علم دینی
آنچه در این پرونده میخوانید دیدگاه صاحب نظران فرهنگستان علوم اسلامی قم در رابطه ی دین و علم می باشد.
 
 
 
کد مطلب: 406
در گفتگو با حجت‌الاسلام جمالی؛
سبک زندگی و ارتباط با دیگر ساحت های تمدن
تاریخ انتشار : دوشنبه ۹ بهمن ۱۳۹۱ ساعت ۱۰:۳۶
 
گفتمان انقلاب اسلامی، گفتمانی است که می‌خواهد همه ساحت‌های حیات را پوشش دهد، این نیست که فقط مثلاً سبک زندگی اصلاح شود اما به بخش ابزاری تمدن ، علوم و ساختارها و محصولات توجهی نداشته باشد.
سبک زندگی و ارتباط با دیگر ساحت های تمدن
 
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی فرهنگستان علوم اسلامی قم، آنچه در پیش می آید بخش نخست گفتگو با حجت الاسلام مصطفی جمالی؛عضو هیئت علمی فرهنگستان علوم اسلامی قم، در موضوع سبک زندگی است. وی دراین گفتگو ابتدا به تشریح مفهوم سبک زندگی و سپس امکان تحقق و الزامات تمدنی آن پرداخته است.



تعریف حضرتعالی از سبک زندگی چیست؟ آیا سبک زندگی یک مفهوم مدرن است؟ (که در اوایل دهه ۱۹۰۰ این مفهوم را به معنای لایف استایل داریم. یعنی سبک زندگی شخصی) که در دوره‌های اخیر مفهوم پست مدرن هم پیدا کرده است. یعنی اینکه هر کسی یک سبک زندگی دارد و آن سبک زندگی برای او درست است. سبک زندگی که ما به دنبال آن هستیم چه نوع سبک زندگی است؟


بهترین تعریف، همان تعریفی است که رهبر معظم انقلاب دارند و در آخرین فرمایشات خودشان حوزه تمدن اسلامی و گفتمان تمدن اسلامی را در دو بخش اصلی تمدن و یک بخش ابزاری تمدن معنا کردند و بخش اصلی تمدن یعنی آن ظهور و بروزی که تمدن در حیات انسانی ما پیدا می‌کند، یا آن عینیتی که ما با آن مواجه هستیم.
بشر امروز منتظر یک سبک زندگی جدید و یک ساختار و الگوی جدیدی است و این شدنی است. اما به شرط اینکه به خوبی، بصیرت نسبت به گفتمان امام و مقام معظم رهبری که همان گفتمان انقلاب اسلامی است ایجاد شود.
که برخی‌ها بحث تمدن را در تعریف تمدن همین بخش اصلی می‌دانند. یعنی آن جنبه سخت تمدن که بعضی‌ها تعریف می‌کنند. بخشی که انسان ظهور و بروز آن را در همه ساحت‌های حیات خود مشاهده می کند.


بعضی‌ها حتی در تعریف تمدن این بخش را تمدن می‌گویند و بخش اول آن را به یک معنا فرهنگ تعریف می‌کنند. در فرمایشات رهبر معظم انقلاب تمدن معنای عام‌تری پیدا کرده است. یک بخش ابزاری که آن علوم و محصولات تمدنی هست و بخش دوم آن که بخش اصلی تمدن است.


یعنی به ظهور و بروز آن ابزارها، علوم، الگوها و ساختارها که ما آن را در زندگی مشاهده می کنیم، سبک زندگی اطلاق می شود، یعنی آن بخشی که یا بهتر بگوییم آن هنجارهایی که درهر جامعه‌ای در حوزه‌های مختلف چه در ساحت باور انسان و چه در ساحت انگیزه‌ها و زیباشناسی انسان و چه در ساحت رفتار انسان به پذیرش اجتماعی می‌ رسد.


اگر این به یک پذیرش اجتماعی برسد و به یک فرهنگ عمومی تبدیل بشود و همه آن را قبول کنند، از آن می توان به عنوان سبک زندگی تعبیر کرد.


