علامه سید منیرالدین حسینی الهاشمی

جایگاه و اهمیت لباس روحانيت

6 ارديبهشت 1396 ساعت 12:29

روحانی در همه زندگی می خواهد داشته هایش را ارائه بدهد. پس كارگاهش تمام اجتماع است. كارگاه وقتی تمام اجتماع شد. حتماً يونيفرم می خواهد.
حتماً ساختارهای اجتماعی گذشته درباره روحانيت، بايستی تكامل پيدا كند. يك نواقصی را هم واضح است كه تشخيص می دهيم. اين تكامل غير از آن حرف كسانی است كه مي‌گويند اصلش زير سؤال برود.


به گزارش پایگاه اطلاع رسانی فرهنگستان علوم اسلامی قم، علامه سید منیرالدین حسینی الهاشمی در تاریخ 26 اسفند ماه 1378 در جلسه ای به بیان جایگاه و اهمیت لباس روحانیت پرداختند. متن حاضر گزارشی از آن جلسه می باشد که جهت استفاده علاقه مندان قرار می گیرد.
***
 
 
در باب مسئله روحانيت نکاتی باید مورد دقت قرار گیرد؛ از جمله این كه آيا روحانيت بايد به عنوان يك قشر قابل تشخيص از ساير اقشار باشد؟! يا بهتر اين است كه متدينين به يك دين، با اختلاف جزئی كه در ميزان اطلاعات دارند، به صورت موّاج در يك جامعه حضور داشته باشند؟! به عبارت ديگر، روحانيت، به [حالات] روحانی شناخته بشود نه به روحانيّت. يك قشر نباشد تا بگويند فلانی هم روحانی است. صفات انسانی ای داشته باشد، دارای اطلاعات کافی بوده و از این طریق مورد علاقه مردم قرار گیرد.

هر گاه نيازی در جامعه، مربوط به كل جامعه باشد، نه محدود به افرادی معدود و اين نياز، استمرار تاريخی پيدا كند، پاسخگويی به آن، دارای نهاد اجتماعی می شود؛ يعنی شغل ایجاد می شود. شغل حتماً سلسله مراتب ايجاد می كند؛ تخصص پزشكی يك نياز برای بدن انسان است. پس از اينكه اين نياز برای يك جامعه پيدا شد تدريجاً، در دوره های متعدد استمرار یافت چراکه اين نياز پاسخگو می خواهد. پزشك پاسخ دهنده به اين نياز است. جامعه به صورت طبيعی، افراد را به اصناف، تخصيص می دهد و نیز در اجرا، افراد را تخصيص می دهد و می پذيرد كه نهادی اجتماعی داشته باشند.

پس از اينكه اقشار پیدایش یافتند، مراتب در آنها ایجاد می شود. لذا پزشك متخصص، پزشك عمومی، پزشك رشته خاص، امضاء پيدا می كند؛ يعنی اعتبار سياسی می یابد. نسخه را هر كسی نمی تواند امضاء كند، بايد دكتری امضاء كند كه تایید خودش را از يك متخصص بالاتر کسب کرده باشد. پس در جامعه نهادينه می شود. چنانچه يك نياز عمومی استمرار تاريخی پيدا كند، پاسخش هم استمرار پيدا کرده و نهادينه می شود و سبب پیدایش يك قشر در جامعه است.

حال چنانچه قشر روحانی پيدایش یافت، سبب ایجاد دستگاه پرورشی می شود، مراتبي پيدا می كند. يك عده اسمشان روضه خوان می شود. يعنی برنامه هاي پرورشی عمومی خاص؛ هر گاه اين مطلب مورد دقت قرار گرفت كه ما مناسك پرورشی داريم و آن عزاداری است. بايد ذكر مصيبت شود. يك دسته معلم اخلاق پيدا مي‌كند، غير از اين دسته هستند. كه آنها به مناسك عملی اش كه می رسد دعا خوان می شود. به تحليل نظری اش كه می رسد عارف می شود. مفسر پيدا مي‌كند. ارزشهايی كه برای نظام توصيفي مطرح می شود يعني حقايقی را برای عالم معرفی می كند، مسئولين عينی پيدا می كند. يعنی يك قشر آن هم يك نه يك قشر ساده كه دارای يك گرايشهای مختلف است. مثل طب كه می گويد چشم پزشك دارد. دندان پزشك دارد. مغز و اعصاب دارد. گوارش دارد. آنجا هم بخش های مختلفي دارد درونش تقسيم مي‌كند. اينها تا نهاد نباشد، نمی شود. پيدايش تخصص های گوناگون منحصراً در يك نهاد اجتماعی ممكن است.

