گفتاری از علامه حسینی الهاشمی(ره)؛

حق، هنگامی پايگاه عدالت است كه مبيِّنش "ولی فقيه" باشد

25 مرداد 1395 ساعت 15:05

در استراتژي توسعه می بایست فرهنگِ عدالت حاكم باشد تا عدالت فرهنگي، پايگاه عدالت سياسي و اقتصادي قرار گيرد؛ حقی، پايگاه عدالت است كه مبيّنش "فقيه" باشد. اين تبيين که توسط ولی فقیه انجام می گیرد، طبيعتاً محور كليه تصميم گيري‌های اجتماعی است.ولي فقيه مبيِّن استراتژي توسعه است و تصميم او، محور كليه تصميم گيري‌هاست.


به گزارش پایگاه اطلاع‌رسانی فرهنگستان علوم اسلامی قم، آنچه در پیش می‌آید، متن گفت‌و‌گوی علامه سید منیرالدین حسینی الهاشمی (ره)، بناینگذار فرهنگستان علوم اسلامی قم، با با خبرنگاران ایتالیایی می باشد که در تاریخ بیست و نهم تیرماه سال ۱۳۷۸ در مکان فرهنگستان علوم اسلامی در قم انجام شده است.

علامه حسینی الهاشمی در این گفت و گو به موضوع عدالت و نسبت آن با ولایت فقیه پرداخته است. متن این مصاحبه پیش روی شماست.

***

در مقایسه ولایت فقیه با دموکراسی تفاوت در این است که ما كارآمدي را بر اساسِ دين محوري تفسير مي¬کنيم. بر این مبنا، پايگاه مشاركت اجتماعي، فرهنگ است. نظام سياسي، نیز بر اساس عدالت فرهنگي شکل ميگيرد. ولايت فقيه را می توان با يك مقايسه ساده نسبت به عدالت سياسي و عدالت اقتصادي، فهم کرد.

در ايتاليا پس از فروپاشي نظام ارزشي قدیم، نظام ارزشي جديد بر پايه انتخاب و آزمون و خطا و عدالت سياسي طرح شد، لكن به سرعت، حق انتخاب يا مشارکت عمومي، به چیز دیگری بدل گردید. الآن در سراسر اروپا و آمريكا و كليه كشورهاي همسو، مفهوم دموكراسي يا عدالت سياسي تغییر کرده است؛ حق انتخاب، از رأي سياسي به رأي اقتصادي بدل شده است. انتخاب اقتصادي مردم، يعني خريد سهام، پول گذاشتن در بانك و.... امري عمومي است؛ يعني روال و ضرورت جامعه موجود اروپا و امريكا، گذاشتن پول در بانك و از طريق بانک، عمليات اقتصادي انجام دادن است. البته در اين انتخاب تفاوت نميكند كه پول را در اين بانك خاص بگذارند يا آن بانك ، در نهايت كمتر از هزار شركت بزرگ در جهان هستند كه با كمتر از ده هزار نفر، حق تصميم گيري نسبت به توسعه تكنولوژي را دارند. در حقيقت، انتخاب، از شكل آراء افراد و مشاركت عمومی، به قدرت تمركز، سودآوري و توسعه سرمايه تبديل شده است.

با توجه به اينكه در این حالت، هنر و زيبايي شناسي نيز اسير تكنولوژي است، انسان در كليه رفتارهاي انتخابگرياش، تابع متغيِّرِ سفارشاتِ سرمايه شده است. اين مهمترين قسمت است، يعني شرطي كردن انسان با كالا.

از طرف دیگر تحليل ماترياليسم تاريخي از اخلاق و از جمله عدالت اقتصادي ، با ظهور انقلاب اسلامي شکسته شد؛ زیرا بنا بر آن نظریه، دين نميتوانست در اخلاق و نظام ارزشيِ پيشتاز باشد؛ ولي در عينيت، دينْ در قرن اخير، هم با ستمگران درگير شده و هم بر آنها پيروز گردیده است.

