فرهنگستان علوم اسلامی قم 7 دی 1395 ساعت 10:32 https://www.foeq.ir/vdcgrn9u4ak9q.pra.html -------------------------------------------------- حجت الاسلام محمدرضا کتابی؛ (5) عنوان : بررسی سطوح و راهبردهای جنگ نرم فرهنگی (بخش اول) توصيف ابعاد و گستره جنگ نرم -------------------------------------------------- امروز انقلاب اسلامی از ناحيه علوم انسانی دچار بحران و تهديد است. علوم انسانی رايج بر پايه تعاريف و نگرش مادی و زمينی از رابطه انسان و جهان فرمول بندی شده‌اند كه احاطه و يا درك روشنی از مخلوقيت، مفطوريت و مربوبيت همه ابعاد وجودی انسان و جهان ندارند و به وضوح با رويكرد توحيد محور در زمينه رابطه انسان، جهان و خداوند متعال ناهماهنگ و ناسازگارند متن : به گزارش پایگاه اطلاع‌رسانی فرهنگستان علوم اسلامی قم، در بخش چهارم سلسله یادداشت های حجت‌الاسلام محمدرضا کتابی در خصوص «مفهوم شناسي، ماهيت و ابعاد جنگ نرم»، به توصیف و بررسی سطوح و راهبردهای جنگ نرم سیاسی پرداختند. آنچه پیش روی شماست یادداشت اول از بخش پنجم این سلسله نوشتار است با موضوع «بررسی سطوح و راهبردهای جنگ نرم فرهنگی». *** پس از تبيين مفهوم و ماهيت جنگ نرم، ابعاد و گستره اين جنگ و درگيري بايد به روشني تبيين شود. در يادداشت قبل سطوح و راهبردهاي دشمن در جنگ نرم سياسي مورد اشاره قرار گرفت و اينک در اين يادداشت به راهبردهاي دشمن در جنگ نرم فرهنگي مي پردازيم. ۱ ـ راهبردهاي عام دشمن در جنگ فرهنگي توسعه جنگ و درگيري فرهنگي با اسلام و انقلاب اسلامي به مثابه آخرين تکاپوهاي غرب براي تسلط بر دنياي اسلام به شمار مي آيد. غرب در پي آن است که مقاومت دنياي اسلام و انقلاب را در مقابل جبهه خود در هم بشکند و فرهنگ دنياي اسلام و معنويت را در فرهنگ خود منحل کند و فرهنگ تجدد را بر ديگر فرهنگ ها غلبه و برتري دهد. یکم: در اين نبرد فرهنگي دشمن در يک فرآيند آرام و طولاني و به صورت گسترده و پيچيده به «تخريب فرهنگ و هويت اسلامي» اقدام مي کند و با هدف به اسارت در آوردن ملت، به بنيان هاي فرهنگي امت و ملت هجوم مي برد. در اين ميان دشمن تلاش دارد با جلوه دادن فرهنگ و تمدن غرب و اشاعه و تبليغ و ترويج فرهنگ ليبراليستي، مسلمين را نسبت فرهنگ خودي و مسائل ديني و انقلابي بي تفاوت و بي تعصّب کند و به تعبير مقام معظم رهبري (مد ظله العالي) در پي اندلسی کردن جامعه هستند. (۶/۱۲/۸۱) بديهي است اگر نظام ارزشي و بنيان هاي اعتقادی و فکری جامعه دچار تحول و دگرگونی شود، در آن صورت فرهنگ جامعه و اخلاقيات و سبک زندگي آنان دستخوش دگرگوني و تبديل خواهد شد و انديشه ليبراليستی جايگزين آن خواهد گرديد. در اين ميان دشمن با استفاده از شگردهای خاص خود سعی می کند جنس بدل را به جای کالای اصيل غالب کند و اسلام آمريکايی و بدلی را جايگزين اسلام ناب کند. دوم: يکی از شگردها و تاکتيک های دشمن در نبرد فرهنگی، «ايجاد شبهه وتحريف و شبهه پراکنی مذهبی و اعتقادی» است. به طور معمول جبهه باطل با القاء و ايجاد شبهات، زمينه را براي فتنه انگيزی و ايجاد بدعت ها و جدا کردن جامعه