اندیشه اقدام می کنند. آنگونه زندگی می کنند که در اندیشه درست می دانند. لایه دوم تلاش می کنند که زندگی خود را هماهنگ با عقلانیت شکل دهند. تغییر اطلاعات و نظریات سریعاً منجر به تغییر سبک زندگی خواص می شود. آنگونه که عقلانیتشان اقتضا دارد سبک زندگیشان را شکل می دهند.

اخص خواص افرادی هستند که بر اساس اعتقاد یا ایمان، خواه ایمان به خدا، خواه ایمان به امری باطل یا لذات مادی و یا هر ایمان دیگری اقدام می کنند، این افراد تابع نظریات اجتماعی نیستند؛ بلکه مولد اندیشه های اجتماعی هستند. به اقتضای شرایط اجتماعی از نظریات
خواص، کسانی هستند که با اندیشه اقدام می کنند. آنگونه زندگی می کنند که در اندیشه درست می دانند. این افراد تلاش می کنند که زندگی خود را هماهنگ با عقلانیت شکل دهند. تغییر اطلاعات و نظریات سریعاً منجر به تغییر سبک زندگی خواص می شود. آنگونه که عقلانیتشان اقتضا دارد سبک زندگیشان را شکل می دهند.
اجتماعی بهره می برند، اما متغیر تعیین کننده ای در زندگی آنان نیست. نظریات اجتماعی را تولید می کنند و به کار می گیرند، اما سبک زندگی خودشان متأثر از نظریات اجتماعی نیست. اعتقادات وتعلقات اخص خواص مبدأ نظریات اجتماعی است و سبک زندگیشان از نظریات اجتماعی تبعیت نمی کند.

بدین ترتیب سبک زندگی خواص اندیشه ورز به صورت مستقیم تحت تأثیر نظریات اجتماعی است، سبک زندگی عوام با واسطه ی نظام ها و ساختارها از نظریات تأثیر می پذیرد و سبک زندگی اخص خواص تحت تأثیر نظریات اجتماعی نیست؛ بلکه خود اخص خواص و تعلقات و اراده ی آنها و از جمله سبک زندگی آن ها بر نظریات اجتماعی مؤثر است. ممکن است در اینجا گفته شود که اخص خواص از کدام ابزارها و امکانات موجود برای تحقق سبک زندگی خود بهره می برند که می توانند سبک زندگی خود را نه تابعی از شرایط و ساختارها، و نه تابعی از نظریات اجتماعی قرار دهند؛ بلکه مطابق اعتقادشان سبک زندگی را شکل می دهند. بالأخره هر فردی که اخص خواص باشد ناچار است از همین غذاها بخورد و همین لباس ها را بپوشد و ... در چنین شرایطی چگونه می توان مطابق اعتقادش زندگی کند؟

در صورت تلائم میان سبک زندگی عمومی و اعتقادات اخص خواص پاسخ روشن است، اما در صورت تعارض میان این دو، سهم اراده و اعتقادات اخص خواص در استفاده از ابزارها و ساختارها و نظام ها، با سایرین متفاوت است. آن ها با قواعدی متفاوت در نظمی متفاوت از محیط بهره می گیرند. امام خمینی (سلام الله علیه) وزیر امور خارجه جماهیر شوروی را با عرقچین و لباس غیررسمی ملاقات می کند. با تفکر، و گزینش و تصرف در محیط از آن بهره می گیرد؛ تابع قواعد رایج نیست.

با این توضیحات روشن می شود که اهمیت سبک زندگی در این است که رشد عوام جامعه به آن وابسته است؛ یعنی طریق و ابزاری که برای رشد خواص و اخص خواص به کار گرفته می شود برای عوامل کارآمد نیست. رشد افرادی مانند مقدس اردبیلی و ملاهادی سبزواری از طریق مباحث عقلانی و عرفانی و اخلاقی ممکن است، اما عوام در ساحت سبک زندگی به سر می برند. همه مردم را نمی توان از طریق اخلاق و عرفان و تعلق رشد داد. عموم در عینیت به سر می برند. برای اخص خواص، اعتقاد است که عینیت را می سازد. برای خواص عقلانیت، عینیت ساز است، اما برای عوام، عینیت است که اندیشه و اعتقاد را شکل می دهد. اخص خواص از طریق عقلانیت خواص اعتقاد خود را تبدیل به عینیت می کند. عقلانیت کارشناسی در حوزه زندگی اجتماعی است که تعلقات اخص خواص را در جامعه جاری می کند.

از سوی دیگر انسان در شأن عموم، از الگوها تبعیت می کند. الگوها قبل از تبعیت شدن، مقبول می افتند و سپس مورد تبعیت قرار می گیرند. مقبولیت برگرفته از یک معقولیت است و معقولیت ناشی از مشروعیت است. برای اخص خواص، مشروعیت (هم سویی با اعتقادات و تعلقات) موضوعیت دارد، از جانب آنان مشروعیت از طریق معقولیت به مقبولیت عمومی می رسد؛ یعنی تبعیت عمومی. معقولیت و مقبولیت برای اخص خواص ریشه در مشروعیت دارد. اما برای عامه آنچه مقبول می افتد، معقول خواهد بود و بعد مشروع. مقبولیت از نظر عامه یعنی کارآمدی در عینیت. بنابراین معقول و مشروع آن چیزی است که در عینیت کارآمدتر باشد. من گرسنه ام چه چیز بهتر مرا سیر می کند و خوشمزه تر است. برای اخص خواص مقبولیت یعنی کارآمدی در جهت؛ کارآمدی خاصی که ناشی از یک جهت اعتقادی است؛ یعنی هم مرا سیر می کند و هم در راستای اعتقادات من قرار دارد. برای خواص معقولیت، مشروعیت زا و بعد از آن مقبولیت آور است. مقبولیت، برای خواص کارآمدی در جهت عقلانیت است. با این توضیحات نیز روشن می شود که آنچه مقبول عوام است، مقبولیت خود را بیش از آنکه از اعتقادات و نظریات اخذ کند، از کارآمدی در عینیت اخذ می کند. آنچه کارآمدتر است معقول تر به نظر می رسد و تبدیل به اعتقاد می شود. بنابراین می توان گفت برای عوام سبک زندگی اعتقاد ساز است.


پی نوشت:
1. کارشناس ارشد سازمان مدیریت صنعتی کشور
مرجع : ماهنانه فرهنگی تحلیلی سوره اندیشه/شماره 64 و 65
Share/Save/Bookmark