من نمی خواهم بگويم ساختار موجود اجتماعی روحانيت با حفظ تعداد تخصص هايش و مراتبش دقيقاً همين است كه بايد باشد. می گويم اگر تخصص حوزی در حال حاضر ۵ رشته است بايدفرضا ۱۰رشته بشود. باید توسعه پيدا كند. يعنی در همه مظاهر زندگی پر رنگ تر و قدرتمند تر حاضر شود.

نيازهای اجتماعی مربوط به دين گسترش يافته است. از دين چه سؤالی می كنند؟ سؤالهايی که مربوط به نظام و تنظيم نسبت بين امور است. می گويند عدالت اقتصادی چگونه حاصل می شود؟ عدالت سياسی چگونه حاصل می شود؟ عدالت فرهنگی چگونه حاصل می شود؟ سؤال های عدالت كه سؤال فردی نيست. موضوعش كه عمليات شخصی نيست. موضوعش تنظيم نسبت است؛ يعني تخصيص ها. به چه نسبت و چگونه تخصيص انجام بگيرد که حاصلش به نفع عموم باشد؟! چگونه تخصيص به نفع يك قشر خاص خاص نشود. ظلم نشود. بهره وری اش به همه برسد. كه اين بحث خودش خيلی دامنه دارد.


- ضرورت قدرت بیشتر نهاد روحانیت برای سرپرستی تکامل جامعه اسلامی

پس ما سؤالاتی داريم که عمدتاً موضوعش تنظيم جامعه اسلامی است. آن هم نه فقط برای حالا و سرپرستی تغييرات جامعه اسلامی، بلکه برای حرکت به طرف توسعه و تكامل جامعه اسلامی. اگر چنين مطلبی باشد، آن وقت هرگز نمی توانيم بگوييم تخصص هايی كه قبلاً هم داشتيم، زياد است. بايد بگوييم تخصص هايی كه قبلا داشتيم، خيلی كم است. نهاد روحانیت بايد خيلی نيرومندتر بشود. افراد جامعه بايد خيلی بيشتر در اين قسمت حاضر بشوند، كار كنند.

اگر اين گونه شد و اين قاعده اش باشد، آن وقت هرگز نبايد بگوييم كه چرا لباس هست؟ بايد بگوييم چرا با وجود پیروزی انقلاب، تعداد تخصص ها فقط در امور فردی است؟ حج را بلد هستيد. زكات را بلد هستيد. كارهای مناسك فردی را بلد هستيد. فوقش در امور اجتماعی اعمالی را كه رفتار فرد متعاملين، عقود و ايقاعات، بگوييد،موضعات فردی است، حداكثر قضا هست و الا بحث درباره كيفيت تنظيم و تخصيص و سرپرستی تكامل جامعه نيست. پس سؤال درست بر عكس می شود. به جای اينكه گفته شود كه اين قشر بايد كم رنگ بشود، بايد بگوييم اين قشر بايد توسعه پيدا كند.