از حق و دين و از اولياء خدا فراهم می کند. شبهه ها که معمولاً شباهت به حق هم دارند، اعتقادات و بينش ها و ارزشهای اجتماعی را مورد هدف قرار می دهند و در جامعه نسبت به آن اعتقادات و ارزش هاي تثبيت شده جبهه حق ايجاد شبهه و ترديد کرده و از سويی ديگر در کارآيی و توانايی جبهه حق در رسيدن به اهداف و مقاصد، ايجاد وسوسه و ترديد کرده و يأس اجتماعی ايجاد می کنند. نتيجه اينکه مجموعه اين اقدامات در جامعه نوعی سستی و وادادگی نسبت به آن اهداف را ايجاد می کند و سپس در مرحله بعد، تطميع ها و وعده و وعيدها، کم کم زمينه جدايی از جبهه حق و روی آوردن به جبهه باطل را در جامعه ايجاد و فراهم می کند. به طور مثال انقلاب اسلامی آرمان هاي بلندی همچون زمينه سازی برای عصر ظهور و حضور حداکثری دين در عرصه های حيات اجتماعی را دنبال می کند. جنگ نرم دشمن در ايجاد ترديد و شبهه نسبت به اين آرمانها و حقانيت آنها و ايجاد ترديد نسبت به امکانات و مقدورات و توانايی ما براي تحقق آنها به تدريج نوعی وادادگی در عده ای ايجاد می کند که يا آن آرمانها را حق نمی دانند و يا تحقق آن را ناممکن می پندارند و حاضر به استقامت و فداکاری در راه آن نيستند. جدای از تحريفات خرد و کلان دشمن، دو محور "عاشورا و انتظار" همواره مورد شديدترين هجمه ها و تحريفات دشمن بوده اند چرا که از نظر فلسفه اجتماع، جوامع ايمانی و به خصوص جامعه شيعه به خاطر تعلق و تأثيرپذيری ويژه از اين دو نقطه حساس بشری، دارای انسجام و قدرت حرکت بيشتری هستند و برای فروپاشی اين جوامع بايد بيش از هر چيز بايد به از بين بردن اين ثروت کلان آنها انديشيد. آنها به خوبی می دانند که تکيه گاه شيعه عاشورا و عصر ظهور است و لذا سعی می کنند که عاشورا را به گونه ای تفسير و تحريف کنند، که از دل آن انقلاب و خيزش هاي اسلامی بيرون نيايد. در موضوع انتظار نيز سعی می کنند در مرحله اول، انتظار را به انتظار انفعالی و غير فعال و غير مسئولانه تعبير کرده و در مرحله بعد مفهوم انتظار را به يک مفهوم زمينی و خاکی تبديل کنند و اين آرمان به گونه ای تعريف شود که بر مکاتب بشري مانند نظام های ليبرالی نيز منطبق باشد و غايت آن توسعه و رفاه مادی باشد. سوم:يکی ديگر از راهبردهای عام دشمن در درگيری فرهنگی، و شايد مهم ترين آنها "راهبرد نفوذ فرهنگی" است. توجه به اين مهم يکي از سرفصلهای مهم دشمن شناسی است و به طور حتم يکی از بهترين و کارآمدترين روش های دشمن در جنگ نرم است. يکي از خطرات مهمی که در طول تاريخ، جبهه حق را تهديد می کرده است، «نفوذ دشمن در جبهه مؤمنين» بوده است؛ اينکه دشمن حرف خود را از زبان مؤمنين بزند و کارش را با دست آنها انجام بدهد، طريق شيطان است و اين يکی از راههای دشمنی است که دنبال می کرده است. اصولاً ريشه نفاق در تاريخ همين بوده است که لباس خودی بپوشند و کار دشمن را در لباس خودی انجام دهند.» حال با اين راهکار اگر دشمن بتواند در اراده نيروهای جامعه نفوذ کند و تمايلات آنها را تغيير دهد و بتواند با ابزارهايی چون فکر و عقلانيت و دانش خود، جامعه را تسخير کند و زيبايی شناسی