علم دینی
آنچه در این پرونده میخوانید دیدگاه صاحب نظران فرهنگستان علوم اسلامی قم در رابطه ی دین و علم می باشد.
 
 
 
 
کد مطلب: 658
شعار پیشرفت با وام‌گیری های مستمر از دیگران در تعارض است
تاریخ انتشار : دوشنبه ۲۷ ارديبهشت ۱۳۹۵ ساعت ۱۴:۰۶
 
نمي توانيم مدام شعار بدهيم که اسلام جامع است، مدينه فاضله مي سازد و از آن طرف وام مي گيريم و براي حفظ آبرو مدام، ادبيات را تغيير مي دهيم. مهمترين مسئله در الگو سازي، تلاش فکري جامعه در ايجاد يک جريان فکري اسلامي است، چون انقلاب ما اسلامي است. برای این کار نياز است که سازمانی ساخته شود و بر روی آن کار شود.
 
حجت الاسلام حامد بالوئیان
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی فرهنگستان علوم اسلامی قم، حجت الاسلام حامد بالوئیان عضو هیئت مدیره و عضو گروه منطق و روش شناسی فرهنگستان علوم اسلامی قم، در حال تدوین پایان نامه ای در مقطع سطح سه حوزه علمیه با موضوع «جریان شناسی الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت» می باشد.
از این رو با این دانش پژوه فرهنگستان علوم اسلامی قم، در خصوص مفاهیم، ضرورت ها و چگونگی الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت، به گفتگو پرداخته ایم که در ادامه می خوانید:


س: بحث الگوي پيشرفت، از اولیات زندگي مردم تا سياستگذاري کلاني که نظام های سیاسی و فرهنگی با آن مربوطند را شامل می شود. لذا مفهوم الگوي پيشرفت و مفاهيم متناظرش مثل توسعه، از اهمیت بسزایی برخوردارند. لطفا در مورد خاستگاه این مضامین توضیحاتی بفرمایید؟



لزوم زمان بندی متناسب در دستیابی به الگو

ابتدا متذکر می شوم که در بحث الگوي پيشرفت، نبايد نسبت به محصول و نتيجه حريص باشيم . اولین محصول الگو عبارت است از دستيابي به مدلی که بتواند جامعه اسلامي را در مسير پيشرفت و تعالي قرار بدهد، اين نکته را از این جهت عرض مي کنم که اين نتيجه- اگرچه يک مسئله اي است که تمام افرادي که به فکر تعالي جامعه هستند، به اين دست پيدا کنند- نياز دارد که عقبه هاي اين مسئله درست واکاوي شود.



عدم هزینه فکری مناسب در گذشته، برای حصول به الگوی مناسب

يکي از مشکلاتي که در مسير توسعه وجود دارد، مصرف گرا بودن جامعه علمي است، يعني آن حوصله را به خرج نداده تا در مسير الگوپردازي براي کشور هزينه فکري کند و با تشکيل اتاق فکر به حل مقدمات و مباني اين مسئله بپردازد و خلأهاي موجود در اين زمينه را پر کند، بطور مثال اگر کسي بخواهد يک کارخانه ماشين سازي راه بياندازد؛ اگرچه به حضور ماشين هاي مدل جديد علاقه دارد ولي اگر بخواهد کارخانه ماشين سازي بسازد نمی تواند آن را در يک شب تولید کند، خيلي کارهاي زيربنايي و مبنايي لازم دارد تا بتواند به اين محصول دست پيدا کند؛ يکي از مهمترين مسائلي که مي توانيم در مسئله آسيب شناسي الگوي پيشرفت مطرح کنيم، کم حوصله گي جامعه علمي، مجريان و انديشمندان است که موجب شده اغلب دنبال کپی کردن باشند، يعني الگوي هاي که جواب داده است را پيدا کرده اند و تصور کرده اند حالا همين مدل را در کشور پیاده کنند، مشکلات مملکت حل می شود. اين تاکتيک از قبل از انقلاب در حوزه توسعه بوده و متأسفانه بعد از انقلاب هم ادامه یافت .



نشست های راهبردی نقطه عطف مباحث توسعه ای در ایران

من اعتقادم اين است که نقطة عطف تاريخ ايران از زمان شروع حرکت توسعه تا الآن، به نشست راهبردي مقام معظم رهبري بر مي گردد ، ايشان مطلبي را به جامعه علمي القاء کردند و نوعی بيداري در جامعه علمي ایجاد شد که نسبت به این موضوع سابقه نداشته است. همين است که ايشان با تاکیدات و تذکرات خود به جامعه علمي اين را فهماندند که مهم اين نيست که صرفاً الگویی را از دیگران یاد بگیریم و در کشور پیاده کنیم.