حال كلام دوم؛ اگر قرار باشد قشری نهادینه شود، آیا لازم است لباس مشخصی داشته باشد؟ يعنی يونيفورم مشخص داشته باشد؟ يونيفورم براي چه درست می شود؟ يونيفورم درست می شود براي اينكه يك موضوع، ارزشش در جامعه به عنوان يك ركن تلقی شود. انتظارات عموم نسبت به او و مسئوليت او در برابر عموم تنها به وسيله مكانی كه او خدمات اجتماعی اش را عرضه می دارد، نباشد. گاه می گوييد كه مكان خاصی به نام مطلب داريم. هر كسی بيمار شد برود در اين مطلب، دكتر را می بيند. می گوييم در رفتار عمومی اجتماعی چطور؟! می گوييد درست است كه ايشان متخصص است هنگام طبابت، ايشان متخصص است؛ نسبت به او نبايد انتظارات اضافه ای داشته باشيد. روحانی هم مسجد كه می رود ، لباس خاص خودش را بپوشد. لباس عبادت بپوشد. بيرون كه آمد، لباس لازم نيست بپوشد. تازه همان هم چرا لباس ديگر بپوشد؟ لباس گفتيم برای اين كه يك قشر جدا بشود؛ گفتيم كه ايشان رفتارش در كوچه و خيابان هم بايد وسيله پرورش باشد. رفتارش در معاملات هم بايد وسيله پرورش باشد. يعنی سمبل يك ارزش بايد باشد. می گويند چرا؟ می گوييم براي اينكه رشته ای كه ايشان موضوع تخصص اش هست، آن رشته در همه تخصص ها حرف دارد، يعنی مي‌گويد كه آداب و مناسكش بايد اين گونه باشد. اين تغيير پيدا می كند. می گوييم كه اين لباس بايد تغيير داشته باشد غير از مكان؛ مكان ثابت برای وقتی است كه آدم يك كار انجام می دهد. می گوييد لباس كارگاه، لباس پزشكی حين جراحی! لباس پزشكی حين نسخه دادن! لباس پزشكی حين كار پزشكی. ولی وقتی كه می گوييد كه مكان خاص دارد. ولی وظيفه اين منحصر به آن مكان نيست.


- محل کار روحانی بطن اجتماع است.

روحانی در همه زندگی می خواهد داشته هایش را ارائه بدهد. پس كارگاهش تمام اجتماع است. كارگاه وقتی تمام اجتماع شد. حتماً يونيفرم می خواهد. مثل نظامی ها. نظامی ها امنيت كل جامعه را می خواهند. فقط در پادگان كه امنيت نمی خواهند. می گويند آقاي نظامی شما بايد يونيفرم داشته باشيد در حين كه می خواهی حفاظت كنی؛ در اماكنی كه بايد باشی يا حضوری كه براي امنيت داشته باشد، بايد با يونيفرم باشی. اگر بگويم استثنائاً بنا هست شما مخفيانه جايی كار كنيد و كسی در لباس نشناسد شما را، آن يك حرف ديگر است. اگر چنين چيزی مطلب شد، آن وقت كلاً پاسخ داده می شود؛ باید اندیشید كسانی كه دنبال اين هستند كه لباس را زير سؤال ببرند، دنبال چه مقصودی هستند؟!!


- ضرورت تکامل نظام حوزه

حتماً ساختارهای اجتماعی گذشته درباره روحانيت، بايستی تكامل پيدا كند. يك نواقصی را هم واضح است كه تشخيص می دهيم. اين تكامل غير از آن حرف كسانی است كه مي‌گويند اصلش زير سؤال برود. اين حفظ كه به نظرم می آيد اگر روی آن كار بشود كه «لباس ويژه» در كل دنيا برای چه هست؟ چرا به اصطلاح روحانيون مسيحی، حتی در بت پرست ها چرا لباس خاص دارند؟ اين مطلب به اصطلاح دين، حتي اديانی كه ادعای اداره جامعه را ندارند مثل دين زرتشتی، دين يهودی، دين مسيحی اينها ادعای اداره ندارند، چه رسد به بت پرستها، اديان غير الهی كه لقب دين هم برايشان غلط است. در ايران بعد از ميرزا فهميدند امضايی آخوند چه كار می كند!