جامعه را تغيير دهد و اين جامعه با عينک آنها جهان را بفهمند و مشکلات و بحران های خود را با منطق آنها تحليل کنند و راه حل مشکلات خود را راه حل های آنها ببينند، اين ها در حقيقت سرباز دشمن شده اند. «نفوذ سه مرحله دارد؛ ۱ ـ تحقير؛ ۲ ـ ايجاد فريفتگی (تحبیب) ۳ ـ منحل کردن در درون جبهه غربی. تحقير يعنی ابتدا ما را با مظاهر پيچيده ای از تمدن خودشان (مانند تکنولوژی، علوم، محصولات غربی، صنعت توريسم و ...) مواجه کرده و تحقير می کنند. در اين بخش ارزش های خداپرستی، ايمان و عقايد افراد به آرامی مورد تحقير واقع می شود که اين امر فريفتگی نسبت به تمدن مادی را در پی دارد. وقتی که ملتی تحقير شد، طبيعی است که هويت خود را از دست می دهد و آرام آرام فريفته آن تمدن شده و با اراده خودش در آن تمدن منحل می شود؛ اين فرآيند نفوذ نرم است که پيچيده ترين و مدرن ترين نوع استعمار است.» حضرت امام خمینی در این زمینه می فرمایند: ایجاد خودباختگی و عدم باور نسبت به ارزش های اعتقادی و مکتبی در میان مسلمانان به ویژه جوانان از عوامل عمده نفوذ فرهنگ استعماری است. سردمداران استعمار می کوشند با تبلیغات و القائات شیطانی به اینکه مسلمانان از خود هیچ ندارند و یا ما نژاد برتریم، آنان را به تقلید کورکورانه وادار و به بی هویتی سوق دهند.( صحیفه نور، ج۱۱، ص ۱۸۳) از همين رو و بر اساس همين رويکرد و نقشه نفوذ است که غربی ها نخبگان دنيای شرق و به ويژه نخبگان دنيای اسلام را وارد حوزه علوم غربی و دانشگاههای غرب و دوره های بورسيه تحصيلی خود می کنند؛ طبيعتاً برخي از کساني که از آنجا بيرون می آمدند، بيش از آنکه در مقابل مظاهر تمدن غرب مانند نظم خيابان و امثال آن احساس کوچکی و حقارت کنند، در مقابل عقبه اين تمدن؛ يعني در برابر دانش غرب و علم مدرن احساس کوچکی و حقارت مي کنند و فريفته آن می شوند ... اينان وقتی به کشور خود باز می گردند و در مسند اداره و تصميم گيری و يا حداقل به عنوان مشاور در جايگاه تصميم سازی قرار می گيرند، به طور طبيعی برنامه ريزی آنها برای کشور خود در حقيقت برنامه انحلال است؛ يعنی به تدريج کشور خود را منحل در تمدن غرب کرده و در نهايت تلاش می کنند جامعه خود را در مسير آن فرهنگ منحل و تسليم کنند. در این راستا نقشه نفوذ دشمن اين است که تکنوکرات ها را به مسند قدرت بنشاند. تکنوکرات ها افرادی هستند که شايد برخی از آنان نماز شب هم بخوانند و شعار به ظاهر انقلابی بدهند، اما خود را واقع گرا معرفی می کنند و قائل به حاکميت ارزش هاي دينی در فضای حيات اجتماعی جهان نيستند. مسير تکنو کرات ها، مسير نفوذ نرم از طريق فرهنگ و تبديل فرهنگ جامعه به فرهنگ غربی است. تکنوکرات ها با اين رويکرد، اگر در ساختار حاکميت نفوذ کنند و در موضع قدرت بنشينند، کشور را به قمری حول استکبار و تمدن غرب تبديل می کنند. در اين صورت غرب ابايی ندارد که محاصره اقتصادي را بردارد و آرام آرام ذائقه مردم را در يک دوره بيست ساله با توسعه غربی آشنا کند و ايران را که محور چالش تمدني با غرب بود به يک از اقطاب تمدني غرب تبديل نمايد. بايد گفت تمام