فرهنگستان علوم اسلامی قم 29 شهريور 1395 ساعت 16:31 https://www.foeq.ir/vdcbufb0prhb9.iur.html -------------------------------------------------- گفتاری از علامه حسینی الهاشمی(ره)؛ عنوان : نظام آموزشی الحادی و الهی -------------------------------------------------- آيا محتوا، در نحوه آموزش اثر دارد؟! آیا محتوا در ايجاد رغبت اثر دارد؟! آيا قوانين نظام صرفاً مثل ابزار علوم تجربي هستند؟! بيشتر دقت كنيم، ببينيم اين قوانيني كه بر يادگيري حاكم می شود و يك بخش از سيستم جامعه را تحويل می دهد، آیا مي‌تواند با قوانيني كه در بخش‌هاي ديگر است، متفاوت باشد؟ يعني خصلتِ یک بخش، روي بخش‌هاي ديگر اثر دارد ولي آيا اينها هم‌جهت‌اند؟ يا در جهت نقض يكديگر عمل می کنند؟ متن : به گزارش پایگاه اطلاع‌رسانی فرهنگستان علوم اسلامی قم، علامه سید منیرالدین حسینی الهاشمی (ره) سخنانی را در سمينار انقلاب فرهنگی شهيد باهنر در تاریخ ۲۲ شهریور ۱۳۶۱ در خصوص «نظام آموزشی» ایراد داشتند. متن ویرایش شده سخنان موسس فقید فرهنگستان علوم اسلامی قم، برای اولین بار در پایگاه اطلاع‌رسانی این مجموعه منتشر می شود. *** - تعریف «نظام» و «نظام آموزشی» در مقدمه، «نظام» را کوتاه تعریف مي‌كنم؛ نظام مجموعه‌اي است كه اجزاء آن در ارتباط با هم قرار دارند و هيچ جزئی بدونِ ملاحظه خصلت‌هاي حاكم بر اجزاي ديگر، قابل ملاحظه دقيق نيست. نمي‌شود نظام آموزشي‌ يك نوع خاص باشد اما مسئله آموزش، فرضاً در روانشناسي، بررسي نشده باشد. هنگامی که از «نظام آموزشي»، حداقل در كليات صحبت می کنیم، همه بخش‌هاي آموزشي را در بر مي‌گيرد؛ همچنین با سایر بخش‌ها نیز در رابطه است؛ نظام، خصلت مجموعه، در ارتباط با هدف است و آن هدف به همه اجزاء از طريق ربط، نسبت دارد، به عبارت ديگر «تعيّنِ در رابطه»است. يعني خصلت، در رابطه مشخص می شود. كسي ديدِ نظام مند دارد كه رابطه را ببيند و اثر و تعيّن آنرا در ارتباطِ سيستم با سيستم شامل، و یا نظام با نظام شامل و همچنین با بخش‌هاي تحت شمول مشاهده كند؛یعنی نظام را يك تعيّن، یا پيدايش خصلت، در رابطه مي‌بيند. با نگاهِ نظام مند و سيستمي، آموزش و فُرم را نمی شود از هم جدا دید. نظام آموزشي،بی شک قوانينی كلي‌‌ دارد كه هم در يادگيريِ بخش فيزيك و شيمي، هم در يادگيري روانشناسي و جامعه شناسي، هم در علوم تجربي، هم در علوم انساني، هم در علوم نظري وغیره از آن استفاده مي‌كنند. آن كليات، درباره محرِّك صحبت مي‌كند و مي‌گويد انگيزه، كجا به حركت در مي‌آيد و چه انگيزه‌اي، انگيزة معتدل است و چه چيز نرمال است و چه چيز طبيعي نيست. قوانين آموزشي، ضرورتاً با آنچه كه علت حركت در انسان است، سر و كار دارد. اشتياق، چگونه پيدا مي‌شود؟ و چه اشتياقي معتدل است؟ رغبت چگونه پيدا مي‌شود؟ چه رغبتي معتدل است؟ فراگيري، بر اساس چه رغبتي بايد باشد؟ نمي‌توانيد بگوييد نظام آموزشي داريم ولي اين نظام آموزشي، کاری با روانشناسي ندارد. اگر با روان شناسي ارتباط داشته باشد، ضرورتاً نمي‌تواند درباره انسان بي‌نظر باشد. مگر مي‌شود روان شناسي داشت و درباره انسان ساكت بود؟!