پس از شكست تئوريك ماترياليسم تاريخي ـ كه دين را طرفدار زَرمَداران و اخلاق كهن تعريف ميكرد و اخلاق انقلابي را ویژه فلسفه خود ميدانست ـ گرايشات عدالت خواهانه جهان، به طرف مذهب، چرخيد و اعتبار و ارزش انقلابيِ ماترياليسم تاريخي، در عينيت به ترديد گرائید و فروپاشي نظام شوروي که بر پایه آن فلسفه و تئوري شکل گرفته بود آغاز شد.

آمار كشورهايي كه بعد از انقلاب اسلامي، انقلاب كردند و فلسفه‌شان فلسفه ماترياليسم تاريخي نیست، قابل دستیابی، ارزيابي و محاسبه است. این را ميتوانيم به عنوان شواهد عيني استفاده کنیم و به ارزيابي آن بپردازیم.

گفتیم که پايگاه مشاركت اجتماعي، فرهنگ است و نظام سياسي، بر پایه تلقی از عدالت فرهنگي شکل ميگيرد؛ زیرا عدالت فرهنگي نمی تواند جداي از فرهنگ عدالت باشد. فرهنگ عدالت است که دين محوري را ايجاب ميكند؛ «ولي فقيه» مبيِّن قاعده مند نسبت به دين است. ولی فقیه یک شخصیت حقیقی و یک شخصیت حقوقی دارد؛ شخصيت حقوقي او ، دقيقاً مثل قاضي است لکن در مناسبات و موضوعات توسعه.

در استراتژي توسعه می بایست فرهنگِ عدالت حاكم باشد تا عدالت فرهنگي، پايگاه عدالت سياسي و اقتصادي قرار گيرد؛ حقی، پايگاه عدالت است كه مبيّنش "فقيه" باشد. اين تبيين که توسط ولی فقیه انجام می گیرد، طبيعتاً محور كليه تصميم گيري‌های اجتماعی است.

ولي فقيه مبيِّن استراتژي توسعه است و تصميم او، محور كليه تصميم گيري‌هاست. همان گونه که علوم پايه، مؤثر در کليه علوم و محور هماهنگ سازی علوم انسانی و تجربی است؛ نقش علوم پايه از نظر فکري، در تولید کليه مدل‌ها (که مجموعه سازي نظري براي كنترل عينيت است) قابل ترديد نيست؛ نقش ولايت فقيه هم در كليه تصميم گيري‌ها قابل ترديد نيست؛ بنابراين ما ادراکاتي که براي مطالعه تغييرات، مجموعه سازي می کند و تصميم گيري‌هایی که رفتارهای اجتماعی را هماهنگ می کند، داريم، هر دوی اینها هم سازماني و سيستمي هستند؛ چه سيستم کنترل عينيت در تغييرات و پيدا کردن معادله، و چه سيستم رفتارهاي اجتماعي و هماهنگ سازي رفتارها و هنجارسازي‌ها. همان گونه كه در سيستم نظري، «علوم پايه» نقش محوری دارد؛ «ولايت فقيه» در سیستم عملی و عینی ـ در رفتار و هنجار سازي رفتارهای اجتماعی ـ نقش محوری دارد.

حالا با توجه به آنچه قبلا در جای خود اثبات کرده ایم که «معقوليت» و «كارآمدي» اصل است. در مساله ولي فقيه هم معقولیت و کارآمدی اصل است. البته معقوليت و كارآمدي «دين»، نظام مند است؛ معقولیت و کارآمدی ای که در یک سیستم و در یک جهت باهم هماهنگ می شوند نه این که معقولیت آن ربطی به کارآمدی نداشته باشد.


101


کد مطلب: 683

آدرس مطلب: https://www.foeq.ir/vdcakeni149na.5k4.html

فرهنگستان علوم اسلامی قم  https://www.foeq.ir