توطئه ها و نقشه های نفوذ فرهنگی دشمن به دليل اين است که ايران اصلی ترين کانون حمايت و دفاع از انقلاب جهانی اسلام و الگوی مقاومت جهانی و در پی تغيير موازنه قدرت در عالم است. چهارم: يکی ديگر از راهبردهای عام دشمن در حوزه جنگ نرم فرهنگی «دين سازی و فرقه سازی» به منظور ايجاد اختلاف و تغيير باورها و تلقی از دين است. يکي از شگردها و تاکتيک های دشمن در مسير مبارزه با اسلام، ايجاد رقبای دينی و معنوی و اديان انحرافی است. از اين رو شاهد ظهور حجم عظيمی از اديان و مذاهب نو ظهور و انحرافی هستيم که به شدت هم روی آنها سرمايه گذاری و تبليغ می شود و همگی آنها هماهنگ با اهداف و مبانی مدرنيته و انديشه ليبرالی هستند. از ديگر شگردهای مهم جبهه باطل در اين زمينه، "تغيير فهم و تلقی از دينداری" و جمع کردن بين دين و دنيا، البته با محوريت دنيا و نظام ليبراليستی و اکتفا به دين حداقلی است. در اين راستا سعی می شود که درک از دين به گونه ای باشد که با اقتصاد سرمايه داری و تناسبات آن و سبک زندگی مادی و مدرن سازگار باشد و آنها را هماهنگ و بدون تعارض ببيند. دشمنان دين زمانی سعی داشتند که اصل دين را از بين ببرند و حضور دين را در عرصه جامعه و سياست به بهانه های مختلف نفی کنند، ولي با حضور مجدد و قدرت مند دين بعد از انقلاب اسلامي در صدد تحريف و تغيير تلقی از دين برآمده اند. آنها خود در پی مديريت حداکثری مادی بر عالم هستند و حق مديريت براي دين قائل نيستند و در پی جهانی کردن ارزش هاي مادی خود می باشند، لذا سعی می کنند که دين را در ذيل و هماهنگ با مديريت خود تعريف کنند و آن را تبديل به يک خرده فرهنگ نموده و سعی می کنند که تلقی و درک از دين را به نفع عقلانيت مدرن تغيير دهند. غير از اقدامات فکری و تئوريک در راستاي انزوای دين، دشمنان اسلام همواره کوشيده اند با ايجاد فرقه های انحرافی از وحدت و يکپارچگي جهان اسلام بکاهند و لذا شاهد ظهور فرقه هايی چون وهابيت، بهائيت، طالبانيسم و سلفی گری در جهان اسلام بوده ايم که هم زمان نقش ايجاد شکاف و تفرقه و نيز ارائه نسخه بدلی از اسلام به جای نسخه اصل را ايفا نموده اند و همواره در راستاي منافع دشمنان اسلام گام برداشته اند. ۲ ـ راهبردهای جنگ نرم در حوزه «فرهنگ بنيادين» يکم: «ايجاد شبهه در مبانی مشروعيت حکومت اسلامی و ولايت فقيه» يکی از راهبردهای اصلی و بنيادين دشمن در عرصه جنگ نرم فرهنگی است. علت تلاش تئوريک دشمن در اين عرصه اين است که تا مقبوليت مردمی حکومت دينی و ولايت فقيه پابرجا باشد، فرمول جنگ نرم در عرصه سياسی نه تنها کاربردی نخواهد داشت، بلکه نتيجه عکس می دهد. به همين دليل تئوريسين های جنگ نرم تلاش می کنند اين ار تباط وثيق اعتقادی را از طريق ايجاد شبهه در مشروعيت دينی نظام اسلامی و عرفی جلوه دادن حکومت دينی، سست کرده و از ميان بردارند و با از ميان برداشتن زمينه اعتقادی و دينی حکومت، ارتباط ايمانی و عميق ميان مردم و رهبری را به ارتباطی عادی و عرفی تبديل کنند. بعد از پيروزی انقلاب اسلامی، دشمن سعی دارد آرمانها، ايده ها و پايه های انقلاب اسلامی و به تعبيری فلسفه سياسي انقلاب راه مورد نقد علمی و انتقاد قرار دهد. در اين حوزه، دشمن با نقد ايدئولوژی انقلاب اسلامی به طرح سؤالاتی از اين قبيل می پردازد که آيا در اصل، قالبی به نام حکومت دينی و ولايت فقيه وجود دارد و آيا دين می تواند درعرصه حکومت به توفيق دست يابد يا خير؟ در اين چالش نظری، جامعه اسلامی بايد از مبانی و فلسفه نظری انقلاب دفاع کند. دوم: «تلاش براي ايجاد جابجايی و تحول در معانی و مفاهيم ارزشی» و بازتعريف آنها به نفع خود از شگردهای مهم جبهه باطل می باشد. آنها سعی می کنند مفاهيم اساسی حيات مانند آسايش، رفاه، راحتی، بهجت، نشاط و لذت را که دارای بار معنايی حقيقی و متعالی می باشند، تغيير داده و اين مفاهيم مبنايی حيات را بر محور انديشه و رويکرد مادی خود تفسير کرده و به نفع خود تغيير دهند. در اين راستا نيازهای مادی بشر و درک بشر از نيازهای مادی خود را اصل قرار داده و اين مفاهيم معنوی را بر محور احساس نيازهای مادی بشر تغيير داده و نوعی معانی ملموس براي بشر درست می کنند. امروزه غرب برای تغيير ذائقه بشر برنامه ريزی می کند و به طور مثال تلاش می کند که درک انسان از مفهوم لذت و مصاديق لذت را عوض کند، در حالي که لذت انساني در نهايت به لذت قرب و لذت حضور بر می گردد. به تعبیر نورانی امام سجاد علیه السلام در مناجات الذاکرین « أستَغفِرُكَ مِن كُلِّ لَذَّةٍ بِغَيرِ ذِكرِكَ ، ومِن كُلِّ راحَةٍ بِغَيرِ اُنسِكَ ، ومِن كُلِّ سُرورٍ بِغَيرِ قُربِكَ ومِن كُلِّ شُغلٍ بِغَيرِ طاعَتِكَ. : بارالها ! ... از هر لذّتى جز ياد تو ، از هر آسايشى جز همدمى تو ، از هر شادمانى اى جز نزديكى به تو ، و از هر كارى جز فرمانبرى ات، به درگاه تو آمرزش مى خواهم.» بنابراين مشاهده می شود که مفاهيم لذت، راحتی و سرور و امثال آن که مفهوم متعالی دارند را بر اساس نگرش مادی خود باز تعريف و تحريف می کنند. از ديگر شگردهای آنان در اين زمينه يکی هم اين است که همواره از اصول متعالی انسانی مانند صلح و عدالت و آزادی و امنيت سخن می گويند و خود را مدافع اصول اخلاقی معرفي می کنند، در حالی که خود بدترين بی اخلاقی ها را مرتکب می شوند. ۳ ـ راهبردهاي جنگ نرم در حوزه «فرهنگ تخصصي» یکم: "تلاش براي حاکميت و نفوذ فرهنگ تجدد از طريق ترويج علوم سکولار در دانشگاهها و مراکز تخصصی" از مهمترين راهبردهای دشمن در جنگ نرم فرهنگی در حوزه فرهنگ تخصصی است. امروز عدم توليد علوم و عقلانيت تخصصی براي عبور از ساختارها و سازوکارهای عقلانی غرب و مدلهای غربي از چالش های اصل انقلاب اسلامي است. امروز انقلاب اسلامی از ناحيه علوم انسانی دچار بحران و تهديد است. علوم انسانی رايج بر پايه تعاريف و نگرش مادی و زمينی از رابطه انسان و جهان فرمول بندي شده‌اند كه احاطه و يا درك روشنی از مخلوقيت، مفطوريت و مربوبيت همه ابعاد وجودی انسان و جهان ندارند و به وضوح با رويكرد توحيد محور در زمينه رابطه انسان، جهان و خداوند متعال ناهماهنگ و ناسازگارند. در واقع ظرفيت عقلانيت اجتماعی، عامل اصلی در توليد و توسعه علوم انسانی است كه اين عقلانيت به جهت گيری