مسئلة توسعه و پيشرفت در ايران عقيم است، چرا که هنوز سطح تفکر جامعه علمي به عقبة الگوي پيشرفت نرسیده است، بحث¬هاي الگوي پيشرفت در بيانات مقام معظم رهبري بعد از بحث از تحول در علوم انساني مطرح شده است، ديگر از اين گوياتر که ايشان مي فرمايند؛ شما بايد علوم انساني خود را متحول کنید. نظرية علم را مشخص کنيد، چه موضعي داريد، تا زماني که زیرساخت بحث هاي الگوي پيشرفت را تحليل نکنيم، برانداز نکنيم، به تعبير مهندسها گودبرداري نکنيم در اين حوزه، هر گونه بحث از الگوي توسعه و پيشرفت براي ايران بحثی عقيم است.

از جمله تلنگرهايي که ايشان می خواستند به اين قضيه بزنند، عوض کردن بحث توسعه با پيشرفته بوده است، که فرمودند در بحث مفهوم شناسي استخدام کلمة «پيشرفت» بوده که خود تذکری است برای تغییر ادبیات و عمق بخشی به مفاهیم؛ يعني ما از سطح ادبيات، انقلاب بايد درست بکنيم تا سطح فلسفه که فرموده اين مفاهيم را فلسفي نگاه کنيم، روشي نگاه کنيم، يعني از سطح ادبيات - از آنچه که دنياي غرب و شرق مي خواهد به ما تحويل بدهد - تا سطح فلسفي و نگاه مبناگرايانه بايد فاصله بگيريم.

به زعم بنده مهمترين مشکلي که در بحثهاي تحليلي الگو وجود دارد اين است که هنوز يک تحليل مبنا گرايانه اي در جامعه عرضه نشده است، يعني يک ترازويي که بخواهد از نظر مبنايي وزن کند و بگوید الگوها واقعاً آن چه را که می بایست، تحويل مي دهد؟ جامعه را به تعالي مي کشاند؟ آيا ما حق داريم بگوييم هر گونه نو سازي مطلوب است؟ آيا ما حق داريم بگوييم توسعه مسئله اول نظام است؟آيا ما حق داريم بگوييم هر گونه رشد در مملکت باعث پيشرفت است؟ خير، چرا که در جامعه غربي مي بينيم خيلي از اين رشدها و توسعه ها و نوسازي هايي که درست شد حداقل بگوييم رفاه که درست نکرده، سختي هايي هم به همراه خودش آورده است. لذا عرض بنده در قسمت اول صحبتم اين بود که ما بايد نسبت به مسئله توسعه و پيشرفت با يک نگاهی عميق تر و مبنايي دقت نماییم تا در مسائلی که بعدها گريبانگير مي شود از همين ابتدا آن را مديريت کرده باشيم.



س: مباحثی ناظر به ضرورت های الگو بیان کردید، در مورد چگونگی دستیابی به الگوی پیشرفت نظر شما چیست؟


عرض بنده در قسمت اول را اگر بخواهيم به سوال شما برگردانيم اين است که ما بايد در سطح ادبيات و مفاهيم تا سطح روش سازي و الگوسازي نگاه جديدي را حاکم کنيم، ما اگر مي گوييم کلمة پيشرفت را داريم اين طوري معنا مي کنيم، بايد يک پشتوانة فلسفي براي تحليل داشته باشيم ، البته نظر بنده این است که تقابل را از روی لغات خارج کرده و به حوزه مباني بیاوریم.

دقت کنید، اعتبارات اجتماعي تابع چيست؟ جعلهاي اجتماعي تابع چيست؟ من اگر مبنا و جريان فکري من، قدرت هدايت جامعه را داشته باشد، اولين و سطحي ترين و قشري ترين سطح هدايت اجتماعي، تغيير ادبيات است، توليد مفهوم است.

نبايد فقط يک بحث تحت اللفظي بکنيم، اگر اين تغيير در ادبيات را بر تافته از مباني غني نتوانيم به سطح الگو پردازي رسانده و الگو به جامعه علمي تحويل بدهيم به چيز جديدي دست پيدا نکرده ايم. متأسفانه تلاشهاي فکري در حوزة جريان اسلامي سازي پيشرفت خيلي ضعيف هست.



شعار پیشرفت با وام گیری های مستمر از دیگران در تعارض است

نمي توانيم مدام شعار بدهيم بگوييم اسلام جامع است، مدينه فاضله مي سازد و از آن طرف وام مي گيريم و براي حفظ آبروي خودمان مدام، ادبيات را تغيير مي دهيم. مهمترين مسئله در الگو سازي، تلاش فکري جامعه در ايجاد يک جريان فکري اسلامي است، چون انقلاب ما اسلامي بوده است. برای این کار و تلاش فکري نياز است که سازمانی ساخته بشود و سال ها بر روی آن کار شود.