حال اگر بگوییم سبک زندگی دینی یا سبک زندگی اسلامی یا به عبارت دیگر هنجارهای ما، اگر در همه ساحت‌های زندگی ما چه ساحت انگیزش و تمایلات و نظام تمایلات، چه در حوزه‌ اندیشه و نظام اندیشه و چه در حوزه نظام رفتاری ما (در ۳ بُعد فردی، خانوادگی و اجتماعی) مورد قبول واقع شود، آن وقت سبک زندگی ما هم بُعد فردی پیدا می‌کند یعنی مشخص می شود که در حوزه حیات فردی ما چه هنجارهایی باید مطرح ‌شود، (در ساحت انگیزه، اندیشه و رفتار)، در بُعد خانوادگی معین می گردد که بایستی چه اندیشه‌ای در بنیان خانواده مطرح بشود؟ چه نظام رفتاری در خانواده باید مطرح بشود و چه نوع زیباشناسی در حوزه خانواده و ابعاد عاطفی آن باید مطرح بشود.


و هم بُعد اجتماعی، که معلوم می شود در بعد اجتماعی چه هنجارهایی در حوزه رفتار اجتماعی و باورهای اجتماعی و در حوزه اخلاق اجتماعی (که بحث تمایلات
با هر ساختار اقتصادی نمی‌توان سبک زندگی را اصلاح کرد. اگر اقتصاد شما اقتصاد سرمایه‌داری باشد که در آن تحریص به دنیا صورت می‌گیرد و بانک، مرکز پرستش دنیای امروز قرار می‌گیرد، رشد نرخ ربا، معیار و ارزش در همه ساحت‌های انسانی در این قرار می‌گیرد و نمی‌توانید خودتان بانک را حفظ کنید، ربا را حفظ کنید و بخواهید سبک زندگی شما در حیات اجتماعی یا حیات خانوادگی اسلامی بشود!! این ممکن نیست.
مطرح می‌شود،) ما باید مطرح شود.


با توجه به این توضیح، حوزه سبک زندگی را می توان به این گستردگی که شامل یک سری هنجار می شود تعریف نمود.


ما دنیای مدرن و مدرنیته را به عنوان یک ساختار (ساختارهای به هم پیچیده‌ای که همه سیستم‌های آنها به یکدیگر ارتباط دارند.) در زندگی تعریف می‌کنیم.


به فرض مثال در حوزه خانواده یا در حوزه‌های کلان تر، مثل اجتماع یا سیاست بخواهیم یک سبک زندگی اسلامی پیاده کنیم آیا این امکان پذیر است؟ با توجه به اینکه ما درون یک فضایی قرارداریم که ممکن است همه آن چیزی که در ساختار فضای اسلام وجود دارد با دنیای مدرن حال حاضر تناقض داشته باشد.


انقلاب اسلامی برای چه رخ داد؟ اصلاً رخداد انقلاب اسلامی در واقع یک عکس‌العمل تاریخی است. آن هم عکس‌العملی نه منفعلانه، بلکه فعال در بُعد مبارزه با هژمونی حاکم بردنیای روز .


مشاهده می کنیم که بعد از فروپاشی روسیه هژمونی غالب زندگی بشر فرهنگ غرب است، سبک زندگی غربی، علوم غربی و همه در این هژمونی فکر و زیست می‌کنند، نفس می‌کشند و تنفس می‌کنند.


انقلاب اسلامی آمد و به یک معنی خرق اجماع و خرق این هژمونی را کرد و این حصار عالمِ دنیای امروز را شکست.


باور غالب این شده بودکه تمدن غربی (تمدن لیبرال دموکراسی) تمدن پایان تاریخ است و توانسته است همه ابزارها، سخت‌افزارها، سبک زندگی و علوم زندگی خودش را تولید کند و به همین منظور جهانی‌سازی را در دستور کار خود قرار دهد.


همه حرف‌های ‌انقلاب اسلامی و شعارهایش این بود که ما می‌خواهیم به گونه‌ای دیگری زندگی کنیم و هویت انقلاب اسلامی در سطح جهانی برای تمدن لیبرال دموکراسی، چالشی ایجاد کرد و در عوض گفتمان "بنا نیست اگر کسی شرقی فکر نکند غربی فکر کند" را مطرح کرد.


رسالت انقلاب اسلامی "تحقق تمدن اسلامی با همه لوازم از جمله سبک زندگی آن تمدن" است و چون شدنی بود انقلاب اسلامی محقق شد.


