علم دینی
آنچه در این پرونده میخوانید دیدگاه صاحب نظران فرهنگستان علوم اسلامی قم در رابطه ی دین و علم می باشد.
 
 
 
 
کد مطلب: 756
حجت الاسلام محمدجعفر حسینیان؛(2)
بررسی منطقی راه های شناخت
تاریخ انتشار : يکشنبه ۱۰ بهمن ۱۳۹۵ ساعت ۱۳:۳۱
 
تنها معارفی می تواند از خطا مصون باشد که انسان در آن دخالتی نکند و از ناحيه حضرت حق تعالی باشد. بنابراين تمامی سرچشمه های معرفت بشر آغشته به زنگار آلودگی است و تنها يک چشمه حقيقت است که زلال معرفت را بر بشريت سرازير می کند و آن معارف الهی از طريق انبياء و اوليای الهی است.
 
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی فرهنگستان علوم اسلامی قم، حجت الاسلام محمدجعفر حسینیان، عضو هیأت علمی فرهنگستان علوم اسلامی در سلسله یادداشت هایی به بررسی «زمینه های دستیابی به تحول در روش عقلانی» پرداختند. متن پیش رو بخش دوم از این سلسله یادداشت ها می باشد.


***

جهت دستيابی به نقطه های آسيب در روش تفکر عملی بايستی به واکاوی انديشمندانه آن به دور از هر گونه تعصب و تنگ نظری پرداخت و هر گونه سستی و غفلت در اين مسئله نيز سبب ناکارآمد جلوه دادن معارف حق دينی در حل معضلات و نيازهای فردی و اجتماعی جامعه است.

گام نخست برای وصول به اين مهم پاسخ به اين سئوال است که چه راه‌هايی برای درک و شناخت وجود دارد؟ کدام يک از راهها ما را به حقيقت و کدام يک ما را دور می کند؟

برای برقراری ارتباط با حقايق عالم چه راههاي وجود دارد؟ آيا اساساً می توان با حقيقت و واقعيت ربط برقرار کرد؟ آيا خارج از وجود انسان، حقيقتی وجود دارد يا هر چه هست همين انسان است؟ راه‌های کسب معرفت و شناخت منحصر در راه های خاصی است يا طرق متفاوتی وجود دارد؟ ملاک صحت و سقم اين راه‌ها چيست؟ سوالاتی از اين قبيل می تواند ضرورت بحث راههای متفاوت شناخت را براي ما روشن کند.
حقايق عالم منحصر در وجود انسان نيست؛ بلکه خارج از انسان حقيقتی هست که انسان بايد براي دستيابی به آن تلاش کند. براي دستيابی به آن حقيقت طرق مختلفی وجود دارد.

۱ ـ راه حس و تجربه

حواس انسان ابزار شناخت است و انسان به وسيله اين ابزار، قدرت و توان احساس جزئيات را از يک طرف و درک عقلی و کلی آنها را از طرف ديگر دارد.
شناخت های جزئی بعضی ساده و بدون تأمل برای انسان واقع می شود؛ مانند شيرينی، ترشی و شوری؛ اما بعضی نياز به تأمل دارند. مجموعه شناخت هاي جزئی که به وسيله استقراء برای انسان حاصل می شود نمی تواند ما را به يک قانون تجربی رهنمون کند؛ اما هنگامی که شناخت هاي جزئی با يک قانون کلی عقلی و فلسفی جمع می شود، می تواند تعميم پيدا کند؛ برای مثال چندين بار با مشاهده جوشيدن آب در صد درجه نمي توان حکم کلي صادر کرد؛ اما اگر همين آزمايش ها با يک قانون کلی، مانند «عليّت»، «اصل تکرار پذيري» و يا «اصل عدم صدفه» جمع شود، می تواند براي ما يقين ايجاد کند.

شناخت تجربی يکی از شناخت هايی است که می تواند ما را به فهم و شناخت جهان خارج برساند. گروهی معتقدند که تنها راه شناخت، راه حس و تجربه است و راههای ديگر نيز در نهايت به اين راه ختم می شود. روش عمده اين گروه بر استقراء استوار است، که صفت بارز علوم تجربی و حسی است. هر چند که در شيوه استقراء ممکن است از محاسبه احتمالات و توليد فرضيه ها سر برون آورد، اما اين اصل (اصل تجربه) دامنه فلسفه نظری را از دريچه تنگ و محدود، صرفاً وامدار مطالعات و مشاهدات حسی قرار داده و مسلک قياسی را که در نسبت هاي منطقی قدرت جولان دارد، به گرايش به منطق استقرائی سوق دهد.

