در جلسه پرسش و پاسخي كه با «محمد فاعور» (كارشناس ارشد مؤسسهي كارينگي) داشتيم، وي به وضعيت آموزش در جهان عرب پرداخته است و اين موضوع را بررسي ميكند كه چرا دموكراسي حقيقي به وجود نخواهد آمد مگر آنكه نظام آموزشي تربيت شهروندان وظيفه شناس اصلاح شود. كشورهاي عربي تنها زماني ميتوانند دموكراتيك واقعي باشند كه بتوانند تفكر انتقادي و توجه به ديدگاههاي مختلف را به جوانان خود بياموزند. سؤالات مطرح شده به صورت زير است:
ـ ميزان قدرت نظام آموزشي در جهان عرب چقدر است؟
ـ دليل مبرم بودن تغيير نظام آموزشي در منطقه چيست؟
ـ آموزش و دموكراسي چگونه به يكديگر مرتبط ميشوند؟
ـ چگونه به شهروندان آموزش بدهيم؟
ـ اصلاحات آموزش چگونه با خيزشهاي منطقه گره ميخورد؟
ـ دولتهاي عربي چه اقداماتي را براي اصلاح در نظام آموزشي بايد در پيش بگيرند؟
٭ ميزان قدرت نظام آموزشي در جهان عرب چقدر است؟بيشتر نظامهاي آموزشي عربي دانش آموزان را براي رقابت در جهان امروز و جامعه دموكراتيك آماده نميكنند. البته تفاوت بسياري بين كشورها و درون خود كشورهاي عربي وجود دارد. برخي مدارس در چندين كشور عربي همچون مصر، اردن، لبنان و امارات متحده عربي نظام آموزشي ارائه شده از سوي دولت داراي ظرفيت بين المللي ميباشد. هر چند تقريباً تمام نظامهاي آموزشي در كشورهاي عربي از كمبودهاي شديدي رنج ميبرند.
آموزش خوب نيازمند نظارت دقيق ميباشند كه فقدان آن در منطقه هم در دولت مركزي و هم در مدارس محلي مشاهده ميشود.
وزارتخانههاي آموزش و پرورش نقش محوري را بر عهده دارند و همواره تحت تسلط نظام مديريت مستبد بوده اند. از اين گذشته بيشتر وزارتخانهها ديدگاه و طرح استراتژيك مناسب، واحد نظارت كارآمد و منابع انساني شايسته اي را ندارند. رهبران طرحهاي نو به دليل عمل كردن در شرايط ناموفق با حجم وسيعي از موانع اداري از جمله كاركنان نالايق كه بيشتر آنان افرادي فاسد، مقاوم در برابر تغييرات يا بي طرف نسبت به آن، رو به رو شدهاند.
آموزش در بيشتر كشورهاي عربي همچنان معلم مآب بوده و براي پرورش تفكر انتقادي آزاد مناسب نميباشد. علاوه بر تمام اين مشكلات كمبود معلمان شايسته در كشورهاي عربي مشهود است. آموزگاراني كه هم اكنون در حال تدريس ميباشند حقوق شان بسيار كم و فرصتهاي پيشرفت آنها بسيار محدود است.
٭ دليل مبرم بودن تغيير نظام آموزشي در منطقه چيست؟آموزش با كيفيت براي توسعه اجتماعي و اقتصادي ضروري ميباشد. توسعه اقتصاد پايدار در قرن بيست و يكم نيازمند اصول كليدي است كه مدارس بايد آنها را به ديگران بياموزد. مهارتهايي همچون تفكر انتقادي، توانايي حل مسئله، سواد ديجيتالي، وظيفه شناسي اجتماعي و مدني نياز مبرم اشخاصي است كه ميخواهند وارد بازار جهاني شغل شوند. بيشتر نظامهاي آموزشي كشورهاي عربي دانش آموزان را براي ورود به اين عرصه حياتي آماده نميكنند.
علاوه بر آن جمعيت جوان رو به رشد ـ يك سوم جمعيت كشورهاي عربي زير پانزده سال دارند ـ در اين كشورها جامعه و دولت را در آينده نه چندان دور، رهبري و شكل خواهند داد. سرمايه گذاري امروز در اصلاحات آموزشي تفاوت چشم گيري را در دموكراسي فرداي جهان غرب ايجاد خواهد كرد.