ها، جهان بينی و نظام ارزشی حاكم بر جامعه رجوع می كند. علوم انسانی موجود از عقلانيت خودبنياد، دنيا زده و منقطع از وحی نشأت می گيرد كه زاييده گرايش‌های اومانیستی است و چنان چه مبدأ و منشأ برنامه ريزی برای كشور قرار گيرد، بحرانهای عميق اجتماعی پديد میآورد و راهبردهای توسعه انقلاب اسلامی با تهديد مواجه خواهد شد. بيان مبارك مقام معظم رهبری (مد ظله العالی) در ديدار با دانشگاهيان ناظر بر همين معناست: « علوم انسانی غرب مبتنی بر جهان‌بینی دیگری است؛ مبتنی بر فهم دیگری از عالم آفرینش است و غالباً مبتنی بر نگاه مادی است. خوب، این نگاه، نگاه غلطی است؛ این مبنا، مبنای غلطی است. این علوم انسانی را ما به صورت ترجمه‌ای، بدون اینکه هیچگونه فکر تحقیقىِ اسلامی را اجازه بدهیم در آن راه پیدا کند، میاوریم تو دانشگاه‌های خودمان و در بخشهای مختلف اینها را تعلیم میدهیم؛ در حالی که ریشه و پایه و اساس علوم انسانی را در قرآن باید پیدا کرد. (۲۸/۷ ۱۳۸۸) و در جایی دیگر می فرمایند: بسياری از علوم انسانی مبتنی بر فلسفه‌هايی است كه مبانی آنها مادي‏گری و بی‏اعتقادی به تعاليم الهی و اسلامی است و آموزش اين علوم موجب بی‏اعتقادی به تعاليم الهی و اسلامی می‌شود و آموزش اين علوم انسانی در دانشگاه‌ها منجر به ترويج شكاكيّت و ترديد در مبانی دينی و اعتقادی خواهد شد» (۸/۶/۱۳۸۸) حوادثی که با عنوان «براندازی نرم»، پس از برگزاری دهمين دوره‏ی انتخابات رياست جمهوری به وقوع پيوست، عمدتاً ظهور و بروز همين تهديد و ناهنجاری در قالب‏های سياسی و انتخاباتی بود. در اين ماجرا و ماجراهای مشابه، جريان‏های مفتون علوم انسانی غربي که ذهن خود را با تئوری‏ها و فرمول‏های مادی آرايش داده‏اند، مترصد تطبيق الگوی رايج در علوم سياسی، جامعه‏شناسی و اقتصاد بر وضعيت جامعه‏ی اسلامی و انقلابی بودند تا با پی‏گيری مبارزه‏ی نرم و تضعيف موقعيت دين، انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی را از محتوای حقيقی خود، عاری و تهی نمايند و به سمت انفعال، سازش و انطباق با غرب بکشانند. البته تمدّن غيردينی غرب در حوزه‏ی علوم انسانی مادی پيشرفت ‏ داشته و کوشيده است تا ساختارها و مقررات اداره‏ی جامعه‏ی بشری را بر آن پايه ساخته و تنظيم کند و در نهايت، نظام ليبرال‏دموکراسی را به مثابه‏ی حکومت آرمانی در سطح بين‏المللی و جهانی بر ملت‏ها تحميل نمايد؛ هرچند که عملاً آرمان‏های ادعا شده در غرب هم‏چون عدالت اجتماعی، امنيت و آزادی، هم‏چنان بعيد و دور از دسترس است و معضلات پيچيده و گسترده‏ی سياسی، فرهنگی و اقتصادی در درون اين تمدن، عن‏قريب آن را از درون متلاشی می‏سازد. دوم: "نفوذ و تأثير گذاری در آموزش و پرورش از طريق تزريق مفاهيم علمی متباين با دين و اعتقادت در کودکان و نوجوانان" از ديگر راهبردهای مهم دشمن در جنگ نرم در حوزه فرهنگ تخصصی مي باشد. جايگاه آموزش و پرورش با توجه به جمعيت انبوه و ميليونی آن به طور قطع از مهم ترين کانون هاي مورد توجه دشمن در اين جنگ نرم است. در اين راستا تغيير در اعتقادات، تزلزل در باورها و تغيير نگرش، بينش