در اين رويکرد نيز شاهد آمد و شد مکاتب مختلفی هستيم که با کنار گذاشتن انديشه های متافيزيکی و منحصر کردن فن و علم در تجربه و حس توانسته اند به زعم خود تمامی مشکلات بشر را پاسخگو باشند. ايشان به تدريج تفکرات متافيزيکی را خفه کرده، راه ورود به آن را بر مشاهدات تجربی بستند و در داوری های خود با جسارت تمام جزميت منطقی و جست و جو گری علمی و حتی روح عرفانی را مرهون نگريستن علم به پديده های جهان دانستند. در اين رويکرد ملاک اندازه گيری حقايق تنها تجربه است.


۲ ـ راه عقل و انديشه

راه ديگری که بشر برای به دست آوردن حقيقت به آن توسل جُست، راه عقل و انديشه است. کسانی بر اين عقيده اند که می توان به حقيقت دست يافت و از آن بهره کافی برد. تنها راهی که اين توان و استعداد را دارد، راه عقل و انديشه است در پرتو عقلانيت، حقايق به روی بشر گشوده می شود.
کليه راه ها تا از اين رهگذر عبور نکنند راه هايی غير عقلانی و لاجرم غير برهاني و غير يقينی اند. جزميت و صحت تمامی امور بايد با عقل کلی محکم بخورد و در صورت تعارض، يا حذف شود و يا به گونه ای به نفع عقل تأويل شده، مهار گردد. چنين اعتقاد و نگرشی همان اعتقاد و نگرش فلاسفه است که تنها راه شناخت حقايق را طريق فلسفه و تفکر فلسفی می دانند. در اصطلاح متفکرين اسلامی نيز به چنين تفکری، تفکر فلسفی اطلاق می شود.

راه عقل و انديشه را می توان در سطوح مختلف بررسی کرد:

الف) راه عقل و انديشه صرف

در اصطلاح به طرفداران مکتب فکري ارسطو مشائين اطلاق می شود. از اين رو اين فلسفه را «مشاء» ناميدند که وی هنگام تعليم قدم می زد و راه می رفت. اين فلسفه اولين بار توسط فيلسوف پرآوازه يونان، ارسطو (۳۸۴ ق م) تأسيس و تدوين شد. بعد از وی نيز فلاسفه ای همچون فارابی (۳۳۹ ق) و ابن سينا (۴۲۸ ق) از مکتب ارسطو و عقايد و نظرات او استفاده کرده، به تکميل و توسعه آن پرداختند و به فلاسفه مشاء معروف شدند.

ب) راه عقل و انديشه توأم با ذوقيات روحی

گروه ديگری از فلاسفه که به اشراقيون معروف اند معتقدند که وصول به حقيقت علاوه بر استفاده از عقل و استدلال بايد با نوعی اشراقيات باطنی و الهامات همراه باشد. اين اشراقيات همان دريافت ها و شهودات درونی و ذوقی و افاضه های حاصل از سير و سلوک معنوی است که به دنبال مجاهدات و رياضات نفسانی حاصل می شود. در اين مکتب عقل و انديشه بدون جرقه های باطنی و نورانيت های درونی حاصل نمی شود و هر دو با هم (نه به تنهايی) راه به حقيقت خواهند برد.

هر چند که خاستگاه اين تفکر بر پايه تفکرات فلاسفه دوران باستان از سرزمين ها هند و ايران است، اما توانسته تفکرات خشک و بی روح فلسفي را با عرفان ذوقی و اشراقيات هندی درآميزد. البته اين فلسفه نيز بعد از ورود به عالم اسلام دچار تحولات اساسی و دستخوش تغييراتی شد و با آميخته شدن با فرهنگ اسلامی رنگ و بويی تازه گرفت.