٭ آموزش و دموكراسي چگونه به يكديگر مرتبط ميشوند؟بسياري از برنامههاي آموزشي در كشورهاي دموكراتيك مهارتها و ارزشهايي را آموزش ميدهند كه براي پيشرفت دموكراسي حياتي ميباشند و توجه و استعداد دانش آموزان را به سمت مشاركتهاي سياسي و مدني سوق ميدهد. بارزترين نمونه كشورهاي فنلاند، دانمارك و كره جنوبي ميباشند.
اين برنامهها رفتارهايي همچون تعهدات اخلاقي و اجتماعي و كارايي فردي را پرورش ميدهد. چنين برنامههايي، همچنين فرصتي را براي دانش آموزان فراهم ميكند تا مهارتهاي مدني همچون حل مسئله، خلق آثار نوشتاري، همكاري، اجماع در حل مسئله و مطرح كردن مشكلات به مقامات دولتي را آموزش ميدهد. در صورت كسب چنين مهارتي دانش آموزان تمايل بيشتري به مشاركت و پيشرفت در جامعه خود خواهند داشت.
٭ چگونه شهروندان را آموزش دهيم؟آموزش براي شهروندان، در هسته فرآيند آموزش مهارتهاي ضروري دانش آموزان جهان عرب براي پيشرفت در جهان ميباشد. اين تفكر در بر گيرنده دو مفهوم ميباشد. آموزش درباره شهروندي، و آموزش به وسيله شهروندي.
آموزش درباره شهروندي تنها ارائه دروس مدني حداقلي ميباشد كه دانش و مفاهيم تاريخ و سياست را ياد ميدهد.
آموزش به وسيله شهروند به دانش آموزان تجربه علمي فرايند دموكراتيك را ارائه ميدهد و به آنها از طريق مشاركت در فعاليتهاي مدني درون مدرسه مانند انتخاب شوراي مدرسه آموزش ميدهد.
آموزش براي شهروندي علاوه بر آنكه در برگيرنده هر دو رويكرد ميباشد ارزشها و تمايلات افراد را نيز مورد هدف قرار ميدهد. اين ارزشها سنگ بناي بيشتر اهداف ملي آموزش شهروندي در بسياري از كشورها ميباشد: افزايش ظرفيت افراد و ايجاد فرصتهاي مناسب براي شهروندي.
٭ اصلاحات آموزشي چگونه با خيزشهاي منطق گره ميخورد؟به دليل وجود نظام مستبد در اين كشورها، به دانش آموزان از همان ابتدا ميآموختند كه افراد مطيعي باشند. به هر حال هيچ ديكتاتوري نميخواهد افراد جامعه قدرت او را به چالش بكشند. حال هر چند كه فرايند طولاني دموكراسي سازي در برخي كشورهاي عربي آغاز شده است، اما اغلب اين حقيقت ناديده گرفته ميشود كه دموكراسي تنها در فرهنگي رشد ميكند كه گوناگوني را بپذيرد، به ديدگاههاي متفاوت احترام بگذارد، حقيقت را امري نسبي تلقي كنند نه مطلق و در جامعه اختلاف عقايد را تحمل كند.
پس از سپري شدن سالها حكومت استبداد در كشورهاي منطقه، مردم انقلابي پي خواهند برد كه جامعهي آنها نيازمند مهارتها و ارزشهايي كه بتواند هنجارهاي رفتاري كثرت گرايانه و مختلف را بپذيرد. براي آنكه بتوان آن جوامع را به سمت دموكراسي حقيقي پيش ببريم، نه تنها بايد ساختارهاي سياسي و رهبري آنها را تغيير دهيم بلكه بايد تغييرات جدي و پايدار را در نظام آموزشي آنها ايجاد كنيم.