همگن همان روان شناسي، مي‌خواهد درباره جامعه شناسي حرف بزند. اگر گفتيم ما در شناسايي روابط انساني، و روابط رشد فرد و جمع، از وحي بي‌نياز هستيم، طبيعي است كه كل اينها، محتوا و روابطش عوض مي‌شود. واضح است که نظام نمي‌تواند جداي از محتوايش باشد و نیز نمي‌تواند جداي از ساير نظام‌ها باشد. اين سيستمي است كه زير سيستمِ يك سيستم شامل تر و بزرگ تر از جامعه است. مي‌خواهد شرايطي را براي تربيت و فراگيري درست كند. آن شرايطي هم كه در اقتصاد است، آن شرايط و روابطي هم كه در جامعه شناسي و فرضاً علوم سياسي و مديريت و غير ذلك است نمي‌توانند از هم جدا باشند؛ معناي به كار بردن «نظام» اين است كه خصلت تركيب و تعيّنِ در تركيب ملاحظه شود. یک نکته در آموزش الحادی و آموزش ایمانی به شکلی ساده تر در قالب مثال هایی مطلب را بیان می کنم، نظام آموزشي الحادی چگونه است؟ ملحد، به آخرت اميدی ندارد؛ لذّاتِ اين دنيا، برايش مهم است. حالا چه لذات اين دنيا را در رتبه سافل ملاحظه كند و چه در رتبه عالي‌؛ توجهش به دنيا است و همه را منحصر به همين عالم مي‌داند. طبيعی است لذتي كه براي ملحد است، از طلب علوّ و برتريِ بر غير حاصل مي‌شود. لکن براي مسلمي كه متذكّر باشد، اين گونه نيست.، يك مسلم وقتي در برابر رياست قرار مي‌گيرد، مثل اينكه در يك خطر عظيم واقع شده باشد مي‌ترسد؛ از اینکه مبادا براي نفسش توجه به غير خداوند تبارك و تعالي پيدا شود خائف است. مي‌داند كه باطن رياست چيست، لذا محرِّكش در عمل، حبّ رياست نيست. اميدش به خداوند متعال است، لذا خُمود برايش پيدا نمي‌شود. يعني رجاء واثقي دارد در عين حال مضرات توجه به رياست را هم ندارد. تا وقتي ریاست و تذكر دارد، جاي لذت، رنج مي‌برد. چون باطن رياست را امر ديگری مي‌داند. باطن طلب علو را، چيز ديگر مي‌داند. معتقد است كه «تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذينَ لا يُريدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَ لا فَساداً». بنابراين سلب اختيار از غير نمي كند؛ در آنجايي هم كه كار مي‌كند، مي‌خواهد عمل به وظيفه كند؛ يعني چه؟ يعني وظيفه‌اش را برابر خدا انجام بدهد. هرچه بار مسئوليت، كمتر باشد، راحت تر است و اگر ديد يكجا که مسئوليتش كم مي‌شود ناراحت است و یا در خاطرش يك نگراني پيدا شده است، به خودش مي‌پيچد، زنگ خطر را حس مي‌كند. مثل كسي كه یک مرتبه در يك تست متوجه مي‌شود که سرطان دارد، بدون اينكه قبلا اثري از درد را حس کرده باشد. اگر رتبه‌اش كم شد و فهمید در قلبش چيزي پيدا شده كه خوشش نيامد، نفسش را دوباره مورد بررسي قرار مي‌دهد. درِ خانه خدا مي‌نالد، كه اين حالت از من برطرف بشود، مي‌فهمد كه اين، خطر است. وقتي تكليفي ازش برداشته مي‌شود و برادر ديگرش آن را انجام مي‌دهد و مي‌بينيد كه اين کار را او يك قدم جلو برد، در قلبش پرواز مي‌كند، شاد است. الحمد لله كه چنين برادري را خدا به ما داد كه اين گونه به اسلام خدمت مي‌كند. در نفسش از اينكه برايش شكر حاصل شده، غرور پيدا نمي‌کند، بلكه مي‌گويد «انّ الحمد لله»، حمد، مطلقا مال خدا است. براي همين حال جاي شكر دارد. این مثال بود حال دقت كنيد که آيا محتوا، در نحوه آموزش اثر دارد یا خیر؟! آیا محتوا در ايجاد رغبت اثر دارد؟! آيا قوانين نظام صرفاً مثل ابزار علوم تجربي هستند؟! - ضرورت همگن بودن نظام آموزشی با سیستم های سیاسی و اقتصادی بيشتر دقت كنيم، ببينيم اين قوانيني كه بر يادگيري حاكم می شود و يك بخش از سيستم جامعه را تحويل می دهد، آیا مي‌تواند با قوانيني كه در بخش‌هاي ديگر است، متفاوت باشد؟ يعني خصلتِ یک بخش، روي بخش‌هاي ديگر اثر دارد ولي آيا اينها هم‌جهت‌اند؟ يا در جهت نقض يكديگر عمل می کنند؟ طبيعتاً نظام آموزشي، بايد با نظام اقتصادي، با نظام سياسي و ساير بخش‌ها همگن و هم‌جهت باشد. اينها اگر همگن نباشند، همديگر را نقض مي‌كنند، اجتماع متشتت مي‌شود و محصولاتي هم كه این نظام آموزشی مي‌دهد، در دستگاه‌هاي ديگر، قابل مصرف نيست. - برتری جویی غرب و نظام متمرکز جهانی وقتي مبنای نظام، برتري جويي باشد، قدرت انتخاب ديگران را در قدرت انتخاب خود حل می¬کند، البته نه به شيوه‌اي كه آنقدر شناخته شده باشد كه نشود اين كار را انجام داد. در نظام‌هاي متمركز غربي و شرقي، تمركز دوران امپراطوري‌هاي مستبد چند هزار ساله قبل مثل فراعنه را به ظاهر نمي‌بينيد، ولي جوهره كار همان است. ببینید در سياست و اقتصادشان «تمركز» چگونه كار مي‌كند. هر چند شكل و فرم تنظيمشان از پيچيدگي خاصي برخوردار است كه تفرعنِ فراعنه مصر را مشاهده نمي‌كنيد؛ ولي تكنيك، با تمام پيچيدگي، در تمام ابعاد، در خدمت «تمركز» است. اقتصاد مبتني بر اصالت سرمايه است، بنابراین مي‌بينيم «شركت» به جای عقد جایز،عقد لازم مي‌شود، قرارداد لازم الوفائی كه بايد به آن عمل كرد. وقتي چنين شد؛ دستگاه حقوقي،پشتیبان این شركت مي‌شود. در عقد جايز هر گاه يكي از شركاء پشيمان شدند، شرکت بهم مي‌خورد؛ اما در شكل غربي‌اش اگر كسي قرارداد بست، بايد به اين قرارداد وفا كند، اگر وفا نكرد، دادگاه او را به تأديه خسارت مجبور مي‌كند، يعني پيدايش و تولد چنین مركزي را، دستگاه حقوقي طرفداري مي‌كند. لازمه عقد جایز چیست ؟ همين يك اصل اگر برقرار شود شركت‌هاي بسيار بزرگ، شركت‌هاي چند مليتي، فرو مي‌ريزند. همچنین وقتي شركت استقرار یافت، طبيعي است كه قدرت توليد انبوه هم پيدا مي‌كند ؛ به اصطلاح صرفه جويي در مقياس ایجاد می شود. اين صرفه جويي در مقياس، مجبور است تكنيك متناسب خودش را بياورد كه ضرورتاً با اين دستگاه و اين شركت، جز شركتي نظير خودش نمي‌تواند رقابت كند؛ بنابراين تكنيك، تنها با توليد انبوه رشد مي‌كند، بنابراين تكنيك، تابع تعيين موضع تعداد معدودي است. و موضعگیری‌ بقیه تبعي مي‌شود. يعني اختيارِ ديگران در توليدات، در انتخاب و اختيار كساني كه هيئت مديره شركت را دارند حل مي‌شود. خريد، مصرف، بازار تقاضا و عرضه، رابطه‌اي كه بين اين شركت‌ها برقرار مي‌شود، چه به صورت عرضي و چه به صورت طولي، يعني چه در پروسه توليد و جريان توليد از ابتداي استخراج مواد خام تا تبديل شدن به كالا، و چه در رابطه با كساني كه توليد كالا كرده اند، تعيین موضع ديگران، به دست افراد خاص و محدودي قرار گرفته‌ است. - «نظام