و رفتار فردی و اجتماعی آنان با روش تغيير محتوای درسی و استحاله فکری و رفتاری دانش آموزان به وسيله تزريق مفاهيم به ظاهر علمی و در باطن سکولار، راهبردی است که دشمن با جديت آن را دنبال می کند. بديهی است که توفيق دشمن در اين سنگر، به معنای فتح سنگرهای ديگر می باشد، چرا که خاستگاه و نقطه شروع مراکز دانشگاهی، نظامی و امنيتی، آموزش و پرورش است. علاوه بر آن استفاده از بورس های تحصيلی و دوره های آموزشی و سمينارهای علمی از ديگر شگردهای دشمن برای جذب افراد در اين حوزه می باشد. سوم: "مديريت فکری کارشناسان از طريق ارائه مدل های توسعه و برنامه ريزی در نظام اجرايی" نيز از ديگر راهبردهای دشمن در اين حوزه می باشد. از ديگر چالش های موجود كه جامعه دچار آن است، پراكندگی و دوپايگی آشكار در امر اداره جامعه می باشد. در وضعيت فعلی جامعه، از يك سو مديريت علمي را پذيرفته و بنا داريم بر مبنای علم جديد، جامعه را اداره كنيم و از سويی ديگر قصد داريم جامعه را بر مبنای آموزه ها و ارزش های دينی بازسازی نماييم. بر اين اساس نوعی تعارض هميشگی ميان اين دو رويكرد در جامعه وجود دارد كه ريشه در ناهماهنگی تفكر دينی و انديشه های راهبردی موجود دارد. در اين ميان اگر تفكر و انديشه های راهبردی غربی بتواند در مديريت اجتماعی نوعی هماهنگی ایجاد كند، اين هماهنگی بر پايه معارف دينی نخواهد بود و بستر حذف دين از تناسبات اجتماعي را فراهم خواهد كرد. به هر حال چالش ميان برنامه ريزی براي دست يابی به آرمانها و جريان گفتمان انقلاب اسلامی با ادبيات علمی مدرن، آشكار گرديده است. واقعيت اين است كه اين چالش ميان آرمان های اسلام و معنويت و عقلانيت مدرن و اخلاق مادی (فقط عقلانيت مدرن نيست، زيرا اين عقلانيت مبتنی بر يك اخلاق توليد شده است) از مرزهای ما عبور كرده و در حال ظهور و جهانی شدن و جهان گير شدن می باشد. حال در نهايت در چالش بين عقلانيت مدرن و ارزش ها، یا مجبور می شويم از ارزش ها به نفع اين عقلانيت عبور كنيم که در نتیجه، ارزش های ما غير عملياتی می شوند و تسليم عقلانيت مدرن می گردند و عقلانيت با حضور خود، اخلاق پشتوانه خود؛ يعنی اخلاق مادی را هم به همراه می آورد و يا اينكه عقلانيت مدرن به نفع فرهنگ مذهب تغيير پيدا می كند و اين معنويت عقلانيت خاص خود را ايجاد خواهد كرد. چهارم: "نفوذ جريان های روشنفکری و غير انقلاب در حوزه های علميه و هيئات مذهبی" از ديگر راهبردهای بسيار مهم و اساسی دشمن در اين حوزه می باشد. نفوذ جريان های روشنفکری غرب گرا در حوزه های علميه اگر چه پديده گسترده ای نيست اما جايگاه ويژه حوزه های علميه باعث می شود که کم ترين نفوذ، بيشترين آسيب و تأثیر و پيامد منفی گسترده را به دنبال داشته باشد. آنها به دنبال غير انقلابی کردن و خنثی کردن حوزه و جدا کردن حوزه ها از بدنه انقلاب و نظام اسلامی هستند. از سوی ديگر دشمن با استفاده از ابزارهای خود همچون تشيع انگليسي سعی دارد با نفوذ در هيئات مذهبی، آنها از هيئت انقلابی به هيئت سکولار تبديل کند و با ترويج فعاليت های وهن آميز و تفرقه افکن همزمان به عقلانيت