٭ دولتهاي عربي چه اقداماتي را براي اصلاح در نظام آموزشي بايد در پيش بگيرند؟اصلاحات كنوني انجام شده در منطقه بيشتر بر تغييرات فيزيكي همچون ساخت مدارس، بكارگيري كامپيوتر در كلاس، بهبود نمرات آزمونهاي دروسي همچون رياضيات و علوم تجربي تمركز دارد. علي رغم مهم بودن اين تغييرات كمبود نيروي انساني امري مشهود ميباشد. جهان عرب نيازمند سيستم كامل و جامعي است كه عناصر مردمي را همواره در صحنه نگهدارد. دانش آموزان از همان سالهاي ابتدايي آموزش بايد بياموزند تفكر آزاد و دنباله روي از توليد علم يعني چه. بايد سوال پرسيدن و نوآوري را به آنها بياموزيم.
تمركز كلاسهاي درس بايد بر گفتگوي آزاد و فعاليتهاي آموزشي باشد. با اين روش دانش آموزان ميآموزند تا افرادي آگاه و مستقل در جامعه باشند. به نظر ميرسد تأثيرگذاري اين روش فراتر از يك سخنراني مرسوم در كشورهاي منطقه ميباشد. بدينسان آموزش و تربيت دبيران و آموزگاران فرهيخته امري الزامي است زيرا دانش آموزان در پايان دوره متوسطه بايد بتواند، مسائل راحل كند...
شايد بزرگترين چالش در اجراي اصلاحات آموزشي امور فني آن نيست بلكه بيشتر اراده سياسي آن ميباشد. آينده كشورهاي عرب به فائق آمدن بر اين چالشها ميباشد.
تحليل:
آيا غرب حقيقتاً به دنبال ايجاد دموكراسي در كشورهاي عربي منطقه مي باشد؟ چه شده كه جهان غرب هم اكنون پس از انقلاب در كشورهاي عربي نگران آموزش دموكراسي در اين كشورها شده است؟ چرا حكام پيشين كه خود دست نشانده غرب بودند به دنبال ايجاد دموكراسي در اين كشورها نبوده اند؟ آيا غرب ترس آن را ندارد كه اسلام خواهان و اسلام گراها قدرت را در اين كشورها در دست بگيرند و نظام اسلامي را حاكم كنند؟ سوالات فوق و ديگر سوالاتي كه مي توان مطرح كرد حاكي از آن است كه غرب به دنبال تزريق دموكراسي جديد خود است كه به اشكال مختلفي همانند اسلام تركيه اي يا... جلوهگر شده است. شكي وجود ندارد كه تعليم و تربيت سنگ بناي هر جامعهاي مي باشد و غرب نيك مي داند كه با آموزش مي توان افرادي را پرورش داد كه مطيع و سرسپردهي آنها مي باشد. حال اگر بتوان اين افراد را از همان ابتداي رشد و نمو فكري كه ابتدا در خانواده و سپس در مدرسه و جامعه تبلور مي يابد را در دست گرفت ديگر هيچ جاي نگراني وجود ندارد كه بتوان يك جامعه را آلوده به تفكرات مسموم كرد. اگر تاريخ اجتماعي غرب را در نهضت هاي اخير مورد مطالعه قرار دهيم، مي بينيم كه تمام ادعاهايي كه مي كنند و خود را مردمي بشر دوست و خيرخواه و فداكار بشر معرفي نموده و وانمود مي كنند كه در راه خدمت به بشريت، از جان و مال خود مايه مي گذارند، تا به بشر حريت داده، ستمگران را از ظلم و بردگان را از بردگي و اسيري نجات بخشند، همه اين ادعاها دروغ و نيرنگ است و جز به بند كشيدن ملل ضعيف هدفي ندارند، و تمام همشان اين است كه از هر راه كه بتوانند بر آنها حكومت كنند، يك روز از راه قشون كشي و مداخله هاي نظامي، روزي ديگر از راه استعمار، روزي با ادعاي مالكيت نسبت به سرزمين آنان، روزي با دعوي قيوميت، روزي به عنوان حفظ منافع مشترك، روزي به عنوان كمك به حفظ استقلال آنان، روزي تحت عنوان حفظ صلح و جلوگيري از تجاوزهاي ديگران، روزي به عنوان دفاع از حقوق طبقات محروم و بي چاره، روزي... و روزي و تاريخ خود شاهد آن ميباشد.