در دنیا این تعدد و تخصصی بودن البسه باب است، لباس براي قاضی ها در دنيا، با يك يونيفرم خاصی پذيرفته است. لباس برای ارتشي ها يك يونيفرم خاص ارتش است. حالا يك سؤال ديگر اين است كه عمامه آن هم به اين سابقه اش به چه زمانی بر می گردد که بحث دیگری که باید مورد بررسی قرار گیرد. است ولی سؤال دیگر، حفظ يك فرهنگ برای كسانی كه فرهنگ شناس هستند آن موقعی كه آميخته به سنن باطل باشد، اگر بنا باشد طرفداريش بكنند، خوب طرفداری می كنند. ببينيد امروزه تعريف از دما و حرارت، تغيير بنيانی كرده، يعنی شما می گوييد شيشه دارای انرژی است. بعد می گوييد دارای حرارت است. نحوه قرارگيری اش برای تجزيه نور و امثالش هم می گويد انرژی و حرارتش اينگونه می شود. اشعه ای كه به آن می تابد، بازتابی كه دارد. حرارت موضوعی است كه امروز، درباره اش معادله های زيادی وجود دارد. كار آمدی زيادی وجود دارد. حرارت را هرگز امروز ديگر حتی نسل موجود ما از بچه ها، روی چراغ گاز نمی بينند، پختن را و شعله را ولو شعله آتش را به صورت برافروخته كه مثلاً در زغال و هيزم و چوب و اينهاست، نمی بينند. يك شعله سبزی مي‌بينند. ولی اين فِرهايی كه با جريان الكتريسيته غذا را می پزد ، ماكروفر هايی كه آن شعله را هم نمی بينند. وقتی نور را بچه های ما ديدند در لامپ ديدند. ديگر صحبت از آتش به اصطلاح پی سوز يا شمع يا يا روغن گياهی يا روغن حيوانی در كار نيست كه بگوييم مثلاً آنجا دنبه آب می كردند، روغن حيوانی با آن شمع درست می كردند. يا روغن بذر يا مثلاً كرچك را برای نور می سوزاندند. همچنين خبری نيست. دنيايی شده كه تازه «حرارت» به تحت عنوان معادلات موجود، اين به عنوان يك ابزار شناخته می شود و از آن انتظار ماورائی ندارند. آن وقت می گوييد برای حفظ فرهنگ ايرانی آتش درست كنيد، شب چهارشنبه سوری رويش بپرید و بگوييد «سرخی تو از من، زردی من از تو» يعنی چه؟! چطور شد حرفی كه الآن مضحك است. چندش آور است. وقتي بنا هست سنتی را برابر اسلام علم كنند، اين را بسيار در بوق می كنند که بايد اين سنت را حفظ كرد، هويت ايرانی به همين سنن است. و لكن سننی كه بر می گردد معنای سيره و فرهنگ شيعه را ترویج می کند، خرده می گیرند که این چه کاری است!! يعنی اكابری كه در هر زمان بزرگانی كه در هر زمان تا زمان معصوم داريم كه شناختن كلماتشان، فتاوا  شان، آرائشان در فرهنگ شناسی يك دين، موضوعيت دارد. حفظِ نمادها يا نمونه های رفتاريشان، برای اعلام اينكه ما دنبال همان خط هستيم، اين به عنوان يك مناسك محترم تلقی می شود. من باب مثال بيان می كنم سبيل استالينی را توده ای ها حاضر نبودند به هيچ وجه نداشته باشند. می گويند اين چيست؟ علامت و مشخصه رسمی وفاداری به راه استالين. آن وقت چطور شد كه اين جايش بد شد؟ چی شد كه هر آرمان گرايی را برای خودش صحيح بداند و لازم بداند كه يك نمودی به اصطلاح در ظاهر او، شاهدی در ظاهر او از پيروی اش نسبت به مكتبش باشد، ولی اينجا قشری كه براي كليه نيازهای اجتماعی مورد سؤال هست ، مربوط به يك جهت تاريخی است كه يك دين پرچمش را به دست اينها داده، آن را بگوييم: كه نه اينها اين سنن زمان ائمه بوده، چرا پيدا شده چرا اين گونه شده؟ چرا اين پيرايه ها را به آن بستيد؟ چطور شد؟ و سوالاتی دیگه ای که نیاز به فحص و گفتگو دارد. صلی الله علی محمد و آله


کد مطلب: 838

آدرس مطلب: https://www.foeq.ir/vdcca4q482bq1.la2.html

فرهنگستان علوم اسلامی قم  https://www.foeq.ir