ما پنج برنامه توسعه اي که داشتيم در دو محور بوده، برخي از برنامه های توسعه به دنبال نهادسازي و بعضي به دنبال نوسازي بوده است، ما همين شيوه را بعد از انقلاب نیز انجام داده ايم، يعني برنامه هاي توسعه اي که داريم ارائه مي کنيم يا برخي به دنبال نهادسازي يا نوسازي هستند، تغييري ايجاد نکرديم.



س: نقطة ثقل بحثتان اين است که تغيير رويکرد جدي نسبت به اين برنامه ريزي هاي کلان نظام بايد اتفاق بيفتد، که آن الگوي توسعه را ما بتوانيم به دست بياوريم و بعد برنامه هايي که ريخته مي شود متناسب با آن باشد.


اصل بحث بنده این است که ما درحال چرخیدن به دور خودمان هستیم، ما نياز به توليد الگوي پيشرفت اسلامي داريم، لذا در بحث جريان هاي اسلامي معتقدم گفتمان امام و رهبري بايد باشد، نه اسلامي که اين و آن مي گويند، چرا؟ چون در بحث گفتمان امام و رهبري دو عنصر جمع شده اند، يک عنصر رهبري جامعه و عنصر دوم عنصر مرجعيت ديني است، اين دو عنصر در هم جمع شده اند و اين گفتمان را ساخته است.
ایشان ضرورت هايي را مي بينند و در بياناتشان شناختي دارند ، خط سيرهايي که مشخص مي کنند همه پشتوانة و حجيت ديني دارد و هم کارآمدي عملي دارد. لذا عرض من اين است که وقتي مي گوييم جريان اسلامي، دنبال اسلام¬هاي کارکردگرايانه اي که هر آقايي مي آيد براي خودش مطرح مي کنند نیستیم، برخی دین شناسان، در سطح ادارة حکومت و حکومت داري نبوده اند تا الزامات حکومت داري را کاملا متوجه باشند، برخی مراجع راجع به امام خمینی- رحمه الله علیه - می فرمودند که ما سياست بلد نيستيم، ما الزامات دستمان نيست، ايشان بلد هستند. خوب ما در بررسی های خودمان وقتي رسيديم به وضع جريان اسلامي، بيانات مقام معظم رهبري که بيشتر ايشان است و بيانات امام راحل، در غالب چارچوبي که طراحي کرده بوديم تنظیم کردیم که هدف مهمی از این کار داشتیم.



س: جریان شناسی انجام شده؟

بله قرن اخیر را مورد بررسی قرار دادیم. مشابه آن را نديده ام، مقالاتي داريم که آمده اند الگوهاي توسعه را به نقد و چالش کشيده اند، ولي اين گونه بحث نکرده اند، مشکل اصلي اين است که الگويي که بر پايه جريان سکولار باشد ( چه افراطی و چه میانه رو) نمی توانند ايران اسلامي را به سمت تعالي و پيشرفت بکشاند.



مدل نظری طراحی الگوی پیشرفت


س: در اين جريان شناسي که شما انجام داديد، چه مولفه هايي مد نظر داشته اید؟

اين سوال خوبي است که در بحث چارچوب نظري تحقیق به اين سوال پاسخ داده ايم، ملاک ما در اين که توانسته ايم به سه جريان برسيم بر طبق مدلي ارائه کرديم. در الگوی تحليل به بررسی « مبنا، بنا، روبنا» پرداخته ایم. يعني تمامي آنچه که به عنوان الگو در ايران در حوزه توسعه و پيشرفت مطرح شده را از سه حوزة مبنا، بنا و روبنا بايد بررسي بکنيم و اينها هم در هم تنيده هستند.

در حوزه مبنا به چهار مؤلفه اشاره کرديم، که در واقع موضع گيري هايي نسبت به اين مولفه ها جريانها را مي سازد:

۱ـ اسلام و دين، موضع شان نسبت به اسلام و دين چه بوده است؟
۲ ـ علم و فن آوري، نسبت به علم و فن آوري چه موضعي داشته اند؟
۳- ايران، نگاهشان به ايران چيست؟
۴- حاکميت و دولت؛ يعني چه نقشي براي حاکميت و دولت قائل بوده اند؟

نوع نگاه الگوپردازان را به چهار الگوي اصلي و مولفه، ملاک قرار داده ايم. براي جريانات سکولار افراطي، سکولار ميانه رو و جريان اسلامي. يعني آن انشقاق سه گانه جريانها در واقع از نوع نگاه اين الگوپردازان به اين مولفه ها بوده است، البته واقعيتي وجود دارد که يکي از مهمترين آسيب هاي بحث الگو پردازي در ايران است که هيچ وقت نيامده اند اين سه مسئله را به صورت هماهنگ بیاورند. يعني بگويند الگويي که مي خواهيم طراحي کنيم اول مبنايش را ببينيم، دوم بنايش را ببينيم، سوم روبنايش را ببينيم، يا در مبنا چه چيز را ببينيم، در بنا چه را ببينيم، در روبنا چه را بايد ببينيم، اين يکي از مهمترين مشکلات در مسئله هست.