متمرکز» حاکم بر قدرت انتخاب مردم در سیستم اقتصادی موجود مقداری بالاتر مي‌آيم، بانك (سازمان بزرگ اعتبارات) اسير دست شركت‌ها است. چون به شركت‌ها وام مي‌دهد. ولي اين ديد، يك ديد نازل است. عمیق¬تر كه نگاه كنيم، مي‌بينيم شبكه‌اي كه اين كالاها را هماهنگ مي‌كند، بانك است. يعني هر كالايي، اعتبار اقتصادي ايجاد مي‌كند. آن اعتبارات توسط بانك قدرت ايجاد ربط و هماهنگي دارد. بانك، با قوانينش چكار مي‌كند؟ اشخاصی در بانک بررسي مي‌كنند، قوانين را درست مي‌كنند. آن قوانين را براساس تكنيك‌هايي درست مي‌كنند. تكنيك‌ها را براي اجراي مقاصد خاصي به خدمت مي‌گيرند. به نظر می رسد هيئت مديره نسبت به بانك و مجمعي كه قوانينش تصويب مي‌شود، تحت كنترل تكنيك هستند؛ ولي تعبير صحيح اين است كه اينها تكنيك را براي رسيدن به مقاصد خاص به خدمت مي‌گيرند. يعني از راه تكنيك، اختيارات را به نفع خود تنظيم مي‌نمايند. قدرت انتخاب ديگران را، از راه تكنيك مصادره می¬کنند. وقتي مي‌گويند نرخ بهره را پايين بياوريد، تا پول به جامعه تزريق شود، يا زمانی كه مي‌گويند نرخ بهره را بالا ببريد، تا پول را از جامعه بيرون بكشيم، اين فرمول ها، ابزار دست كيست؟ و قدرت انتخاب چه كساني است كه در اين محورِ تابع و متغيّر،عمل مي‌كند؟ در اينجا قدرت انتخاب، متمركز به دست كيست؟ اين را «نظام متمركز» مي‌گوييم. پس توليدش، آنجا كه از صرفه جويي در مقياس صحبت مي کند، مصرف و روابطش، همه، متمركز مي‌شود. - قدرت های رسانه ای حاکم بر قدرت انتخاب در نظام های سیاسی آيا فقط در بخش اقتصاد اینگونه است؟ يا نه، بخش سياسي‌ هم همين است. در آنجاها هم مثل آنچه كه در تزريق پول مشاهده كرديد، رسانه‌هاي ارتباط جمعي با استفاده از شيوه‌هاي روانشناسي بسيار پيچيده كار مي‌كنند. اين فقط نرخ بهره نيست كه می تواند ايجاد كار و اشتغال يا پايين آمدن قيمت‌ها را كنترل كند. تنها اهرم نامرئيِ سيستم مالي و ماليات‌ها نيست كه كنترل مي‌كند؛ جاهاي ديگر هم همين است. لذا با دستگاه‌هاي ارتباط جمعي‌شان قدرت كنترل دارند و كنترل هم مي‌كنند. كمپاني‌هاي خبري دارند و اطلاعات و خبر را طوري تنظيم مي‌كنند كه حركات، در جهت خواست آنها باشد. - حمایت دستگاه حقوقی بین المللی از سیستم متمرکز قدرت براي چنين دستگاهي نیز دستگاه حقوقي همين كار را مي‌كند. دستگاه حقوقي کدام روابط انساني را بين ملت‌هاي مختلف، به رسميت مي‌شناسد؟! مثلاً كشوری همانند ايران، پس از آن همه مظالمي كه بر اين ملت رفت و آن همه تجاوزاتي كه محاسبه آن تجاوزات را جز خداي متعال و آنهايي كه علم‌شان مستقيماً از ناحيه او است كسي نمي داند، اين همه خسارت دید، بعد الان دادگاه‌هاي بين المللي، ايران را از نظر حقوقي متجاوز مي‌دانند و هيچ كس نمي‌گويد آن قراردادها، ناعادلانه بود. در روابط بين ملت‌ها، دستگاه حقوقي كجا است ؟ تشكيلاتش به ظاهر، يك تشكيلات بسيار انسانيِ مستقل از دولت هاست؛ لکن در باطن، نظام آن هم در خدمت تمركز است. طبيعي است گاهي يك سوپاپ‌هاي اطمينان، يك بازي‌هاي ابتدايي براي اينكه مطلب خيلي رو نباشد، درست مي‌كنند. واترگيت درست مي‌كنند، محكوم مي‌كنند. گرچه حالا اينها ديگر آب و رنگي هم ندارد و كهنه شده است. مردم ديگر اينها را فهميده اند. بايد دنبال يك شيوه ديگري باشند، يك تكنيك ديگر درست كنند. خب اين دستگاه حقوقي‌شان است. اين مسئله‌اي كه درانحصارات است و اختيارملت‌هاي ضعيف را تحت قدرت انتخاب و سلطه استعلاءجویان و برتري طلبان قرار مي‌دهد مورد دقت قرار دهيد. مسئله خريد و فروش تكنيك را دقت كنيد. ببينيد در اين خريد و فروش تكنيك آيا تكنيك ابزار تمركز نمي‌شود ؟! ابزار براي حاكميت و تجاوز و ظلم يك عده بر جمع كثيری انسان؟! - مدیریت اختیارات توسط شبکه ای هماهنگ در نظام سلطه اگر خصلت تكنيك موجود را ملاحظه كنيد طبيعي است كه يك شبكه هماهنگ كننده مي‌خواهد؛ و آنهم يك شبكه بزرگ اطلاعاتي مي‌خواهد. روابط انسان‌ها در اينجا حساس مي‌شود. اگر روابط انساني‌ براساس تمركز بود، دنبال به كار گرفتنِ قوانيني مي‌روند كه در جهت آن تمركز كار كند؛ بلكه بالاتر، نسخه هم كه مي‌دهند، مي‌گويند «گمشده ما، اين است، دنبال اين برويد». حالا در خود محصولات نمي‌خواهيم وارد بشويم كه حركتي را كه در انسان مبتني بر تنوع ايجاد مي‌كنند، آيا حركت معتدلي است؟! مي‌تواند تداوم تاريخي و پويايي داشته باشد؟! به هرحال وقتي شبكه شد، روابط انسان‌ها تأثير مستقيم پيدا مي‌كند و نظام‌ تحقيقاتي آن جداي از ساير نظام‌ها نيست. حال با توجه به اينكه اقتصادمان متمركز کار مي‌كند، سياست‌مان، دستگاه حقوقي‌مان و حتي دستگاه تحقيقاتي‌مان متمركز كار مي‌كند، آيا ممكن است بگوييد نظام آموزشي، گونه ی ديگری آموزش مي‌دهد و به طرف ديگریست؟ آن هم مهره‌اي همگن با اينها است. آن هم از تمام تجارب و تكنيك‌هاي روانشناسي، استفاده مي‌كند و پيگيري مي‌كند و تحقيق مي‌كند و شناسايي مي‌كند، معتدل مي‌نماياند؛ هر چند معتدل نيست و در تاريخ از بين مي‌رود. آن هم همين تحقق را مي‌خواهد. نظام آموزشي، تراوشي از محتوا است. حرمت تضعیف نظام من در كنار اين موضوع، تذكري را عرض می كنم كه بحمد الله تغييراتي كه پس از انقلاب پيدا شده دارای مبناي مُتقَن و همراه با فطرت بشر است؛ هرچند در تحقق و جريان پيدا كردن در جامعه، از صفر آغاز شده اما در همين قسمت‌ها هم سعي‌هايي مي‌شود و اين سعي‌ها مورد احترام است؛ يكي از جهت اينكه همه اينها در حد اطلاع‌شان، اكثراً مخلص هستند؛ حالا چه افرادی که فرض كنيد در وزارت علوم‌اند، چه آنهايي كه در سایر وزارت خانه‌ها هستند؛ كلاً اينها در حد اطلاعات‌شان مخلص هستند. بنابراين به افراد مخلصي كه مي‌كوشند خدمت كنند اما به دليل سختی راه در مرحله تحقق، گام‌هاي اوليه را برمي‌دارند، نمي‌شود خُرده گرفت و بايد با كمال انصاف برخورد كرد. جنگي است بين كلمه كفر با كلمه حق و اسلام. يعني كلمه حق، قيامي دارد عليه كلمه كفر و اين تعارف بردار نيست. چندي قبل، فردی مطلع از خبرگزاري‌ها، اسنادي را آورده بود، كه سه درصدِ اخبار جهان، خبرهاي ايران است، ولي سي درصد خبرهايي است كه غير مستقيم، درباره ايران و در جهت از بين بردن انقلاب ايران است. اين سي درصد هزينه برمي‌دارد و رقم بزرگي را تشكيل مي‌دهد. با يك حساب معمولي حس می شود كه اين از كل منافعي كه از ايران، مورد رغبت‌ اينها باشد، برايشان بيشتر خرج دارد. بعد در موضع گيري‌هاي سياسي‌اي كه براي اينها هزينه ‌هاي سنگين برمي‌دارد. همه را مي‌ پردازند. سِرّ اين قضيه چيست؟ اگر كسي جمع بندي كلي نداشته باشد حرفی می زند كه حكومت را تضعيف می كند ؛ در حالي كه حكومت در يك چنين جایگاهی قرار دارد، لذا عرض مي‌كنيم تضعيف حكومت نظام مبارك جمهوري اسلامي، به هر نحو، حرام است. از هيئت‌هاي علمي، انتظار می رود كه اين مطلب را رعايت كنند و ان شاء الله تعالي در آينده، مخصوصاً در جامعه، كلمات و اصطلاحات را، نماينده مفاهيمي بدانند که آن مفاهيم، در رابطه با فلسفه‌هاست. اصطلاح اگر به كار برده شود كه معاذالله بازي با الفاظ باشد، از نظر پرورشي و تربيتي آثار خيلي بدی دارد. و اگر به كار بردن اصطلاح براي لفّاظي و جلب نظر غير و وجاهت هم نباشد، همان محتواي مربوط به دستگاه و سيستم متمركز جهاني را ارائه مي‌دهد؛ گسترش همان دستگاه كفر است که آن هم درست نيست. البته گاه در معناي اصطلاح تصرف مي‌كنيد، يعني آن را معناي ناسازگار با طبيعت جهان مي‌دانيد و مي‌گوييد اين اصطلاح را غلط به كار گرفته اند؛ مي‌گوييد اين لغت را اگر اينگونه به كار بگيريد فرضاً معناي خلافِ صيانت انسان مي دهد. عين همين را هم مي‌توانيد در جاهاي ديگر هم بگوييد. در بكار بردن واژه‌ها، در شناسايي روابط، در همه شئون آموزشي، آن چه حق است بايد نشر پيدا كند. در صورتي كه استاد اين گونه باشد، شاگرد مي‌بيند كه مقهور دستگاه كفر نيست. بعد سؤال مي‌كند، مي‌بيند اين مُعجب به آنچه كه در دست خودش باشد هم نيست؛ اينها در تربيت فرد اثر مي‌گذارد. من روابط كوچكي را از آموزش عرض کردم، اگر كل نظام بر اين انگيزه باشد، يعني اگر روابط حاكم بر تدريسِ تمام رشته‌ها بر اين اساس باشد، آن وقت شما مي‌توانيد بحول الله و قوته هم جهت بودن تربيت را بر اساس توحيد، ملاحظه كنيد. بد است كه در جامعه فساد راه بيفتد، چه در شكل فسق‌ها و فجورهايي كه قديم بود فرضاً امور جنسي و فحشا و يا اينكه معاذ الله حبّ رياست و شئون ديگرش. بلكه حب رياست و خصوصياتش بدتر از اولی است؛، بدتر به حسب آن چيزي كه علماي اخلاق فرموده اند. اصل رغبت‌ها و مبناي تحريك‌ها، بايد بر مبناي چيز ديگري باشد تا به ياري خداوند متعال به تدريج به نتیجه برسد. كساني كه اولياءشان طاغوت است در نظام آموزشي سيرشان سير ديگري است. كساني كه كفر مي‌ورزند، حتماً اولياءشان طاغوت است. نظام آموزشي‌ آنها حتماً براي طاغوت شدن يا همكار طاغوت شدن مهره مي‌سازد. اما نظام پرورشي و نظام آموزشي اسلام، پرورشي را تحويل مي‌دهد كه اولياء و وليّ‌شان، خدا باشد. اميدواريم خداوند تبارك و تعالي، ‌ما را تحت ولايت خودش قرار دهد و تلاش هایی هم كه تدريجاً مي‌شود، ان شاء الله تعالي در اينكه ولايت حضرت حق را در همه شئون اجتماعي از جمله نظام آموزشي، جريان بدهد موفق کند. محتوا و خصوصيات نظام آموزشي بگونه ای باشد که ان شاء الله تعالي همه بخش‌هاي ديگر جامعه را در مسير ولایت قرار دهد. «و السلام عليكم و رحمت الله و بركاته». 101