ج) راه عقل و انديشه توأم با گزاره هاي دينی

اين روش همان «علم کلام» است. اين روش مورد توجه عده ای برای دست يافتن به حقايق عالم است که اصطلاحاً آنها را متکمل ناميده اند. متکلمان در روش خود از عقل و براهين و ادله عقلی استفاده مي کنند؛ اما اين قواعد به گونه ای آميخته با آموزه های دينی و گزاره هاي شرعی است. توأم شدن گزاره هاي دينی با مبانی عقلی به دو گونه متصور است:

۱ ـ عقل و ابزار عقلي همانند مبادی ادله و قياسات و روش های عقلانی در خدمت اثبات عقايد و موضوعاتی قرار گيرند که آن را شرع تعيين کرده است. بدين وسيله عقل و براهين عقلی متکفل دفاع از شرع می شود. در حقيقت سير عقل در نيل به حقايق عالم به همراهی شرع مقيد است و هر کجا براهين و ادله عقلي با ظواهر شرعی تعارض پيدا کند، رعايت ظواهر شرعی ملاک در تأويل براهين عقلی است، به خلاف فلسفه و مبادی آن. در فلسفه چنين مطابقتی با ظواهر شرع معتبر نيست، بلکه تنها مطابقت با قوانين عقلي صرف مورد نظر است، خواه برابر ظواهر شرعی تعارض پيدا کند، رعايت ظواهر شرعی ملاک در تأويل براهين عقلی است، به خلاف فلسفه و مبادی آن. در فلسفه چنين مطابقتی با ظواهر شرع معتبر نيست، بلکه تنها مطابقت با قوانين عقلی صرف مورد نظر است، خواه برابر ظواهر شرع باشد، خواه نباشد. در فلسفه اگر نتايج حاصل از مبادی فلسفی و ظواهر شرعی مطابقت نداشته باشد، ظواهر شرعی را بر اساس قوانين عقلی به تأويل مي برند.

۲ ـ عقل و ابزار عقلی همانند مبادی ادله و قياسات و مبانی روش‌های عقلانی نيز علاوه بر ابزار اثبات موضوعات شرعی اعتقادات، خود به گونه‌ای در تعامل با مفاهيم و گزاره های دينی قرار گرفته، پالايش می شود؛ يعني عقل ملاک صحت ابزار عقلانيت خود را وامدار مفاهيمی است که از مسلمات دينی به دست می آورد. اين مسلمات ساخته و پرداخته عقل مستقل بما هو عقل نيست، بلکه برآموزه هايی است که از فرهنگ دينی برخاسته است.
البته دستيابی به حقايق علم نيز، علی رغم تصور بعضي از انديشمندان، منحصر به تفکر فلسفی و قواعد عقلانی نيست و راه هاي شناخت ديگری نيز در طول تاريخ مطرح شده است.


۳ ـ راه شهود و مکاشفات باطني (عرفان)

راه و روش ديگری که در طول تاريخ مورد توجه بشر قرارگرفته و توانسته طرفداران زيادی را به خود اختصاص دهد، راه شهود و توجه به مکاشفات روحی و يافته های قلبی است. در اين طريق فرد به جای تکيه بر استدلال، برهان، مشاهدات و آثار حسی و تجربی به حالات روحی و اشراقيات درونی تکيه دارد و فقط اين روش را راه کشف حقايق می داند.
در اين مکتب ذوقيات نقش زیادی دارد، به همين دليل منطقی بر اين شيوه حاکم نيست که بتواند اختلاف در روش ها را به وحدت نزديک سازد. اين ذوقيات در طول تاريخ با رنگ ها و گونه های مختلف ظهور کرده است.
در اين طريق رياضات نفسانی و مراقبات نقش بسزايی دارد و اکتساب آن حالات و مکاشفات بدون توجه به رياضات نفسانی و چله نشينی ها و مجاهدات براي زدودن غبار تعلق به دنبا حاصل نخواهد شد. معنا فقط از طريق سير و سلوک عرفاني به دست می آيد. بعد از رسيدن به اين مقام، حقيقت علم در قلب عارف تجلّي کرده، وی عالم مي‌شود. در اين ديدگاه قلب انسان جام جهان است.