شيعی و پروژه وحدت امت اسلامی ضربه وارد آورد. پنجم: "سرمايه گذاری روي شکاف ايدئولوژيک و شبکه سازی نيروهای متخصص" به منظور تأثيرگذاری بر حوزه فرهنگ تخصصي نيز راهبرد ديگر دشمن در اين عرصه می باشد. پس از انقلاب اسلامي يك منازعه جهانی ميان انديشه تمدن اسلامی و تمدن غرب در جريان است. انقلاب اسلامی به دنبال يارگيری و كشاندن درگيری به درون تمدن غرب است و در مقابل، آنها نيز تلاش می كنند اين نزاع را به درون جبهه انقلاب اسلامي جاری كنند. در اين ميان غرب به دنبال اين است كه روی شكاف های ايدئولوژيك در دنيای اسلام سرمايه گذاری كرده، آن را تعميق نمايد و جريان های انقلابی را در درون جهان اسلام منزوی نموده و جريان های سكولار فريفته و شيفته غرب و جريان های ميانه رو و سازشكار و نزديك به غرب را شبكه سازی كرده و آنها را به مسند قدرت برساند. نظام غرب، شبكه سازی سكولاريست ها و اسلام گراهای ميانه رو را در همه مناطق از جمله، شاخ آفريقا تا خاور ميانه و خاور دور دنبال می كند و امكانات و مراكز و ابزارهای فرهنگی و شبكه های رسانه اي را در اختيار آنان قرار می دهد و به آنان امكانات و بورسيه می دهد تا اسلام با قرائت سكولاريسم را ترويج كنند و به اين وسيله يك اتحاد حداكثري از سكولارها و سازش كارها ايجاد می نماید. يكي از راه‌کارهاي اين شبكه سازی، فعال كردن تروريسم كور يا قرائت تحجّر گرايانه از اسلام است. اگر يك قرائت متحجرانه‌ای از اسلام مثل طالبانيسم باشد موجب میشود كه قرائت سكولاريستي از اسلام طرفدار پيدا كند. از سویی دیگر غرب پی برده است كه سكولاريسم در مفهوم غربی اش در دنيای اسلام طرفدار چندانی ندارد؛ زيرا اسلام دينی است كه به شدت با سياست گره خورده است. بنابراين اگر آنها بخواهند فقط بر محور سكولاريست‌ها حركت كنند، توفيقی در دنيای اسلام به دست نخواهند آورد. اسلام مثل دين مسيحيت تحريف نشده نيست كه به راحتي بتوان به پيروانش القاء كرد كه دين از سياست جداست! اسلام با سياست گره خورده و پيامبرش به عنوان پرچم‌دار دين حكومت تشكيل داده، جنگ و صلح داشته است. بنابراين مي‌فهمند كه اگر بخواهند فقط سكولاريست‏ها را شبكه سازی كنند، موفق نخواهند بود. به همين دليل سعی كرده‏اند كه شبكه‌شان را تعميم بدهند و روی كسانی كه دين را سياسی می دانند ولی در عين حال قائل به تعامل با غرب و جريان تجدد نيز هستند سرمايه‏ گذاري كنند. پس در اين شبكه سازي طرفداران مدرنيته اسلامی را هم به کار می گیرند. بنا بر این مهم‌ترين خطری كه ما را تهديد می كند جريان سكولاريسم است؛ نه طالبانيسم، و نه مدل عربستان. آنها به تنهايی اصلاً ما را تهديد نمی كنند؛ حتی تركيه به تنهايی ما را تهديد نمي‌كند، دشمن ما سكولاريسم است؛ بايد جريان سكولاريسم را به شدّت نقد كنيم. عدم هوشياری در قبال اين تحركات و غفلت از اين جريان، آسيب و چالش جدي را در پی خواهد داشت. جبهه انقلاب اسلامی در مقابل اين تحركات می بايست به ساماندهی و سازماندهی طرفداران جبهه انقلاب اسلامی و انديشه تمدن اسلامی در داخل و خارج از مرزهای جامعه اسلامی همت گمارد. ادامه دارد...