اگر شدنی نبود انقلاب اسلامی محقق نمی‌شد و لذا امام درگام اول ادبیات سیاسی عالم را عوض کرد و واژگانی مثل ایثار، از خود گذشتگی، مبارزه با کفر، مبارزه با استکبار را مطرح کرد. تغییر ادبیات سیاسی، یکی از نکات مثبت انقلاب اسلامی است.


وفتی جنبش‌های غیرمسلمان هم شعار خودشان را شعار انقلاب اسلامی قرار می‌دهند، مشخص می شود که انقلاب اسلامی کار خودش را در عالم انجام می‌دهد و غرب را با یک چالش مواجه کرده است.


در ساحت ادبیات سیاسی امام این کار را کرد. در ساحت فرهنگ نیز این کار شدنی است. ولی معنی این ادعا این نیست که مسیر همان مسیری باشد که غرب می رود. (غربی که به تعبیر امام در نامه‌اش به گورباچوقف "به بن‌بست می‌رسد." )


بشر امروز منتظر یک سبک زندگی جدید و یک ساختار و الگوی جدیدی است و این شدنی است. اما به شرط اینکه به خوبی، بصیرت نسبت به گفتمان امام و مقام معظم رهبری که همان گفتمان انقلاب اسلامی
رسالت انقلاب اسلامی "تحقق تمدن اسلامی با همه لوازم از جمله سبک زندگی آن تمدن" است و چون شدنی بود انقلاب اسلامی محقق شد و اگر این شدنی نبود انقلاب اسلامی محقق نمی‌شد.
است ایجاد شود.


گفتمان انقلاب اسلامی، گفتمانی است که می‌خواهد همه ساحت‌های حیات را پوشش دهد، این نیست که فقط مثلاً سبک زندگی اصلاح شود اما به بخش ابزاری تمدن، علوم و ساختارها و محصولات، تکنیک و بار ارزشی و معرفتی تکنیک و ساختارهای توزیع ثروت و قدرت اطلاعات توجهی نداشته باشد.


با هر ساختار اقتصادی نمی‌توان سبک زندگی را اصلاح کرد. اگر اقتصاد شما اقتصاد سرمایه‌داری باشد که در آن تحریص به دنیا صورت می‌گیرد و بانک، مرکز پرستش دنیای امروز قرار می‌گیرد، رشد نرخ ربا، معیار و ارزش در همه ساحت‌های انسانی در این قرار می‌گیرد و نمی‌توانید خودتان بانک را حفظ کنید، ربا را حفظ کنید و بخواهید سبک زندگی شما در حیات اجتماعی یا حیات خانوادگی اسلامی بشود!! این ممکن نیست.


همه این ساحت‌ها به همدیگر وابسته هستند. لذا می‌بینیم که مقام معظم رهبری هم در همین ساحت‌های مختلف، مسئله تمدن اسلامی را به عنوان گفتمان انقلاب اسلامی مطرح کرده و پیش می‌برند و پیرامون آن مطالبات جدی دارند.


از یک طرف در بخش ابزاری تمدن اسلامی، از حوزه‌ها مطالباتی دارند. باید فقه حکومتی استنباط شود. بایستی بُعد الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت در ساحت‌های مختلف سیاسی، فرهنگی، اقتصادی تولید کنیم و از آن طرف سبک زندگی خودمان را هم اصلاح کنیم.


نمی‌شود شما فقط یک بخشی را انجام دهید و به بخش‌های دیگری توجه نداشته باشید. همه اینها وابسته به هم هستند. تمدن در دنیای امروز از پیچیدگیی برخوردار شده که همه ساحت‌های تمدنی را به همدیگر وابسته نموده است، باید نگاه بُعدی به توسعه داشته باشیم نه نگاه جزیره‌ای، به این نحو که بخش‌های مختلف را بریده از همدیگر نبینیم و توجه کنیم که با هر اقتصادی نمی‌شود گفتمان انقلاب فرهنگی داشت و این ساحت ها همه به هم مرتبط هستند.
مرجع : پایگاه هم اندیشی یاران انقلاب اسلامی
Share/Save/Bookmark