۴ ـ راه دستيابی به وحی

از راه هايي که می تواند انسان را به حقايق عالم رهنمون کند، راه نقل است. اين راه را از اين جهت در پايان آورديم که بعد از نقد راه ها يديگر و اثبات خطاپذيری آنها، اثبات کنيم که تنها راهی که هيچ گونه خطايی در آن راه ندارد، راه دستيابی به وحی است. اين راه ويژه پيامبران الهی است که در مقام عصمت اند؛ يعني نه در تلّقی وحی خطا می کنند، نه در بيان و ابلاغ آن.


خطاپذيری روش ها

۱ ـ روش حسی و تجربی

روش حسی و تجربی همواره همراه با درصدی خطا است و نسبت به هيچ کدام از گزاره های آن نمی توان قطعيت داشت؛ لذا معرفت شناسان حتي معرفت حسی و تجربی را محدود به ظرفيت ها، شرايط و محيط دانسته اند تا انتظار يک گزاره يقينی از معارف حسی وجود نداشته باشد.
يقيني که از راه حس و تجربه برای انسان حاصل می شود، مقيد به شرايط، محيط و ظرفيت ها است. با توجه به اين حقيقت و نيز توجه به «اصل عدم قطعيت» به اين نتيجه می رسيم که نمي توان بر فهم تجربی، مستقل از ساير راه های کسب معرفت، تکيه و از آن معارف ثابت و حاکم بر تاريخ را استنباط کرد. صرف تجربه، بدون تکيه بر قوانين عقلی، نمی تواند پيش بينی علمي را برای ما به ارمغان آورد. از اين رو قوانين قياسی به کمک تجربه و آزمايش ها آمد و قواعد قياسی، استقرائی را درست کرد. البته اين بحث در جای خود اهميت ويژه ای دارد.

۲ ـ روش عقلی

روش عقلی نيز همين اشکال را دارد؛ يعني خطاپذيری در ذات مفاهيم کلی نظري هم هست. از اين رو منطق دانان ملزم به کشف قواعدی شدند تا صحت و سقم استدلال و برهان را تشخيص دهند. در تعريف منطق آمده است: «آلة قانونيه تعصم مراعاتها الذهن عن الخطأ في الفکر».
علاوه بر امکان خطاپذيری راه عقل و انديشه، انحصار فهم و معرفت به اين روش، از خطاهای نابخشودنی جهان معرفت است که بعضی از فلاسفه و عقل گرايان به آن معتقد بودند.

۳ ـ روش عرفان و شهود

راه عرفان و شهود مختص عرفا و متصوفه و راهی است که هر چند مزيت هايی دارد، اما معصوم از خطا نيست، عرفا باطن گرا هستند و شهود و مکاشفات خود را با زبان علمی و منطقی نمی توانند براي اهل فن بيان کنند؛ از اين رو سخن به رمز و راز گشوده اند و طرفداران خود را به رياضات و مجاهدات نفسانی دعوت مي کنند؛ زيرا آن حالات و مقامات را چشيدنی می دانند نه فهميدنی.
وجود اين همه اختلافات در برداشت ها و کشف و شهودات باعث شده که يکی طرفدار مکتب «سکر»، ديگری پيرو مذهب «سهو»، يکی در شيوه زهد، ديگری در شيوه کشف و معرفت، و بعضی در شيوه وحدت وجود باشند. اين تفاوت ها نمی تواند گويای عصمت اين طريق معرفت از خطا باشد.

با توجه به موارد و نقدهای ذکر شده به روش های مختلف کشف معرفت، تنها معارفی می تواند از خطا مصون باشد که انسان در آن دخالتی نکند و از ناحيه حضرت حق تعالی باشد. بنابراين تمامی سرچشمه های معرفت بشر آغشته به زنگار آلودگی است و تنها يک چشمه حقيقت است که زلال معرفت را بر بشريت سرازير می کند و آن معارف الهی از طريق انبياء و اوليای الهی است. اين معارف در ميان مردم جاری می شود و انسانها بايد برای برداشت از اين دريای عميق معرفت تلاش کنند و با ابزار حسی، عقلی و قلبی به سراغ اين زلال جاری روند تا به ميزان پذيرش و تسليم بودن از آن منشأ حقيقت سيراب شوند. نحوه ارتباط اين مناشی ادراک سه گانه و دين را در بخش های آتی توضيح خواهيم داد.
Share/Save/Bookmark