در بحث بنا، ۴ حوزه را مورد بحث قرار داده ايم، محيط اجتماعي ، محيط سياسي ، محيط فرهنگي ، و محيط اقتصادي. اين جا هم از همين تقسيم مشهور استفاده کرديم، يعني ببينيم اين الگوها چگونگي خودشان را بايد در سطح اجتماع نشان بدهند.

در این الگو، مبنا زير ساخت و بنا ساختار مي شود يعني بر پايه اين زيرساخت يک ساختاري درست شده است، روبنا را هم برنامه مي گوييم. همين که آقايان در آن غرق هستند، روبناي کار است. در بحث رو بنا سه مسئله مهم را به عنوان الزامات طراحي الگو بررسي کرديم، که چه استراتژي و در مرحله دوم چه سياست گذاري هايي در حوزه برنامه ريزي صورت گرفته ، سوم خود برنامه ريزي؛ يعني آنچه را که خيلي براي آقايان مشهود است همان سومين مؤلفه که برنامه ريزي است.

حوزه برنامه ريزي ما از ساخت فرهنگي خيلي فاصله دارد. من عقيده ام اين است که نگاه به هم پيوسته ای در بين انديشمنداني که بحث الگو را مطرح مي کنند، وجود ندارد.



س: در اين تحقيقات چه چيزهايي را بررسي کرديد؟ آنچه بستر تحقيق شما بوده گفته هاي انديشمنداني بوده که طراح الگو بوده اند چه ايراني و چه غربي یا خود برنامه ها بوده؟

بر طبق الگو، و هم از مباحث پراکنده هم که شده، متوجه موضعشان نسبت به مولفه های الگوی خود مي شديم، از يک قسمت بحث شان مثلاً يک افرادي مثل آقاي کديور یا آقاي سروش یا آقاي ملکيان در بحث علم که به انکار گسترة علم ديني مي پردازند، نهايت سروش مي گويد در حوزه فقه و تفسير و ...، فقه هم فقه رساله اي است، نه فقهي که اجتماعي باشد؛ اگر در حوزة علم ديني يک چنين عقيده اي است یعنی به جامعه علمي مي گويم شما از دل دين خودتان علمتان همين قدر است، ديگر بيش از اين نداريد، اين چه مفهومي دارد؟ مفهومش اين است که شما براي ساخت اجتماعي خود سراغ دين نياييد. يعني سراغ غرب و شرق برويد. آنهايي که يک چيزهايي ارائه مي کنند.

چرا آقايان از الگوي فرانسه استفاده مي کنند ؟ براي اينکه وقتي به مؤلفه هاي بر مي گرديم اينها اعتقادشان به اسلام، اعتقادشان به علم، نوع نگاهشان به حکومت و حاکميت، نگاهشان به ايران، چه نگاهي است؟ وقتي مي گويد مسئلة اول براي من در ايران توسعه هست، مثلاً آقاي سريع القلم، ايشان مي گويد آسيب شناسي من اين گونه است چون مسئلة اول در ايران مسئلة توسعه نيست. خوب ما حق داريم بپرسيم که اگر مسئلة اول توسعه باشد، طبيعتاً اين اجازه را مي دهي که براي توسعه خيلي چيزها را زیر پا بگذاري، لذا هر چه بيايد مانع توسعه بشود با آن مخالفت می شود. من الگوها را وارد کشور و اجرا کرده ام، اصلاً در فکرم نبوده که نگاه مبنايي به اين الگو چیست، ايران يکي از مؤلفه ها است، آيا مثلاً مردم ژاپن ارتکازات فرهنگی شان مثل فرهنگ و فکر ايرانيهاست که الگوي ژاپني مي آورد و مي گويد من اگر الگوي ژاپني بياورم موفق مي شوم، چون ژاپن با چهل سال کار موفق شد.

ولي اگر بگوييم مسئلة اول ما توسعه نيست، مسئلة اول ما دينداري جامعه است و معتقديم اگر جامعه ديندار بشود به پيشرفت و تعالي مي رسد، تعاريف عوض می شود.

البته برای اینکه بهتر مباحث روشن شود، لازم است که يک دور جریان های گفته شده بر مبنای الگوی مد نظر توضیح داده شوند.


101
, مترجم :
Share/Save/Bookmark